پیشنهادهای English User (٩٧٢)
حرف نشنو و یاغی
همون موقع که همون حین
تمومه دیگه، آخرشه دیگه I just have one more letter to sign and that should do it. بسشه، کفایته ( بیشتر برای رسمی رد کردن یک تعارفه ) "Do you need m ...
حرفه ای
حرف آخر و نهایی رو زدن، فصل الخطاب کردن
باقی ماندن I caught the plane with only two minutes to spare. اضافی آمدن If you have any woolyarn to spare when you've finished the sweater, can you ...
چیه؟ What’s with this bill? I don’t owe you any money. چرا این طوریه؟ what's with the hat چشه؟ What's with him? Is he upset?
چیز یا کسی که رای آورده
حال حالکی راه رفتن
تمومش کردن، از ش گذشتن I thing we could work past this problem.
در برهه
در اختیار شما
. . . همینه دیگه، . . . این شکلیه دیگه، رسم. . . همینه جای خالی بستگی داره بعد is چی بیاد، مثلا such is the tale of true love such is life
خود ابرازی کردن، اظهار وجود کردن
طبق شنیده ها
دوباره روی پا ایستادن، احیا شدن
اینطور نیست که. . .
از قبل ترتیب کاری رو دادن ( قبل اینکه کسی کاری رو درخواست کرده باشه ما اون کار رو برای اون شخص انجام بدیم ) I took the liberty of booking theatre se ...
شیره مالیدن سرکسی
عینه، به همان اندازه، همان قدر که
طبق قول و قرار
خدا رحمت و حفظ ( ت، ش و . . . ) کنه عافیت باشه، خیر باشه ( بعد از عطسه )
قبلا می شد راهنمایی الان میشه متوسطه اول
به چه قیمتی He got the job, but at a cost. اون شغل گیرش اومد ولی به چه قیمتی!!؟؟
پیش از هر چیز
کار تموم ( شکست و مرگ و نابودی و فنا ) This is a doomed city.
به دور ازremote from reality ( به دور از واقعیت ) دور، بعید ( در مکان ) دور افتاده از راه دور a remote server دور ( در زمان ) remote past ( گذشته ی ...
از کار در آمدن، جور خاصی به انتها رسیدن These figures have come out wrong! I don't understand it. Your painting has come out really well. جور خاصی ...
متوجه، خود آگاه
آوردن به همراه داشتن، با خود یدک کشیدن، دارا بودن
سرکار گذاشتن کسی
ثبت نام و اطلاعات در یک نوشته و فرم و لیست
پاره ای از اوقات
با کمال میل، بی حرف پس و پیش
ممنوع به عمل آورده شده، ممنوع به حساب آمده
در مورد حیوانات پیش کردن هم معنا میده She's always chasing cats out of the garden to protect her precious birds.
ذره به ذره ( یعنی همش )
در کمین انسان یا حیوان بودن پاییدن
با وجود بودن
قدر چیزی رو دانستن I held onto the tech shares after the stock market fell because I knew they would recover.
یه کلیتی، کلیت
معنادار a knowing look/glance/smile اگاهانه و از روی علم a knowing breach of the order by the appellants’ یک جایی دیدیم که به این معناهم استفاده شده ...
کندن یا کنده شدن ( در مورد پوشش و لباس ) ، ول شدن یا ول کردن و انداختن
کسی که خصوصیات روحی و اخلاقی و سلیقه ای خیلی شبیه به کسی دیگر دارد، حالا تو فارسی هر چی بهش می گیم
رعیت، عامی Joe's a real peasant. دهقان Most of the produce sold in the market is grown by peasant farmers
بدرد خوردن The terms they're offering don't work for us.
انگار نه انگار که
مساله جزئی، جزئی نگری، ریزبینی ( معمولا با on می آید و on به معنای: به حساب، رو حساب، روی مبنای، به خاطر، ترجمه می شود ) He was disqualified from th ...
چاشنی کردن I bought a new sofa and they threw in a chair.
باز نگر ی کردن مرور کردن