پیشنهاد‌های علی ماشا اله زاده (٨٦٥)

بازدید
١,٢٥٦
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وا دادن کم آوردن She came unstuck in the last part of the exam او در آخرین بخش امتحان وا داد ( کم آورد ) It was in the third round of the championsh ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیر کردن موفق نبودن شکست خوردن She came unstuck in the last part of the exam او در آخرین بخش امتحان گیر کرد ( نتوانست عبور کند/موفق نبود/شکست خورد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

( اقتصاد ) پویا buoyant economy/market/industry Carpet sales remained strong as a result of the buoyant housing market فروش فرش پابرجا ماند به عنوا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فراهم بودن موجود بودن آماده ی استفاده بودن در دسترس بودن Rooms are offered subject to availability اتاقها ارایه می شوند منوط به فراهم بودن ( آماده ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱ - بازار آزاد ۲ - مناطق آزاد ( تجاری )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

رقبا را از صحنه رقابت خارج کردن کنار زدن رقبا squeeze somebody/something → out ( of something ) phrasal verb [transitive] to make it difficult for so ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

کارپرداز مسوول ارایه ی خدمات یک ماشین صنعتی Cutting /press machine operator ( کارپرداز دستگاه برش/پرس ) مسوول ارایه ی خدمات یک سیستم مخابراتی ( کا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

( غذا ) پر تخمه ، پر ملات ، غلیظ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Have a baby = give birth Give birth زایمان کردن Have a babyبچه دار شدن به نقل از لانگمن : have a baby/give birth to a baby She had the baby at home. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Natural childbirth=زایمان طبیعی در هیچ دیکشنری یا در گوگل ندیدم واژه ی born on arrival را

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سقوط منجر به مرگ داشتن ( از کوه ) پرت شدن و مردن

پیشنهاد
٠

بوسیله ی باد شن در چشم رفتن Wind blows sand into my eyes باد زد شن توی چشمام باد زد شن رفت توی چشمام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ذهنیت، تصورات، باورهای غلط را برطرف کردن افسانه ای را باطل کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تابو شکنی کردن The programme sets out to explode the myth that some delicate tropical fish are impossible to keep این برنامه درصدد است که تابو شکنی ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خریدار مشکل پسند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

( پول، سرمایه ) در کاری انداختن ( پول، سرمایه ) در کاری خرج کردن MONEY [transitive] to spend a lot of money on something sink something in/into som ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Collect direct = funell

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

افراد، جمعیت، پول، اطلاعات. . ) در یکجا جمع کردن The crowd funneled into the theater. جمیت جمع شدند در سالن تیاتر [ T ] We’ve been funneling our mon ...

پیشنهاد
٠

چیزی به نام ناهار رایگان وجود ندارد هیچکی برای رضای خدا خدمتی ارایه نمی دهد ( بلکه در ازای دریافت پول خدمات ارایه می گردد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چنین چیزی نیست امکان ندارد جنین چیزی وجود داشته باشد There's no such thing as a free lunch چنین چیزی وجود ندارد که نهار مفت به کسی بدهند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرپرست مستخدمین هتل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

صفت : برای زندگی در محل کار Live - in nanny پرستار برای زندگی در محل کلر Live - inaccomodation اتاق برای زندگی در محل کار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

صفت : live - in ( پرستار بچه، خدمتکار. . . ) سر خونه ( اقامت، زندگی ) در محل کار، سر کار Live - in accommodation زندگی کردن در محل کار ، اقامت سر ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

با تشکر و قدردانی از کابر گرامی میثم علیزاده لشکانی و در تایید و توضیح ایشان: Already از قبل【 شروع شده و آثارش تا حال ادامه دارد] Before قبلا [انجام ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

باتشکر و قدردانی از کاربر گرامیFarhoodودر تایید و توضیح مطلب ایشان: CONDITION [linking verb] to be in a particular state or condition ( بی . . . ) ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - ابرهای تیره که نشانه ی وقوع طوفان هستند ( می توان حدس زد این ابر های تیره را طوفان به اینجا رانده است، پس طوفان نزدیک است ) ۲ - نشانه های بد برا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Move down. . . . . Fall [I]. . . . . drop [I]. . . . . . . spill [I]. . . . . . . pour [I] فعلpour را فقط در حالتی که ( خون یا باران یا دود، . . . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

look like something به نظر می رسد انگار. . . ( چیری ) . . . . ( درآینده نزدیک ) اتفاق خواهد افتاد — phrasal verb with look US​/lʊk/ verb ( POSSIBLE ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

( در آینده بسیار نزدیک ) مواجه بودن با در شرف. . . . بودن در شرف وقوع. . . . بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

( باران ) موقتا بند آمدن ۲ - موقتا دست نگهداشتن ( انجام ندادن ) Hold off making your decision until Monday دست نگهدار از تصمیمت تا دوشنبه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

از روی تنبلی ( در رخت خواب، مبل، ساحل ) خوابیدن I'm not one to laze around in bed all day long

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Soapy water آب کف آلود، کف Hand washing liquidمایع دستشویی، صابون مایع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Pour downیک phrasalverb نیست که بخواهد در یک مدخل جداگانه معرفی گردد. حرف اضافه یdownصرفا بیانگر "جهت" و سمت و سوی ریختن میباشد ومعنای فعل را دگرگون ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

( محتویات کابینت، قابلمه. . . ) ریختن بیرون و تمیزکردن you clean out something such as a cupboard, room, or container, you take everything out of it ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوش آوردن کتری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روز توام با بی حالی . i spent a lazy day in the park یک روز توام با بی حالی را در پارک گذراندم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Stiff سفت که قابلیت شل شدن را هم دارد ولیhardسفت که قابلیت شل شدن را ندارد Stiff colarیقه ی سفت ( که بعد از چند بار پوشیدن یا شستن شل می شود ) Stiff ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Lead to ۱ - منتهی شدن به یک مکان ( direction ) The door leads out onto a wide, shady terrace. A narrow trail of blood led directly into the cave. . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یک تکه از راه پله ها ( ما بین دو پاگرد ) We walked up four flights of stairs ( =sets of stairs ) . ما چهار تا پا گرد ( از راه پله ها ) را بالا رفتیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

( حرفم، نظرم، اطلاعاتم، خبرم، کمکم، کارم. . ) اگه بدرد بخور باشد I've brought my notes, for what it's worth. من یادداشت هایم را آورده ام، اگه بدرد ب ...

پیشنهاد
٢

اشتباهی که همه می کنند ر شما هم ا مرتکب شدن توی تله ی معروف افتادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دنبال دعوا میگرده از یک چیزی دلخوره، به همه گیر میده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هیچ چیزی نمی تواند او را متوقف کند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شانسی بودن

پیشنهاد
١

کار سختیه که بخواهیم ( فلان کار را بکنیم ) تحت فشار خواهیم بود ( برای انجام کاری )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توی جیبم است توی مشت من هست ( یعنی مطمءنم که بدست می آورم آنرا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در چشمان تیز بین رسانه ها زیر ذره بین رسانه ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در چشمان تیز بین رسانه ها زیر ذره بین رسانه ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واضح، ملموس There is no discernible reason why this should be the case. هیچ دلیل واضح ( ملموسی ) وجود ندارد که چرا باید این یک مورد باشد There has b ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Throw sth together بطور تصادفی سرهم کردن چیزی ( هرچی دم دست بود، هرچی پیش آمد ) She threw a cake to gather او یک کیک سر هم کرد ( هرچی دستش آمد سرهم ...