پیشنهادهای علی ماشا اله زاده (٨٩٢)
که انگار خونه خودته، دنج و راحت مثل خانه خودت We stayed at a homey bed and breakfast inn. ما در یک مسافرخانه ی فقط صبحانه و تختخواب دنج و راحت مثل ...
Home خانه Homey :که انگار خونه خودته، دنج و راحت مثل خانه خودت Homeless : بی خانمان Homesick : غریبی کردن Homeland : وطن Homemade : خانگی ( Homema ...
( تخصصی ) هم فرکانس شدن ( عمومی ) ( فعل لازم ) هم دل شدن، به دل نشستن ( فعل متعدی ) منعکس کردن Her experiences resonate powerfully with me, livin ...
داستان عامه پسند
عامه پسند که عموم مردم دوست دارند
دست شستن از چیزی قید چیزی را زدن I think we need to throw cold water on that idea. من فکر پی کنم ما نیاز هست که دست بشوییم از این ایده ( قید اش را ب ...
شناسه ی اجتماعی
با سند و مدرک اعلام کردن، رسما اعلام کردن as saying ( that ) to say something publicly or officially, so that it may be�written�down and�repeated� ...
be worth sth��������� ارزش . . . دارد be worth it������������ ارزشش را دارد be worth doing���� ارزش انجام دادن اش را دارد 10/€50/�300, etc. worth of ...
او به ارزش ( به اندازه ی ) ۲۰۰ دلار لباس خرید. She bought $200 worth of clothes. €50 worth of golden��� به ارزش ) به اندازه ۵۹ یورو طلا ) €50 wort ...
صندوق رشدوا توسعه ( ملی ) Many income funds are worth considering since the total return is often better than from a growth fund. بسیاری از صندوق ...
بی چون و چرا The Socialists now have a commanding lead over their opponents. جامعه شناسان حالا برتری بی چون و چرا دارند روی مخالفانشان The Chicago ...
از این هم بد تر اینکه. . . . . از این بدتر . . . . . . تازه از این هم بدتر. . . . .
۱ - دفتر ثبت وقایع روزانه ( هواپیما، کشتی. . . . . ) ۲ - کنده درخت ۳ - لگاریتم
Backlog :� لیست اقدامات/ اقلام مورد نیاز ( اصطلاحی در مدیریت پروژه ) large amount of work that you need to complete, especially work that should al ...
معاشقه کردن مغازله کردن عشق بازی کردن
زوار در رفته بودن
داره زوار در رفته میشه داره نخ نما میشه داره می پوسه
کهنه گی اش دارد معلوم میشه نخ نما دارد میشه دارد پوسیده میشه
کهنه گی، کهنه بودن :age پوسیدگی، پوسیده بودن بعضی از این مبل ها داره نخ نما میشه. Some of the furniture was�showing�signs of�age. The water pipes ...
همه اش هارت و پورت ولی هیچ کاری نمی کنی
Soft skills badge
همه اش حرف، همه اش ادعا فقط حرف، فقط ادعا فقط پارس می کنی ولی جرات هیچ کاری را نداری
نشان لیاقت هماهنگ کننده و سازماندهی گروهی
نشان مدیریت و رهبری مدرک قابلیت هدایت گروه نشان توانایی رهبری کار تیمی
میانجی سازمان دهنده تسهیل گر کاتالیزور
مسوول گزینش
وا دادن کم آوردن She came unstuck in the last part of the exam او در آخرین بخش امتحان وا داد ( کم آورد ) It was in the third round of the championsh ...
گیر کردن موفق نبودن شکست خوردن She came unstuck in the last part of the exam او در آخرین بخش امتحان گیر کرد ( نتوانست عبور کند/موفق نبود/شکست خورد )
( اقتصاد ) پویا buoyant economy/market/industry Carpet sales remained strong as a result of the buoyant housing market فروش فرش پابرجا ماند به عنوا ...
فراهم بودن موجود بودن آماده ی استفاده بودن در دسترس بودن Rooms are offered subject to availability اتاقها ارایه می شوند منوط به فراهم بودن ( آماده ی ...
۱ - بازار آزاد ۲ - مناطق آزاد ( تجاری )
رقبا را از صحنه رقابت خارج کردن کنار زدن رقبا squeeze somebody/something → out ( of something ) phrasal verb [transitive] to make it difficult for so ...
کارپرداز مسوول ارایه ی خدمات یک ماشین صنعتی Cutting /press machine operator ( کارپرداز دستگاه برش/پرس ) مسوول ارایه ی خدمات یک سیستم مخابراتی ( کا ...
( غذا ) پر تخمه ، پر ملات ، غلیظ
Have a baby = give birth Give birth زایمان کردن Have a babyبچه دار شدن به نقل از لانگمن : have a baby/give birth to a baby She had the baby at home. ...
Natural childbirth=زایمان طبیعی در هیچ دیکشنری یا در گوگل ندیدم واژه ی born on arrival را
سقوط منجر به مرگ داشتن ( از کوه ) پرت شدن و مردن
بوسیله ی باد شن در چشم رفتن Wind blows sand into my eyes باد زد شن توی چشمام باد زد شن رفت توی چشمام
ذهنیت، تصورات، باورهای غلط را برطرف کردن افسانه ای را باطل کردن
تابو شکنی کردن The programme sets out to explode the myth that some delicate tropical fish are impossible to keep این برنامه درصدد است که تابو شکنی ک ...
خریدار مشکل پسند
( پول، سرمایه ) در کاری انداختن ( پول، سرمایه ) در کاری خرج کردن MONEY [transitive] to spend a lot of money on something sink something in/into som ...
Collect direct = funell
افراد، جمعیت، پول، اطلاعات. . ) در یکجا جمع کردن The crowd funneled into the theater. جمیت جمع شدند در سالن تیاتر [ T ] We’ve been funneling our mon ...
چیزی به نام ناهار رایگان وجود ندارد هیچکی برای رضای خدا خدمتی ارایه نمی دهد ( بلکه در ازای دریافت پول خدمات ارایه می گردد )
چنین چیزی نیست امکان ندارد جنین چیزی وجود داشته باشد There's no such thing as a free lunch چنین چیزی وجود ندارد که نهار مفت به کسی بدهند
سرپرست مستخدمین هتل
صفت : برای زندگی در محل کار Live - in nanny پرستار برای زندگی در محل کلر Live - inaccomodation اتاق برای زندگی در محل کار
صفت : live - in ( پرستار بچه، خدمتکار. . . ) سر خونه ( اقامت، زندگی ) در محل کار، سر کار Live - in accommodation زندگی کردن در محل کار ، اقامت سر ک ...