پیشنهادهای محمدرضا فیروزجایی (٢١٩)
میزان اجتماعی جنسی بودن
برزخ، برهوت
معادل فقه الغه که آقای محمد پیشنهاد دادند درسته و دکتر محمد راسخ مهند در کتاب خودشون مکاتب زبان شناسی هم همین برابر رو بکار بردن. دوستان به اشتباه دی ...
در روانشناسی اجتماعی ترجمه ی حمزه گنجی �لفافه� ترجمه شده
در روانشناسی اشاره به قاعده ی اکتشافی لنگراندازی یا لنگر ذهنی دارد که در دسته ی سوگیری های شناختی قرار می گیرد.
هم قلم؟
کلمه ای به صورت لحجه نداریم. لهجه درسته
در روانشناسی رفتارگرایی �سهمی� ترجمه شده که بیانگر همون مفهوم بخشی و مقطعی است.
بطور خلل ناپذیر
با درود به جناب حامد عسگری، ان ال پی در دستۀ علوم ( ساینس ) نیست و جزو شبه علم طبقه بندی می شود. ( از ارزش کاربردی آن نمی کاهد )
دید جامع و چندبعدی
برگ برنده
اعتنا کردن محل گذاشتن
در بعضی جاها می شه گفت: بختانه
پرتب وتاب
زلم زیمبو informal. /blɪŋ/ us. /blɪŋ/ used to describe jewellery or decoration that attracts attention because it is very noticeable and looks expens ...
شراکت همدستی Joint enterprise in the context of business law is an informal relationship between two or more parties in which each party contributes ...
Couple of minutes = یکی دو دقیقه few minutes = سه چهار دقیقه
بخت برگشته
بخت برگشته ننه قمر آدم رندوم
یبس ( وسواسی و دقیق و جزئی نگر و حوصله سر بر )
انتقاد و عیب جویی تند و شدید
ناباورانه
اشراف داشتن بر
مول به معنی مخفیانه، پنهانی و زیرزیرکی است و در مازندران مول کِته یا مول کُته یعنی بچه ی ( تولد ) مخفیانه و پنهانی که یعنی فرزند نامشروع. استفاده از ...
معاشرت و جوشیدن با کسی/با دیگران
افراد درونگرا
سنگ صبور گوش شنوا sounding board or listening ear
sounding board = listening ear = talking post = سنگ صبور = گوش شنوا
سنگ صبور گوش شنوا
ناامید
( وضعیتی بدنی ) چمبره زدن: Physical movement: To curl in means to fold, bend, or twist into a smaller or more compact shape, like curling up into a b ...
سفت و سخت: Avid rule makers
انعطاف پذیر ( از نظر فکر و تصمیم و. . . )
انتزاعی!
گوگولی مگولی، نازنین، نازنازی، تو دل برو
حساسیت زدایی
درجا
مقیاس/ابزار مقایسه/ملاک و معیار
مادی گرا/آهن پرست
ثمربخشی
معنی رهایی و آزادی می ده اما نه آزاد کردن و آزاد شدن؛ معنی let و set free نمی ده. معنی allow می ده: آزاد گذاشتن: به حال خود گذاشتن و دست از سرش برداش ...
"همینطوری" "گذری" "سر اسبی" "اون لحظه یه چیزی را گفتن"
به رخ کشیدن و یادآوری کردن
به رخ کشیدن و یادآوری کردن
به رخ کشیدن ( یادآوری اشتباه و رنجش )
کلاه غواصی/کلاهخود غواصی ( قدیمی و فلزی که کروی شکل بود و یک دریچه برای دیدن روبرو داشت )
مزاحم ( در مورد صدا )
کارت صد آفرین. براونی پوینت یه چیزی تو مایه های کارت صد آفرین بچگی های خودمون بوده که تو دهه ی ۶۰ میلادی باب بوده و این کلمه از همون زمان پیدا شده ( ...
مثل ساعت کار کردن و دقیق و منظم پیش رفتن
دوام آوردن، راضی شدن
دچار، درگیر، اسیر
ظاهربین و سطحی نگر
an imaginary award given to someone who does good deeds or attempts to please.
منت کشی، نازکشی
منت کشی
نازکشیدن
Makeup sex is an informal term for sexual intercourse which may be experienced after conflict in an intimate personal relationship.
کاش جمع بشیم یه پولی جمع کنیم کاربر عجمنده رو بفرستیم بازنشستگی و زبان فارسی رو نجات بدیم با این کار. . .
