up and about

جمله های نمونه

1. How are you Lennox? Good to see you up and about.
[ترجمه محسن حیدری] حالت چطوره لنوکس؟ از این که دوباره سرپا میبینمت خوشحالم.
|
[ترجمه گوگل]چطوری لنوکس؟ خوشحالم که شما را بالا و پایین می بینم
[ترجمه ترگمان]حالت چطوره؟ از دیدنت خوشحال شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She was up and about very early.
[ترجمه محسن حیدری] او خیلی سریع سر پا شده بود.
|
[ترجمه گوگل]او خیلی زود بیدار شده بود
[ترجمه ترگمان]او خیلی زود بیدار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He's up and about again after his illness.
[ترجمه محسن حیدری] او بعد از سپری کردن بیماری، سر پا ( سالم و سرحال ) است.
|
[ترجمه گوگل]او پس از بیماری خود دوباره بیدار شده است
[ترجمه ترگمان]او دوباره پس از بیماری خود از خواب بیدار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Show a leg! It's time you were all up and about — breakfast is in five minutes'time.
[ترجمه گوگل]یک پا نشان بده! وقت آن است که بیدار باشید - صبحانه پنج دقیقه دیگر است
[ترجمه ترگمان]! پاهات رو نشون بده وقتش است که شما بیدار شوید و در حدود پنج دقیقه وقت صرف صبحانه باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He will be up and about this afternoon.
[ترجمه گوگل]او امروز بعدازظهر بیدار خواهد شد
[ترجمه ترگمان]او امروز بعد از ظهر بیدار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's good to see you up and about again .
[ترجمه گوگل]خوشحالم که دوباره و دوباره شما را می بینم
[ترجمه ترگمان]خوشحالم که دوباره میبینمت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I was all too soon up and about, hobbling with a stick.
[ترجمه گوگل]من خیلی زود بیدار شدم و با یک چوب در حال تکان دادن بودم
[ترجمه ترگمان]من خیلی زود از جایم بلند شدم و با عصا راه می رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I heard you up and about.
[ترجمه گوگل]صدایت را شنیدم
[ترجمه ترگمان] در موردش شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You probably felt it today because you were up and about at the doctor's.
[ترجمه گوگل]احتمالاً امروز آن را احساس کردید، زیرا در حال بیدار شدن از خواب در نزد دکتر بودید
[ترجمه ترگمان]احتمالا امروز به خاطر این که تو در خانه دکتر بودی، امروز این احساس را داشتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Instead of lying in bed they are up and about and have freedom to make choices about their routine and daily life.
[ترجمه گوگل]آنها به جای دراز کشیدن در رختخواب، بیدار هستند و آزادی انتخاب در مورد زندگی روزمره و روزمره خود دارند
[ترجمه ترگمان]به جای خوابیدن در رختخواب، از خواب بیدار می شوند و آزادی دارند که درباره روتین و زندگی روزمره خود گزینه هایی انتخاب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was up and about and shouting at all and sundry.
[ترجمه گوگل]او بلند شده بود و همه و همه فریاد می زد
[ترجمه ترگمان]او بلند شده بود و سر و صدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Then he would be up and about, able to apply himself to unfinished business.
[ترجمه گوگل]سپس او بلند می شد و می توانست خود را به کارهای ناتمام بپردازد
[ترجمه ترگمان]سپس از جا بلند می شد و می خواست خودش را به کاره ای ناتمام بسپارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Big Ronnie was up and about and having a midnight feast.
[ترجمه گوگل]بیگ رونی بیدار شده بود و یک مهمانی نیمه شب داشت
[ترجمه ترگمان]رانی بزرگ \"بزرگ بود\" و حدود نصف شب جشن گرفتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The sky never seemed to wake up and about the middle of the day it darkened.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید آسمان هرگز بیدار نشد و تقریباً در اواسط روز تاریک شد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که آسمان هرگز بیدار نمی شد و در وسط روز تیره و تار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My grandmother thought that when her daughter was up and about she would have to part from the baby.
[ترجمه گوگل]مادربزرگم فکر می کرد وقتی دخترش بیدار می شود باید از بچه جدا شود
[ترجمه ترگمان]مادربزرگم فکر می کرد که وقتی دخترش بیدار می شود و از بچه جدا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• moving around again, in motion after a time of rest (especially after an illness)

پیشنهاد کاربران

idiom ( also up and around )
feeling well enough to get out of bed and move around
اصطلاح
به اندازه کافی خوب شدن که از رختخواب خارج شده و این طرف و آن طرف رفتن
سلامتی خود را باز یافتن
He was up and about within a few days of the surgery.
...
[مشاهده متن کامل]

She felt much better after a good night’s sleep and was up and about by the morning.
The kids were up and about before dawn, eager to open their presents.

up and about
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/up-and-about
سالم و سرحال ( از بیماری و حادثه )
He suffered the type of injury from which no one could recover. However a month later he was up and about, with no apparent damage.
رو به بهبود
سرپا و قبراق، قبراق و سرحال
How are you Lennox? Good to see you up and about
سلامتی خود را باز یافتن

بپرس