تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

گنده اخلاق

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بدرد خوردن The terms they're offering don't work for us.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

اگه یه وقت، یه وقت ( در صورتی که بعدش جمله بیاد ) Bring a map in case you get lost. محض احتیاط ( در صورتی که بعدش جمله ای نیمده باشه ) I don't thi ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

حالت کامل همون get out هست درخواست ترک محل از کسی وقتی گفته می شه که حرف طرف رو قبول نداریم:بی خود نگو، نه بابا، برو بابا، جون خودت وقتی که یه چیز ج ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به کار هام برسم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

دست از سرم بردار، ولم کن دیگه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

زیادی به چیزی بها دادن ، بیش از نیاز به چیزی پرداختن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

ناخواسته درگیر کاری شدن و در موقعیتی قرار گرفتن He got caught up in the demonstrations and got arrested. Sorry I’m late – I got caught in traffic. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

اینکه آدم هیچی تو یک لحظه سرش نشه، و هیچکس و هیچی و نشناسه و فقط به یک چیز توجه داشته باشه Try not to get too caught up in the moment.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اهتمام ویژه داشتن، مبذول داشتن نگاه، توجه خاصی داشتن، نظر داشتن She makes a point of treating her employees fairly She makes a point of calling her g ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

1برای اینکه بگوییم چیزی درست نیست Sean: Is this the right place to catch the bus? Samuel: I don't think so. 2برای جواب نه دادن سفت و محکم Go out wi ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

تلقی شدن It makes a bad impression if you’re late for an interview

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

پرفراز و نشیب ( کنایه از خوب نبودن ) he had an uneven performance this year ناهموار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیچ کاری باهام نداریyou want nothing to do with me

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

سرکار گذاشتن کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سر زدن به کسی ( کسی رو که به مدت طولانی ندیدیم بریم به محل زندگی اش )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

چین و چروک دار، چروکیده، صفت برای پوست انسان و پارچه هست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

اینکه حرفی برای گفتن نداشته باشیم، در مانده و هاج و واج I'm completely stumped - how did she manage to escape? Scientists are stumped by this mystery ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

منحرف شدن، به بیراهه رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

عجیب المنظر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به، تا ( ما بعدش شخص یا چیزی است که در انتهای یک سلسله یا ساختار واقع شده ) I'll take my complaint all the way to the managing director.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

رعیت، عامی Joe's a real peasant. دهقان Most of the produce sold in the market is grown by peasant farmers

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بایک الله، احسنت You passed your exam - good for you!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

دروازه و ورودی یک جایی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پاره ای از اوقات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سر قول ماندن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

سالم و سرحال It was a difficult trip, but we all made it home in one piece. بی کم و کاست All our furniture arrived in one piece یکجا We want to sell ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

فرضیات و باورها، مسلمات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

به تایید رساندن، مورد تایید قرار دادن Flights should be confirmed 48 hours before departure مویدِ چیزی بودن the smell of cigarette smoke confirmed wh ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

قدم زنان به جایی رفتن، راهی و روانه شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نه چندان دور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

یا at a cost ، برای اینکه بگوییم چیزی به هزینه ای که براش کردیم نمی ارزه= به چه قیمتی He got the job, but at a cost.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به چه قیمتی He got the job, but at a cost. اون شغل گیرش اومد ولی به چه قیمتی!!؟؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

عوام، عامی زاده

پیشنهاد
٤

اگه میسور و مقدوره . . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

به درد خوردن، به کار آمدن Take this – it’s of no use to me anymore. He was charged with having information likely to be of use to terrorists.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

بازه زمانی طولانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

استاد ( مذهبی و روحانی ) استاد ( خبره و مهارت یافته کاری ) a management guru a lifestyle guru

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ستیزه جویانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اینطور که بوش میاد، از ظاهر امر اینطور بر می آید، اوضاع و شرائط حاکی از آونه که From the look of things, we won't be arriving on time

پیشنهاد
١١

در بدبینانه ترین حالت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

آمار و اطلاعات کسی یا چیزی رو نداشتن حساب چیزی از دستمون در بره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کسی رو معاف داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

شانس آوردی، خوش شانس بودی، چه خوش شانسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

یه جا، یه جای کار، یه زمانی ( برای توصیف یک بازه خاص بین ابتدا و آخر یک ماجرا یا فیلم ) At one point in the movie, Tom Cruise was riding a motorcyc ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

خر تو خر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

قال کاری رو کندن، سر و ته کاری ر و هم آوردن I'd better get cracking on the food for tonight.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

تو ترجمه همون یک نگاه معنا میشه، مثلا یک نگاه انداخت و رفت She took/cast a glance at her watch. یک نگاه به ساعتش کرد I wanted to give that part of bo ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

گودال کندن We dug a hole and planted the tree.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دست بکار شدن