caught up in

پیشنهاد کاربران

ناخواسته درگیر کاری شدن و در موقعیتی قرار گرفتن
He got caught up in the demonstrations and got arrested.
Sorry I’m late – I got caught in traffic.
محو چیزی شدن، غرق چیزی شدن
Try not to get too caught up in the moment.
گرفتار شدن، در بحر چیزی فرو رفتن، غرق/مستغرق/شیفته/مسحور/محو چیزی شدن
ناخواسته درگیر شدن، بی اطلاع درگیر موضوعی شدن

بپرس