پیشنهادهای English User (٩٧٢)
چیزی گیر کسی آمدن چیزی توی راه کسی قرار گرفتن ( به عنوان یک فرصت ) Several chances came our way but we missed them
بر فرازِ The airplane was high above the clouds
چقدر طولش دادی
خارج از حد و شئونات You can disagree with her, but calling her dishonest was out of line
بی چون و چرا بی حرف و حدیث
داستان بافی داستان سرایی
حقِ ( قانونی یا اخلاقی ) ، قدرت، توانایی کنترل ***مقام و مسئول***به صورت جمع: مسئولین و مقامات سازمان ملل از قدرت خود برای کمک به آنها استفاده کرد ا ...
دست به کار شدن We have to get the ball rolling on this project soon
این رو آن رو کردن، این ور و آن ور کردن، به یک ور دیگر برگرداندن***وارانه شدن، چپه شدن I lost my place in my book when the pages flipped over in the w ...
ماجرا چیه؟ What's this about a letter? You never told me she wrote you a letter
این چیزا از تو بعیده، این حرفها به تو نیمده
هوای کسی را برداشتن اینکه دلمان هوای کسی را بکنه هوایی کسی شدن هواخواه کسی شدن
از قضا چرخ روزگار گردش زمانه
جدای از ، به دور از ( بعدش کلمه باing می آید ) . Far from seeming glad to see him, Rose looked almost angry . far from being easy, it would be a d ...
تغییر و تحولات، وقایع . They were horrified at this unexpected turn of events
خشک، خنک، غیر دوستانه
نامطمئن، متزلزل، سست بنیان
تصویر His latest movie is a grim portrayal of wartime suffering تصویر سازی، به تصویر درآوردن، به تصویر کشیدن She won a Best Actress award for her ...
بهای کاری رو پرداخت کردن ( یعنی عرق کاریو ریختن و رنجش رو کشیدن ) A:I've been doin' this ten years and I haven't gotten anywhere B:you're just payi ...
بازی درآوردن، به بازی گرفتن ?Do you really love me, or are you just toying with me Don't toy with my emotions
تقلیل دادن، گرفتن وقت و هزینه یا پر کردن وقت، خلل و وفقه ایجاد کردن Although it would cut into profits, we were forced to lower our prices. I don' ...
رای کسی رو زدن
طفره رفتن
خود را وفق دادن، خود را با شرائط هماهنگ کردن
کینه ای خشونت بار جان گداز
چیه؟ What’s with this bill? I don’t owe you any money. چرا این طوریه؟ what's with the hat چشه؟ What's with him? Is he upset?
تخطی کردن منحرف شدن
کار درست بودن، حرف نداشن . She's no slouch when it comes to organizing parties
برانگیزاندان، موجب شدن
دربر داشتن، در خود جای دادن
نه تا جایی که من می دونم
که اینطور
به امان خدا رها کردن
باقی ماندن I caught the plane with only two minutes to spare. اضافی آمدن If you have any woolyarn to spare when you've finished the sweater, can you ...
از دست دادن نای، گرسنگی کشیدن، از گرسنگی مردن، جان به لب شدن
حرف آخر و نهایی رو زدن، فصل الخطاب کردن
بدبیار In recent years I've been cursed with worsening eyesight. لعنتی It's a cursed nuisance, having to work late every evening! نفرین شده humorou ...
گرمای سوزان سرمای سوزناک
اشکالی نداره، عیبی نداره، طوری نیست
احیانا ( برای درخواست مودبانه از کسی به کار مییره ) اگر ممکنه، اگر میشه، لطفا Could you lend me a couple of pounds, by any chance You wouldn't, b ...
بردبارانه
سلام و ارادت با give به معنای سلام رساندن و اظهار اردات کردن
جزئی نگر ، ریزبین، نکته سنج
قرق کردن، قدغن کردن He's always hogging the bathroom ( = spending too much time in the bathroom, so that no one else can use it ) .
به غیر از ، علاوه بر
جریان چیه؟، ماجرا از چه قراراه؟
پیش نیاز
متوجه، خود آگاه
فوران، خروش، یورش، ازدیاد، تزاید
کند عمل کردن، عقب ماندن یا افتادن، جا ماندن، لفت دادن