تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مصون ماندن، احتر از کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به چنگ آوردن، گیر آوردن People are jumping to purchase homes and lock in affordable mortgage rates before they increase.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بدیهه انگاره، بدیهه سازی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ساده لوحی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تکذیب Officials did not believe the runner's denial that he had taken drugs. امتناع و سرباززنی و تن ندادن He's still in denial about the break - up ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیاکان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

به هر صورت، به هر ترتیب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

دستخوش تغییر شدن . Although the cost of making phone calls is going up, the charge for connecting to the internet will not alter دست به تغییر زدن، دس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

. . . محور گذشته فعل یعنی رانده شده مصمم گذشته فعل یعنی تبعید شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

راحت و بی تکلف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تکلف آور و مشکل زا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

زبانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

یکی از معانیش: کسب و کار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

سرپا و قبراق، قبراق و سرحال How are you Lennox? Good to see you up and about

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

اینم بگم، اینم بدونید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

شان و حیثیت/وقار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

نجابت کرامت ( الهی ) دعای شکرگذاری قبل غذا مهلت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به معنای غله ( هر چه که از سبوس و آندو اسپرم و جوانه تشکیل شده، مثل گندم و جو ) گاهی به گیاه غله اطلاق میشه وگاهی به خود محصول به عنوان شیئ خوراکی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

یک دندگی کردن، خود رای بودن، تافته جدا بافته بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

از کی تا حالا ( برای پرسش با خشم و کنایه ) ?Since when do you have the right to tell me what to do

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 تو راست میگی ( در جواب انتقاد کسی و به نشانه اینکه ما انتقادش رو قبول نداریم ) 2 نظر لطفته A:You're one of the smartest people I've ever worked ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

در اون مقطع ( زمانی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

قطار نظامی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

واگذار کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نتیجتاً به نوبت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در اوقات فراغت You may only use company computers to access the Web in your own time.

پیشنهاد
٣

روش بی ادبانه برای اینکه به کسی بگوییم جایی برود یا کار ی بکند: گم شو Get your butt over here right now

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

گاهی قبل از اسم اشخاص می آید و نشانگر این است که ما آن شخص را به خوبی می شناسیم یا دوست داریم: اون یارو، فرانکِ خودمون There's old Sara working away ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

به اجرا در آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

باز نگر ی کردن مرور کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

اساس و شالوده شیوه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ناجور، قناسMy car's quite awkward to drive بغرنج، عجق وجق The police asked some awkward questions about where the money had come from یه حالی ( هول و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

در کمین انسان یا حیوان بودن پاییدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

دست و پا گم کردن There’s far too much food – I’m afraid I got carried away

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

وقت و حوصله به خرج دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی دراومدن دخل و خرج . I figured out I need to charge seventeen bucks a jar just to break even

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

مایع ( اسم ) . If you have a fever you should drink plenty of fluids روان، سلیس ( صفت ) fluid movements متغیر و در معرض تغییر . For travellers whos ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

الکی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

سوال برای زیر سوال بردن اهمیت چیزی: کجاش مهمه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

برای زیر سوال بردن اهمیت چیزی: کجاش مهمه؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مطلق total silence سکوت مطلق

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

لو رفتن Were you ever busted for smoking at school? I saw you! You are so busted!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

اعصاب خورد و نازک نارنجی I hadn't had enough sleep and was feeling kind of grumpy

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

کیپ These shoes are a bit too snug - do you have them in a larger size

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

سخت، شدید ( اشاره به وخامت ) desperate poverty The situation is desperate - we have no food, very little water and no medical supplies. شدید ( مبرم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

( به طور متناوب یا تناوبا ) بین دو حالت بودن ( در حالت فعلی به این معنی است و معنای دقیق فعلی نمی دهد مثلhe happen to glad که به معنای اتفاقا هست نه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

ایشاالله دفعه بعد، باشه برا دفعه بعد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

تا حدودی، از یک جهت، یه جورایی، از یک منظر، تا حدودی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تفاوت رقم زدن ( بهبود بخشیدن ) She says that she got into politics because she wanted to make a difference. تاثیر گذاشتن و باعث تفاوت شدن Cost can ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای تعارف کردن چیزی به کسی You’re welcome to stay for lunch