پیشنهاد‌های علی ماشا اله زاده (٨٩٢)

بازدید
١,٨٧١
تاریخ
٦ ساعت پیش
پیشنهاد
١

که انگار خونه خودته، دنج و راحت مثل خانه خودت We stayed at a homey bed and breakfast inn. ما در یک مسافرخانه ی فقط صبحانه و تختخواب دنج و راحت مثل ...

تاریخ
٦ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

Home خانه Homey :که انگار خونه خودته، دنج و راحت مثل خانه خودت Homeless : بی خانمان Homesick : غریبی کردن Homeland : وطن Homemade : خانگی ( Homema ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

( تخصصی ) هم فرکانس شدن ( عمومی ) ( فعل لازم ) هم دل شدن، به دل نشستن ( فعل متعدی ) منعکس کردن Her experiences resonate powerfully with me, livin ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

داستان عامه پسند

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

عامه پسند که عموم مردم دوست دارند

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

دست شستن از چیزی قید چیزی را زدن I think we need to throw cold water on that idea. من فکر پی کنم ما نیاز هست که دست بشوییم از این ایده ( قید اش را ب ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

شناسه ی اجتماعی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

با سند و مدرک اعلام کردن، رسما اعلام کردن as saying ( that ) to say something publicly or officially, so that it may be�written�down and�repeated� ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

be worth sth��������� ارزش . . . دارد be worth it������������ ارزشش را دارد be worth doing���� ارزش انجام دادن اش را دارد 10/€50/�300, etc. worth of ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

او به ارزش ( به اندازه ی ) ۲۰۰ دلار لباس خرید. She bought $200 worth of clothes. €50 worth of golden��� به ارزش ) به اندازه ۵۹ یورو طلا ) €50 wort ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

صندوق رشدوا توسعه ( ملی ) Many income funds are worth considering since the total return is often better than from a growth fund. بسیاری از صندوق ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

بی چون و چرا The Socialists now have a commanding lead over their opponents. جامعه شناسان حالا برتری بی چون و چرا دارند روی مخالفانشان The Chicago ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

از این هم بد تر اینکه. . . . . از این بدتر . . . . . . تازه از این هم بدتر. . . . .

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

۱ - دفتر ثبت وقایع روزانه ( هواپیما، کشتی. . . . . ) ۲ - کنده درخت ۳ - لگاریتم

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

Backlog :� لیست اقدامات/ اقلام مورد نیاز ( اصطلاحی در مدیریت پروژه ) large amount of work that you need to complete, especially work that should al ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

معاشقه کردن مغازله کردن عشق بازی کردن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زوار در رفته بودن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

داره زوار در رفته میشه داره نخ نما میشه داره می پوسه

پیشنهاد
٠

کهنه گی اش دارد معلوم میشه نخ نما دارد میشه دارد پوسیده میشه

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کهنه گی، کهنه بودن :age پوسیدگی، پوسیده بودن بعضی از این مبل ها داره نخ نما میشه. Some of the furniture was�showing�signs of�age. The water pipes ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

همه اش هارت و پورت ولی هیچ کاری نمی کنی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Soft skills badge

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

همه اش حرف، همه اش ادعا فقط حرف، فقط ادعا فقط پارس می کنی ولی جرات هیچ کاری را نداری

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نشان لیاقت هماهنگ کننده و سازماندهی گروهی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نشان مدیریت و رهبری مدرک قابلیت هدایت گروه نشان توانایی رهبری کار تیمی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

میانجی سازمان دهنده تسهیل گر کاتالیزور

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مسوول گزینش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

وا دادن کم آوردن She came unstuck in the last part of the exam او در آخرین بخش امتحان وا داد ( کم آورد ) It was in the third round of the championsh ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیر کردن موفق نبودن شکست خوردن She came unstuck in the last part of the exam او در آخرین بخش امتحان گیر کرد ( نتوانست عبور کند/موفق نبود/شکست خورد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

( اقتصاد ) پویا buoyant economy/market/industry Carpet sales remained strong as a result of the buoyant housing market فروش فرش پابرجا ماند به عنوا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

فراهم بودن موجود بودن آماده ی استفاده بودن در دسترس بودن Rooms are offered subject to availability اتاقها ارایه می شوند منوط به فراهم بودن ( آماده ی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - بازار آزاد ۲ - مناطق آزاد ( تجاری )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

رقبا را از صحنه رقابت خارج کردن کنار زدن رقبا squeeze somebody/something → out ( of something ) phrasal verb [transitive] to make it difficult for so ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

کارپرداز مسوول ارایه ی خدمات یک ماشین صنعتی Cutting /press machine operator ( کارپرداز دستگاه برش/پرس ) مسوول ارایه ی خدمات یک سیستم مخابراتی ( کا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

( غذا ) پر تخمه ، پر ملات ، غلیظ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Have a baby = give birth Give birth زایمان کردن Have a babyبچه دار شدن به نقل از لانگمن : have a baby/give birth to a baby She had the baby at home. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Natural childbirth=زایمان طبیعی در هیچ دیکشنری یا در گوگل ندیدم واژه ی born on arrival را

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سقوط منجر به مرگ داشتن ( از کوه ) پرت شدن و مردن

پیشنهاد
٠

بوسیله ی باد شن در چشم رفتن Wind blows sand into my eyes باد زد شن توی چشمام باد زد شن رفت توی چشمام

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ذهنیت، تصورات، باورهای غلط را برطرف کردن افسانه ای را باطل کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تابو شکنی کردن The programme sets out to explode the myth that some delicate tropical fish are impossible to keep این برنامه درصدد است که تابو شکنی ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خریدار مشکل پسند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

( پول، سرمایه ) در کاری انداختن ( پول، سرمایه ) در کاری خرج کردن MONEY [transitive] to spend a lot of money on something sink something in/into som ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Collect direct = funell

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

افراد، جمعیت، پول، اطلاعات. . ) در یکجا جمع کردن The crowd funneled into the theater. جمیت جمع شدند در سالن تیاتر [ T ] We’ve been funneling our mon ...

پیشنهاد
٠

چیزی به نام ناهار رایگان وجود ندارد هیچکی برای رضای خدا خدمتی ارایه نمی دهد ( بلکه در ازای دریافت پول خدمات ارایه می گردد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چنین چیزی نیست امکان ندارد جنین چیزی وجود داشته باشد There's no such thing as a free lunch چنین چیزی وجود ندارد که نهار مفت به کسی بدهند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرپرست مستخدمین هتل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

صفت : برای زندگی در محل کار Live - in nanny پرستار برای زندگی در محل کلر Live - inaccomodation اتاق برای زندگی در محل کار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

صفت : live - in ( پرستار بچه، خدمتکار. . . ) سر خونه ( اقامت، زندگی ) در محل کار، سر کار Live - in accommodation زندگی کردن در محل کار ، اقامت سر ک ...