تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

از چیزی بد آمدن و حال بهم خوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

دست دوستی دراز کردن به سمت کسی دست دادن با کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

عنفوان، اوان tender youth عنفوان جوانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

1بشر و بشریت 2درک و شعور انسانی 3انسان بودن و انسانیت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

به چه مناسبت؟

پیشنهاد
١٦

چه میشه کرد، همینه دیگه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سست عنصر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

خیلی خود رو بالا بردن، از بالابالاها برا خود آب ریختن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

بدجوری، بدجور ( برای تاکید )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پروبال دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تشنه قدرت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

احیانا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

گاهی به حالت کلمات شرطی مثل if میاد مثل:Unless you wanna spend the night in the slammer, you apologize to him. اگه نمی خوای زندان بیفتی، ازش معذرت خو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

قفل ها نصب شدنی ( که کشیده میشه داخل یک محفظه و پشت در حیاط و . . . هست ) ، یا ضامن ها و دستگیره های فلزی پنجره و صندوق و. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ریزه کاری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

غرق در صدایی شدن The air resounds with the delightful music of birds. طنین انداز شدن The noise of the fire alarm resounded through/throughout the bu ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بد سرشت، بد منشت، بد طینت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

برو رد کارت، برو پیِ کارت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خرامان خرامان رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

حرفه ای

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مهم، داری اثر، اثر گذار، برخوردار از اهمیت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

بهره جویی، فرصت طلبی ( منفی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

مگه اینکه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

کی میدونه؟ ( سوال انکاری، یعنی هیچکس نمی دونه )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

وقت رو به بطالت گذراندن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

خیلی خوب بود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

وادادن، کم آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

از جا کندن، ( یهوئی ) کندن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

برملا شدن در فضای باز و بدون سرپوش بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سنگین ( نه به اون معناش ) fierce competition

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

ورق رو برگرداندن ( به نفع یا بر علیه ) ، کفه ترازو رو برگداندن ( به نفع یا بر علیه )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اخلاق گرا و خلاق مدار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

برگ برنده، مزیت و برتری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جون من، تو رو خدا for crying out loud, just listen to me

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

فارق از جنبه جنسی عاری از میل جنسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

تو دست و بال، تو بال و پر، در اختیار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

قوه جنسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

هم پر شدن ( با چیز یا فرد خطری ) ، هم کلام شدن، در افتادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

قدم پیش گذاشتن، پیشقدم شدن، پیش دستی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

منطعف، نرم و انعطاف پذیر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

داشته و موجودی، دارایی و اموال، فهرست اموال و دارایی، کالاهای تخفیف خورده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

به اینه. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رتق و فتق امور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

طبق شنیده ها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اصلا ( این اصلا با اون اصلا فرق داره معناش ) Come for a weekend or, better yet, come for a whole week.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به وقوع پیوستن، رخ دادن Like a lot of people, I've watched the events of the last few days unfold on TV. Events unfolded in a way that no one could ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

اندوه و ماتم، غم و ماتم زدگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

رو به زوال رفتن، زوال یافتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

بازم، هنوزم He may win yet. I'm sorry to bother you yet again:باز دوباره. . . در عین حال simple yet effective He's overweight and bald, ( and ) yet ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

گذاشت رفت، رفت پی کارش، سرش و انداخت زیر و رفت