yardstick

/ˈjɑːrdˌstɪk//ˈjɑːdstɪk/

معنی: پیمانه، معیار، مقیاس، چوب ذرع
معانی دیگر: نوار یا چوب مدرج به طول یک یارد، میزان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a measuring stick three feet long.

(2) تعریف: a rule or standard against which something is measured, compared, or judged.
مشابه: precedent, standard

- Profit is the yardstick of corporate success.
[ترجمه اینتر دات] سود مقدار پاییداری شرکت است
|
[ترجمه گوگل] سود معیار موفقیت شرکت است
[ترجمه ترگمان] سود معیار موفقیت شرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Profit is the most important yardstick of success for any business.
[ترجمه گوگل]سود مهمترین معیار موفقیت برای هر کسب و کاری است
[ترجمه ترگمان]سود مهم ترین معیار موفقیت برای هر کسب وکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Durability is one yardstick of quality.
[ترجمه گوگل]دوام یکی از معیارهای کیفیت است
[ترجمه ترگمان]Durability یک معیار کیفیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. By any yardstick, that's a large amount of money.
[ترجمه گوگل]با هر معیاری، این مقدار زیادی پول است
[ترجمه ترگمان]با هر معیار، این مقدار زیادی پول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We don't have a common yardstick by which to compare the two cases.
[ترجمه گوگل]ما معیار مشترکی برای مقایسه این دو مورد نداریم
[ترجمه ترگمان]ما یک معیار مشترک برای مقایسه این دو مورد نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We need a yardstick for health.
[ترجمه گوگل]ما به یک معیار برای سلامتی نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]ما به یک معیار برای سلامتی نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These subjects are used as a yardstick against which to measure the children's progress.
[ترجمه گوگل]از این موضوعات به عنوان معیاری برای سنجش پیشرفت کودکان استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این موضوعات به عنوان معیاری برای سنجش پیشرفت کودکان مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Do you judge other children by the same yardstick as your own?
[ترجمه گوگل]آیا سایر کودکان را با همان معیار خود قضاوت می کنید؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما بچه های دیگر را با همان اندازه خودتان قضاوت می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We need a yardstick to measure our performance by.
[ترجمه گوگل]ما به معیاری برای سنجش عملکردمان نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]ما برای اندازه گیری عملکرد خود به یک معیار نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Productivity is not the only yardstick of success.
[ترجمه گوگل]بهره وری تنها معیار موفقیت نیست
[ترجمه ترگمان]بهره وری تنها معیار موفقیت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There has been no yardstick by which potential students can assess individual schools before signing up for a course.
[ترجمه گوگل]هیچ معیاری وجود ندارد که دانش آموزان بالقوه بتوانند مدارس را قبل از ثبت نام در یک دوره ارزیابی کنند
[ترجمه ترگمان]هیچ استانداردی وجود نداشته است که دانش آموزان بتوانند قبل از امضای این درس، مدارس فردی را ارزیابی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The new test provides a yardstick against which to measure children's learning.
[ترجمه گوگل]آزمون جدید معیاری را برای سنجش میزان یادگیری کودکان فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]این آزمون جدید، معیاری برای سنجش یادگیری کودکان فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This is a yardstick for measuring whether a person is really progressive.
[ترجمه گوگل]این معیاری است برای سنجش اینکه آیا یک فرد واقعاً مترقی است یا خیر
[ترجمه ترگمان]این یک معیار برای اندازه گیری اینکه آیا فرد واقعا پیشرو است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Exam results are not the only yardstick of a school's performance.
[ترجمه گوگل]نتایج امتحانات تنها معیار سنجش عملکرد یک مدرسه نیست
[ترجمه ترگمان]نتایج آزمون تنها معیار عملکرد یک مدرسه نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. So far as resident proprietors went this rough yardstick makes a useful indicator as to the probability of their owning land in other places.
[ترجمه گوگل]تا آنجا که مالکان مقیم پیش رفتند، این معیار خشن یک شاخص مفید در مورد احتمال مالکیت زمین آنها در مکان های دیگر است
[ترجمه ترگمان]تا آنجا که مالکان مقیم این معیار سخت به این معیار سخت رسیدند، شاخص مفیدی در مورد احتمال زمین داشتن آن ها در جاه ای دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیمانه (اسم)
modulus, measure, mete, gauge, module, bushel, yardstick

معیار (اسم)
test, criterion, touchstone, canon, gauge, scale, standard, yardstick, paragon

مقیاس (اسم)
measure, criterion, gauge, scale, yardstick, meter, indicator

چوب ذرع (اسم)
yardstick

انگلیسی به انگلیسی

• criterion, standard of measurement; yard-long measuring stick (about 0.91 meters long)
if you use someone or something as a yardstick, you use them as a standard for comparison when you are judging other people or things.

پیشنهاد کاربران

yardstick ( n ) ( yɑrdstɪk ) =a ruler for measuring one yard =a standard used for judging how good or successful sth is, e. g. the consumer price index, the government's yardstick for the cost of living.
yardstick
خط کش یک یاردی
ابزار سنجش
معیار

بپرس