پیشنهادهای محمدرضا فیروزجایی (٢٣٣)
غول پیکر
( اغلب بمعنی منفی ) چیزی که به چیزی بزرگتر یا مهمتر اضافه یا متصل شده است.
قاعدتاً
شانسی تصادفی پیش بینی ناپذیر
تهیه کنندگان
کلک باز. دورو.
قلعه
شرمنده
وارد شدن
کامپیوتر و نرم افزار: دستی
ثبت کردن ( عکس و تصویر )
نگاه، دید، دیدگاه
در پای متون علمی پیش از نام نویسندگان و پژوهشگران به همراه : یعنی گزارش، پژوهش: ( توسط فلانی )
ارائه کردن
انگار
در عکاسی: تقویت رنگ، بهبود رنگ، اشباع رنگ
نوردهی زیاد ( عکاسی )
نوردهی کم ( عکاسی )
هم معنی نوباوه
احتمالاً
شکار کرد
مخلوط کردن مخلوط شدن در هم شدن
در هم شدن
صاحب امتیاز ( در عکاسی و. . . )
شایان توجه
ته نشین شدن
از هم باز شدن
همتا، شریک
دیرگاه، دیرگاهی، دیرزمان، دیرزمانی البته به گمانم ترکیب واژه فارسی دیر با عربی زمان چندان درست ننماید، پس دیرگاه بسیار خوش ساخت و خوش تراش تر و هم چن ...
خواستگاه آرمان و آرزو
Peridot
تیم
جدی، پیگیر