پیشنهادهای English User (٩٧٢)
نقاشی و طرح هایی که کنار کاغذ و کتاب می کشیم وقتی بی حوصله ایم یا داریم به چیزی دیگه فکر می کنیم و مشغول کار دیگه ای هستیم
مبتنی و بر پایه عینیات و واقعیات، واقع بینانه
تخطی کردن منحرف شدن
تحقیر آمیز
پویایی
آدمی که چون خیلی چارچوب مند و خشک هست خسته کننده و حوصله سر بره
خر حمالی
جریان چیه؟، ماجرا از چه قراراه؟
پیشدستانه
در اون مقطع ( زمانی )
سخت، شدید ( اشاره به وخامت ) desperate poverty The situation is desperate - we have no food, very little water and no medical supplies. شدید ( مبرم ...
عجیب ( البته در بیشتر موارد با کمی بار منفی ) It's peculiar that they didn't tell us they were going away.
داره میاد
ایشاالله دفعه بعد، باشه برا دفعه بعد
به چه مناسبت؟
دری وری گفتن Forget what I said, I was babbling
در آن زمان، اون موقع:اشاره به یک برهه زمانی خاص که در کلام گفته شده
بی چون و چرا بی حرف و حدیث
سفت چیزی رو چسبیدن ( از ترس و اضطراب ) Silent and pale, she clutched ( onto ) her mother's hand.
بهره بردن
گریبان گیر شدن، روی دوش افتادن، به دوش کشیدن، متقبل شدن، متحمل شدن، پذیرا شدن، محول شدن با کلماتی مثل اینها به کار میره:هزینه، خرج، قرض، مسئولیت، بار ...
اصطلاحا یعنی دهنش از حرکت واموند
از جا کندن، ( یهوئی ) کندن
به تَبَع
1مورد قبول قرار گرفتن، مقبول واقع شدن It's a new country, hoping for diplomatic recognition from the international community. 2مورد تقدیر واقع شدن، ...
دست و آسین بالا زدن، دست بکار شدن
افسار گسیخته، مهار نشدنی
رودرو کردن، به روی کسی آوردن ( اینکه توی روی خود شخص کار بدی که انجام داده رو به زبون بیاریم )
شخص سحر خیز میشه: early riser این کلمه برای توصیف افرادیه که وقتی صبح بیدار میشن خیلی سرحال و با نشاط هستند He's not really a morning person - he doe ...
از جون مایه گذاشتن
به اجرا در آوردن
از کی تا حالا ( برای پرسش با خشم و کنایه ) ?Since when do you have the right to tell me what to do
چقدر طولش دادی
دست به کار شدن We have to get the ball rolling on this project soon
احتمالش چقدره، چقدر احتمالش میره What are the odds on him being ( = do you think he will be ) re - elected?
کنار آمدن
چهار چشمی کسی رو پاییدن
منحرف شدن، به بیراهه رفتن
1به فنا رفتن، از دست رفتن، ( فرصت و قدرت و. . . ) سوختن Their grandmother slipped away in her sleep last night. His chance at the medal slipped away ...
اینکه حرفی برای گفتن نداشته باشیم، در مانده و هاج و واج I'm completely stumped - how did she manage to escape? Scientists are stumped by this mystery ...
برای اینکه بگیم برای توضیح و توصیف یک شخص یا چیز فلان کلمه و وصف بهتره It's more of a guess than an estimate.
یکم حیا و نجابت ( به عنوان در خواست از زن و شوهر که روابط محبت آمیز شون رو در ملا عام انجام ندهند )
چه میشه کرد، همینه دیگه
بس کردن، دست برداشتن
بعید بودن It's a long shot, but you could try phoning him at home یعنی:بعیده، ولی. . .
سرپا و قبراق، قبراق و سرحال How are you Lennox? Good to see you up and about
احیانا ( برای درخواست مودبانه از کسی به کار مییره ) اگر ممکنه، اگر میشه، لطفا Could you lend me a couple of pounds, by any chance You wouldn't, b ...
اینم بگم، اینم بدونید
با can't که بیاد به معنای عمرا و به هیچ وجه میشه
نفسانیت، منیت