⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
English User
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
1
ensue
پدید آمدن، حاصل شدن
١٤٠٠/٠٢/٠١
0
|
0
2
right back at you
به هم چنین
١٤٠٠/٠٢/٠١
0
|
0
3
build into
منظور کردن، گنجاندن
It’s built into the price of the roomاین در قیمت اتاق منظور شده است
تعبیه کردنThere are three cash machines built into the ...
١٤٠٠/٠٢/٠١
0
|
0
4
clumsy
دست و پا چلفتی و شرتی کار
ناسنجیده و ناآزموده
١٤٠٠/٠١/٣١
0
|
0
5
bow
گره گلی، گره به حالت گره ربان
١٤٠٠/٠١/٣١
0
|
0
6
talk around
پیرامون موضوعی صحبت کردن، به حواشی موضوع پرداختن
He just kept talking around the subject and didn't tackle the main issues.
١٤٠٠/٠١/٣٠
2
|
0
7
scratch your head
تو فکر بودن
١٤٠٠/٠١/٣٠
2
|
0
8
add up
فزونی یافتن، افزون شدن
درست و جور در آمدن
١٤٠٠/٠١/٢٩
2
|
0
9
conserve
محفوظ نگاه داشتن، حفظ کردن، نگه داشتن(خرج و مصرف نکردن)
١٤٠٠/٠١/٢٩
0
|
0
10
horse around
شرتی کاری کردن
١٤٠٠/٠١/٢٨
0
|
1
11
grow into
مبدل شدن
١٤٠٠/٠١/٢٨
0
|
0
12
slick
کار بلد و کاردرست
١٤٠٠/٠١/٢٥
2
|
0
13
hook someone up
به کسی برای خرید محصول کمک و راهنمایی کردن(مثل افرادی که در فروشگاه ها برای راهنمایی مشتریان استخدام شده اند)
١٤٠٠/٠١/٢٤
2
|
0
14
in someone's hand
تحت اشراف، تحت کنترل، تحت مالکیت
١٤٠٠/٠١/٢٤
0
|
0
15
what’s up with someone?
چرا اینجوریه؟ این چجور رفتاره؟
١٤٠٠/٠١/٢٤
0
|
0
16
pin down
گیر کشیدن
سوال پیچ کردن، به پای کسی پیچیدن برای گرفتن اطلاعات
١٤٠٠/٠١/٢٣
0
|
0
17
raid
تفتیش کردن
١٤٠٠/٠١/٢٣
0
|
0
18
subtle
یواشکی ، نامحسوس
١٤٠٠/٠١/٢٣
4
|
0
19
up against
توی دردسر و مضیقه بودن
رودروی کسی قرار گرفتن، در افتادن باکسی
١٤٠٠/٠١/٢١
0
|
0
20
submit
سپردن، وانهادن، واگذاردن
خود رو تسلیم کردن، سر تسلیم فرود آوردن
١٤٠٠/٠١/١٨
2
|
0
21
Take matters into one's hand
زمام امور رو در دست گرفتن
١٤٠٠/٠١/١٨
0
|
0
22
count on
چشمم آب نمی خوره
١٤٠٠/٠١/١٨
0
|
1
23
not nearly so/as
نه در اندازه های، نه اونقدر
١٤٠٠/٠١/١٨
0
|
0
24
prompt
واداشتن به انجام کاری
١٤٠٠/٠١/١٨
2
|
0
25
bode
نوید بخش بودن
دال بودن و پیام رسان بودن، تقریبا هم معنای stand for
١٤٠٠/٠١/١٨
0
|
0
26
at play
being at play:نقش داشتن
١٤٠٠/٠١/١٧
0
|
0
27
conceive
طرح ریزی کردن
١٤٠٠/٠١/١٧
0
|
0
28
envision
مدنظر داشتن
١٤٠٠/٠١/١٧
0
|
0
29
detour
راه دررو
راه فرعی
١٤٠٠/٠١/١٦
0
|
0
30
favour
جانبداری کردن
١٤٠٠/٠١/١٥
0
|
0
31
hear back
hear back from someone: جواب درخواست یا سوالمون رو از کسی دریافت کنیم
١٣٩٩/١٢/٢٧
0
|
0
32
wear down
از پا انداختن
١٣٩٩/١٢/٢٧
0
|
0
33
implode
فروپاشیدن
١٣٩٩/١٢/٢٦
2
|
0
34
legitimate
معقول و روی حساب و کتاب
برحق و قانونی و مشروع
١٣٩٩/١٢/٢٥
2
|
0
35
it's all yours
در اختیار شما
١٣٩٩/١٢/٢٥
2
|
0
36
hotbed
مرکز
١٣٩٩/١٢/٢٣
4
|
0
37
appreciation
ارج نهادن
١٣٩٩/١٢/٢٣
2
|
0
38
embark on
در پیش گرفتن
We’ve embarked on an exciting new project.
We’ve embarked on a long adventure
١٣٩٩/١٢/٢٠
2
|
0
39
get cold feet
دلشوره گرفتن
١٣٩٩/١٢/٢٠
2
|
0
40
draw on
بهره بردن
١٣٩٩/١٢/٢٠
2
|
0
41
worked up
از این حال به اون حال شده
١٣٩٩/١٢/٢٠
2
|
0
42
manufacture
پدید آوردن
١٣٩٩/١٢/١٩
2
|
1
43
embody
تداعی بخش بودن، تجلی بخشیدن، تجلی گر بودن،تداعی گر بودن، به ظهور رساندن
در خود جای دادن، در برداشتن
١٣٩٩/١٢/١٩
4
|
0
44
jungle
انبوه، انبوهی
١٣٩٩/١٢/١٩
0
|
0
45
initiate
وارد عرصه کردن، به عرصه وارد ساختن، در جرگه وارد کردن
١٣٩٩/١٢/١٩
0
|
0
46
philosophy
منظومه فکری
١٣٩٩/١٢/١٩
2
|
0
47
forge
درست کردن، شکل دادن
١٣٩٩/١٢/١٩
0
|
0
48
put in(time)
وقت گذاشتن و صرف کردن برای کاری
put in more time on the proposal وقت بیشتری بذار
١٣٩٩/١٢/١٨
0
|
0
49
orientation
گرایشpolitical orientation.
جهت گیریthe company's new eco-friendly orientation
توجیهی The department has arranged an orientation session.
سو ...
١٣٩٩/١٢/١٨
0
|
0
50
register
نام نویسی، اسم نویسی، وارد سازی اطلاعات هویتی
١٣٩٩/١٢/١٧
0
|
0
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
...
<