پرانرژی، فعال
لاس زدن و بیش از حد نزدیک شدن و چسبیدن
یکنواختی ( کسالت )
گوشه گیر و مردم گریز ( در مورد شخصیت فرد )
Not taking someone or something into account; except: the holiday cost �180, excluding accommodation. منهای، به جز، جدا از، بدون. . .
مجزا از. . . منفرد فارغ مستثنی
قدرت جادویی
شراکت
شخم زدن گذشته ها ( با توجه به بافت جمله )
نشخوار کردن و تکرار چند باره
نظارت و مدیریت را به عهده ی کسی سپردن/واگزار کردن
مکالمه ی همیشگی
نوبت/بلیط/رزرو
"To cap" is to shoot someone with the gun turned to the side, like they often show in the movies, when the gun is horizontal, not vertical.
بزور متقاعد کردن "Browbeating" is a term used to describe an aggressive or intimidating way of convincing someone to agree with your opinion or do wh ...
متکلم وحده
=crackpot schemes
A "crackpot scheme" refers to an idea, plan, or proposal that is considered bizarre, unrealistic, or ill - conceived.
ریزبینی و نکته سنجی
آتش را خفه کردن
عزم
از کوک و هماهنگی افتاده
جور کردن
تند و تیز
اصرار
غرق فکری شدن ( چنانچه در ادامه بحث از سر/مغز/ذهن/فکر باشه )
بی ذوق، بی قریحه، خلاقیت نداشتن
استخوان درمان گر ( با ارتوپد و فیزیوتراپ متفاوت است )
انرژی بر
وابسته
کنایه از تنبیه و سرزنش و بازخواست
سرخورده
a measurement of warmth
دیر یا زود. . . ( اتفاق خواهد افتاد )
بی مورد ( =بی غرض )
عامدانه
فیلم هندی
یبس و حوصله سربر
امکان و احتمال
در تکمیل و ادامه ی دیدگاه آقای حاجی پروانه: چون برای کازی، دنج پیشنهاد شده، می شه برای مفهومی که ایشون بهش اشاره دارند مفهوم " حیاط خلوت خلافکارها " ...
بغلی، تاچی
نشان دهنده ی چیزی. . .
اگر برای انسان باشه: مستقل ( متضاد وابسته )
ترهات، لاطائلات، یاوه، پرگویی، روده درازی و . . .
Cuckoos in the nest The phrase "cuckoos in the nest" is often used metaphorically to describe a situation where outsiders or intruders have infiltra ...
خوب دقت کردن و فهمیدن ( فراگرفتن )
جنجال و مرافعه
گُوِه آقا جان. شئ مثلثی شکل ۵ وجهی که برای شکافتن سنگ و چوب و . . . ازش استفاده می شه.
غرغری، نق نقو
برو تو کارش ( خوردن )
بنظرم وقتی با کلمه ی دیگری که اون هم معنای اشتیاق و احساس داشته باشه همراه بشه بهتر باشه سرشار از. . . ترجمه بشه یا ترکیبی مشابه
نازک نارنجی ( ؟ )
نازنازی
توجه و حساسیت و کنجکاوی ( نسبت به حال و وضع دیگران )
عذاب
بنده و مطیع
به رسمیت شناختن
آنطور که فهمیدم معنی این کلمه چیزی شبیه همان "نسخی" سیگار در فارسی خودمان است. آنچه دوستان به آن اشاره داره مخفف کلمه ی faggot است که یعنی کونی و اوب ...
that is
در مورد توافق و مذاکره: کوتاه آمدن، مصلحت، نرم شدن
با توجه به اینکه بعضی جاها برای بیان خصوصیات غریزی و ناخودآگاه بکار می ره می شه گرایش و اولویت هم ترجمه کرد
فرد را به صفتی خواندن ( به معنای برچسب منفی و ملامت )
کلافه و خسته کردن
وقوف
مسلط بودن ( در سخن )
شیوایی
گام و سرعت صحبت کردن: بیان
نرم، روان، سلیس، شیوا، گویا، جاری، پیاپی
سلیس
روان و شمرده و سلیس
گرفتن و [مطلب را در هوا] قاپیدن به معنی فهمیدن و درک کردن
مربی یک فن و مهارت
زل زدن ( ؟ )
صاف، مستقیم
اگر �عصبی� رو به معنی کسی که مثلا نشسته و نگرانه، دلخوره، بی قراره، بی طاقته و با استرس پاهاشو تکون می ده در نطر بگیریم بعنوان ترحمه ی مناسب برای این ...
عصبی/پریشان/آشفته
برنامه نویسی عصبی زبانی
جناب مازیار ایرانی عزیز. واژ ه ی ویچار که گفتید، پیچار درست است که به معنی روش و صفت و کردار است، نه توصیف و گزارش و شرح. پیروز باشید
پاراسل، پاراسل سواری. جزو سرگرمی های آبی که یک یا دو نفر سوار بر یک پاراشوت ( چتر ) به کمک طنابی که پاراشوت را به قایقی در میانه ی دریا بسته می دارد، ...
to realize, understand, or discover something: As you've probably sussed by now, Chris likes football.
برآیند
نخ نما در مورد لباس ؟
Miss take برداشت اشتباه بدفهمیدن عوضی گرفتن بد برداشت کردن
بهترین ترجمه همون توسری خور هست
به دام افتادن/انداختن
در مازندران کُماج نام دارد
کوهساری
پیاپی
ترتیبی پی در پی زنجیره ای
جای جای
تحکیم کردن تقویت کردن
درباره ی عکس و تصویر: واضح
خبر چیزی را دادن
علامت چیزی بودن
توفان
operated, moved, or controlled by a specified person or source of power.
خیلی زیاد خیلی قوی
چگالش
پربرکت، پرمحصول، برمایه
درویدن
مسدود کننده ( ؟ )
To a small degree; not considerably
۱. اشاره کردن، تلویحاً گفتن، به طور ضمنی گفتن ( که ) ، به طور ضمنی فهماندن ( که ) ۲. حاکی بودن از، اشاره داشتن بر، علامتِ . . . بودن، دالِّ برو . . ...
قطر
باردار ( چارجد پارتیکل )
( of colour or lighting ) soft and restrained
عصبیت
�میدان جاذبه ی سیاره� اشتباه است. باید به �میدان مغناطیسی سیاره که ذرات باردار در آن به دام می افتند� تغییر پیدا کند
مغناطیس کره
کاوش، کاویدن
Neurotic
نادر
نشان ( اختصاصی )
کسی که به فضا و نجوم علاقه دارد
جگرسوز
طوفان و گردباد هم می تواند معنی دهد Dust devils
ساختارشکن
بخش Section, part
دپارتمان
از پرده های دوازده گانه اصلی موسیقی سنتی ایرانی که پس از تحول موسیقی سنتی بصورت گوشه ای در دستگاه نوا درآمد. در آینه ی اشعار حضرت مولانا این چنین از ...
دنبال کردن ( مثلاً تغییرات چیزی را )
تخم
Denoting a mutually beneficial relationship between different people or groups: the reader can have a symbiotic relationship with the writer
غیرواقعی
بیرون زدگی مثل: disk bulge ( دیسک کمر )
در دستورهای پخت غذا هم بکار می ره: Yield: 20 cop cake
حیات فرازمینی
غول پیکر
( اغلب بمعنی منفی ) چیزی که به چیزی بزرگتر یا مهمتر اضافه یا متصل شده است.
قاعدتاً
شانسی تصادفی پیش بینی ناپذیر
تهیه کنندگان
کلک باز. دورو.
قلعه
شرمنده
وارد شدن
کامپیوتر و نرم افزار: دستی
ثبت کردن ( عکس و تصویر )
نگاه، دید، دیدگاه
در پای متون علمی پیش از نام نویسندگان و پژوهشگران به همراه : یعنی گزارش، پژوهش: ( توسط فلانی )
ارائه کردن
انگار
در عکاسی: تقویت رنگ، بهبود رنگ، اشباع رنگ
نوردهی زیاد ( عکاسی )
نوردهی کم ( عکاسی )
هم معنی نوباوه
احتمالاً
شکار کرد
مخلوط کردن مخلوط شدن در هم شدن
در هم شدن
صاحب امتیاز ( در عکاسی و. . . )
شایان توجه
ته نشین شدن
از هم باز شدن
همتا، شریک
دیرگاه، دیرگاهی، دیرزمان، دیرزمانی البته به گمانم ترکیب واژه فارسی دیر با عربی زمان چندان درست ننماید، پس دیرگاه بسیار خوش ساخت و خوش تراش تر و هم چن ...
خواستگاه آرمان و آرزو
Peridot
تیم
جدی، پیگیر