تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نمونه عینی یک کار ( جهت آموزش )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

همین الانا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فاتحه چیزی رو خوندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خب دیگه بگذریم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

خودابرازی کردن بیان داشتن، اظهار داشتن به نمایش گذاردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پی چیزی ( دردسرساز ) رو گرفتن، چسبیدن به چیزی به پای کسی پیچیدن برای انجام کاری افتادن دنبال چیزی ( سخت و چالشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

لازم نکرده ( هیچی نمی خواد بگی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فاتحه اش خونده شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

همون موقع که همون حین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مطلعلع بودن، تطلعلع کردن زرق و برق اکلیل تلعلع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بلا Come here, you little rogue خود مختار و خود سر شدنgo rogue حساب نشده و ناموزون a rogue state سرکش و یاغی rogue animal آدم دغل باز و شرور و بدجنس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خود ابرازی کردن، اظهار وجود کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

این از این، خب دیگه این از این

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تو دست و پر کسی نبودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

خب اینم از این

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آدم های قناس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ناگفته مشخصه پرواضح است این طور که برمیاید، اینطور که پیداس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بدردبخور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اینکه دستمون بند و گیر چیزی باشه سروکار داشتن باکسی یا چیزی ( همراه سختی ) سر و کله زدن با کسی ( به سختی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یاوه گو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ناخواسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

راه و مسیر ( یعنی راه و مسیر طی شده و مشخص ) When he realized he'd lost his wallet, he retraced his footstepsیعنی همون راهی که اومده بود رو برگشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از خجالت کسی دراومدن، تذکر جدی و تند دادن، گلایه کردن

پیشنهاد
١٠

حسابمون رو با کسی صاف کردن، حسابشو بذارم کف دستش ، اینکه حرفتو به کسی بزنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با این اوصاف، علی الظاهر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دسترسی پیدا کردن، وصول یافتن، دسترسی یافتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نیش و کنایه زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

خویشتن داری، نادید گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیش رفتن He is coming along really well in his speaking

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به نظر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زیادی she is too much of disciplinarianاون زیادی مقراراتی هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مقراراتی و سخت گیر در ضمن اسم هست نه صفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناروا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بر حذر بودن از چیزی، بیم چیزی رو داشتن The day I was dreading

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کم عمق و سطحی معدود بی مایه و بی اصل و ریشه شل و ول، زپرتی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بیرون اومدن از زیر بار It took us nearly five years, but we're finally out from under the debt we took on for our wedding. بعد 5 سال بالاخره از زیر ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

سنگ ها رو واکندن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

انجام نگرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به نظاره ایستادن نظار ه گر بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قبلنا، اون روزا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیر بار کسی نرفتن، دست رد زدن، پس زدن، راه ندادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

پیش از هر چیز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

استشهادیه، خلع مقام، رسوب، به جای مانده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

باعث یکه خوردن شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

برافروخته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

شیره مالیدن سرکسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

کنار گذاشتن یک عادت، کار یا چیز بد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

بهتره که ندونی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

بی نزاکت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دست اندرکار