underdog

/ˈəndərˌdɔːɡ//ˈʌndədɒɡ/

معنی: توسری خور، سگ شکست خورده
معانی دیگر: (در اصل) سگ بازنده (در مسابقه ی سگ جنگی)، بازنده، دارای احتمال زیاد باخت، در شرف باخت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a contestant who is expected to lose, as in sports or politics.
متضاد: top dog

(2) تعریف: one who is disadvantaged or oppressed.

جمله های نمونه

1. Minority groups complain about being the underdogs in this century.
[ترجمه shiva] گروههای اقلیت از اینکه در قرن حاضر مورد عتاب و بی مهری بود ه اند شاکی هستند
|
[ترجمه گوگل]گروه های اقلیت از اینکه در قرن حاضر ضعیف هستند شکایت دارند
[ترجمه ترگمان]گروه های اقلیت از بودن در این قرن شکایت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I always feel sorry for the underdog in a street fight.
[ترجمه مانا] من همیشه برای بازنده دعوا دلم میسوزه
|
[ترجمه گوگل]من همیشه برای مرد ضعیف در دعوای خیابانی متاسفم
[ترجمه ترگمان]من همیشه نسبت به بازنده در یک دعوای خیابانی احساس تاسف می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Jets were identified as underdogs even though they had beaten the Los Angeles Rams earlier in the season.
[ترجمه گوگل]جت ها با وجود اینکه در اوایل فصل لس آنجلس رامز را شکست داده بودند، به عنوان افراد ضعیف شناخته شدند
[ترجمه ترگمان]جت Jets به عنوان underdogs شناسایی شد، اگرچه آن ها در اوایل این فصل تیم لس آنجلس را شکست داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. 'The underdog syndrome' is a belief that things are beyond your control.
[ترجمه مریم] سندرم احساس بدبختی داشتن اینه که اعتقاد داری که هر چیز ی در اطرافت خارج از کنترل تو هست
|
[ترجمه گوگل]"سندرم زیر دست" این باور است که همه چیز خارج از کنترل شما است
[ترجمه ترگمان]سندروم underdog یک باور است که چیزها فراتر از کنترل شما هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Crowds often feel sympathy for the underdog .
[ترجمه Neda] توده ها اغلب برای افراد ضعیف احساس دلسوزی می کنند.
|
[ترجمه گوگل]انبوه مردم اغلب نسبت به افراد ضعیف احساس همدردی می کنند
[ترجمه ترگمان]مردم اغلب نسبت به افراد شکست خورده احساس همدردی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She nearly always pulls for the underdog.
[ترجمه گوگل]او تقریباً همیشه به دنبال افراد ضعیف است
[ترجمه ترگمان]اون تقریبا همیشه میره تو کارش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Most of the crowd were cheering for the underdog to win just this one time.
[ترجمه گوگل]بیشتر جمعیت فقط همین یک بار برای قهرمان ضعیف تشویق می کردند
[ترجمه ترگمان]بیشتر جمعیت برای این که این بار برنده شوند هلهله و هلهله می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In politics, he was a champion of the underdog .
[ترجمه گوگل]در سیاست، او قهرمان افراد ضعیف بود
[ترجمه ترگمان]در سیاست، او یک قهرمان شکست خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She always identifies with the underdog.
[ترجمه نجمه] او همیشه به عنوان بازنده شناخته می شود
|
[ترجمه گوگل]او همیشه با افراد ضعیف همذات پنداری می کند
[ترجمه ترگمان]او همیشه با شکست خورده بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is the uneducated country underdog who takes on the bad guys from the big city and wins.
[ترجمه گوگل]او یک مرد بی‌سواد کشور است که با افراد بد شهر بزرگ مقابله می‌کند و برنده می‌شود
[ترجمه ترگمان]او یک کشور بی سواد است که افراد بد را از شهر بزرگ می گیرد و برنده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That year the underdog Dolphins beat the Washington Redskins for the football championship of the world.
[ترجمه گوگل]در آن سال، دلفین‌های ضعیف، واشنگتن رداسکینز را برای قهرمانی فوتبال جهان شکست دادند
[ترجمه ترگمان]در آن سال دلفین های جوان شکست خورده تیم Washington واشنگتن را به خاطر قهرمانی فوتبال جهان شکست دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A gutsy but vulnerable underdog who swiped the prince and was still one of us at the end of it.
[ترجمه گوگل]مردی بدجنس اما آسیب پذیر که شاهزاده را کتک زد و در پایان کار هنوز یکی از ما بود
[ترجمه ترگمان]مبارزه شجاعانه اما آسیب پذیری که شاهزاده را کش داد و هنوز هم یکی از ما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Always sympathetic to the underdog, Will felt compassion for vice presidents and urged us not to judge them too harshly.
[ترجمه گوگل]ویل که همیشه با افراد مستضعف همدردی می‌کرد، نسبت به معاونان رئیس‌جمهور دلسوزی می‌کرد و از ما می‌خواست که آنها را خیلی سخت قضاوت نکنیم
[ترجمه ترگمان]ویل همیشه نسبت به بازنده احساس همدردی می کرد، ویل احساس رحم و دلسوزی نسبت به روسای جمهور می کرد و ما را بر آن داشت که آن ها را به شدت مورد قضاوت قرار ندهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As the underdog here, they have nothing to lose and everything to gain.
[ترجمه گوگل]آنها به عنوان افراد ضعیف اینجا چیزی برای از دست دادن و همه چیز برای به دست آوردن ندارند
[ترجمه ترگمان]از اینجا به بعد، اونا چیزی برای دست دادن ندارن و همه چیز برای بدست آوردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Being in sympathy with the underdog he would be classed as a radical progressive.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که با افراد مستضعف همدردی می کرد، به عنوان یک مترقی رادیکال طبقه بندی می شد
[ترجمه ترگمان]در همدلی با بازنده بازنده، او به عنوان یک پیشرو رادیکال شناخته می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Georgetown was the victim of an inspired underdog when the Hoyas met Big East rival Villanova in the 1985 championship.
[ترجمه گوگل]جورج تاون در مسابقات قهرمانی سال 1985 هنگامی که هویاها با ویلانوا رقیب بیگ ایست ملاقات کردند، قربانی یک مرد ضعیف الهام گرفته شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸۵، جورج تاون قربانی یک بازنده مد شده بود که تیم Hoyas در مسابقات قهرمانی در سال ۱۹۸۵ با رقیبی در خاورمیانه رقابت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. But the vice-president is now the underdog in this race.
[ترجمه گوگل]اما معاون رئیس جمهور اکنون در این رقابت ضعیف است
[ترجمه ترگمان]اما اکنون معاون رئیس جمهور در این مسابقه شکست خورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توسری خور (اسم)
underdog

سگ شکست خورده (اسم)
underdog

تخصصی

[فوتبال] زیرسلطه-توسری خور

انگلیسی به انگلیسی

• loser or predicted loser in a contest; loser; person who is a victim of social discrimination or political injustice
the underdog in a competition or situation is the person who seems least likely to succeed or win.

پیشنهاد کاربران

خوار و ذلیل شده.
فرمانبردار محض. توسری خور
دربارۀ ادم ( تو سری خور، فلک زده )
دربارۀ مسابقات ورزشی بازنده، تیم یا فردی که شانسی برای قبولی نداره
بازنده
1 -
the underdog
a person or group of people with less power, money, etc. than the rest of society
یک فرد یا گروهی از افراد با قدرت، پول و غیره کمتر از بقیه افراد جامعه
اقشار آسیب پذیر
As a politician, her sympathy was always for the underdog in society.
...
[مشاهده متن کامل]

2 -
An underdog refers to a person or team who is expected to lose in a competition or struggle. It suggests that the person or team is facing a disadvantage or is considered less likely to succeed.
به فرد یا تیمی اطلاق می شود که انتظار می رود در یک رقابت یا مبارزه شکست بخورد. این نشان می دهد که فرد یا تیم با یک نقطه ضعف مواجه است یا احتمال موفقیت کمتری برای او در نظر گرفته می شود.
The underdog team surprised everyone by winning the championship.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/underdog#cald4-1-1• https://fluentslang.com/slang-for-loser/
زیردست
the underdog: قشر ضعیف جامعه، مستضعفین
underdog: فرد ضعیف، فرد با احتمال پیروزی کم در رقابت
یعنی شخصی که قرار بوده شکست بخوره یا ضعیف و ناتوان بوده ، اما به موفقیت و اوج میرسه و دوباره قدرتمند میشه !
ضعیف، بازنده
ضعیف، ، ، کسی یا تیمی که احتمال باختش زیاد باشه به طوری که حتی قبل شروع بازی بهش بگن ( بازنده )
زورپذیر
ورزشکار بازنده
آدم حقیر یا شکست خورده
مستضعف، ستمدیده
به معنی هل دادن و زیرپا زدن هم هست
I give you one underdog and you gotta swing by yourself
فرد بله قربان گو
آدم بدبخت تو جامعه ، معنی دوم در رقابت بودن و در شرف باخت و شکست قرار داشتند
مظلوم
به نقل از هزاره:
ضعیف
- بازنده
در رقابت و مسابقه=ضعیف تر از بقیه تیم ها یا تیم روبرو
از پیش باخته
بهترین ترجمه همون توسری خور هست
کسی که شکست میخورد
تو سری خور

ضعیف، قربانی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس