پیشنهادهای English User (٩٧٢)
در حالت قیدی: دائما، پشت سر هم، ادامه دار We were chatting away at the back and didn't hear what he said. I was still writing away when the exam fin ...
شرح و توصیف از چیزی داشتن
مسلم و قطعی و شک ناپذیر
نمایاندن، بازتاب دادن
باریک بینانه، موشکافانه
پایمال شدن
آدم خوبه
ترخیص از کار
چجور ِ دیگه؟
حرف بدرد بخور و حسابی زدن
منطقی و روی حساب بودن سخن شخص
گفتار، گفته، نوشته، نوشتار ( کلا نظر افراد وقتی به صورت گفته یا نوشتار در بیاد )
از منظر پنهان شدن، از نظر ناپدید شدن، رخت بر بستن، از چشم دور ماندن
حفره
فکر مشغول
واقعا که!!!
سر و وضع و مرتب کردن i must fix myself up we have guest tonight
مدارا کردن، راه آمدن، سخت نگرفتن
تو چشم و مورد توجه انظار عموم
چهار چشمی کسی رو پاییدن
ارزش و بها قائل بودن برای کسی
اینکه از چیزی یا کسی بدمون بیاد
گذاشت رفت، رفت پی کارش، سرش و انداخت زیر و رفت
بازم، هنوزم He may win yet. I'm sorry to bother you yet again:باز دوباره. . . در عین حال simple yet effective He's overweight and bald, ( and ) yet ...
رو به زوال رفتن، زوال یافتن
اندوه و ماتم، غم و ماتم زدگی
به وقوع پیوستن، رخ دادن Like a lot of people, I've watched the events of the last few days unfold on TV. Events unfolded in a way that no one could ...
اصلا ( این اصلا با اون اصلا فرق داره معناش ) Come for a weekend or, better yet, come for a whole week.
طبق شنیده ها
رتق و فتق امور
به اینه. . .
داشته و موجودی، دارایی و اموال، فهرست اموال و دارایی، کالاهای تخفیف خورده
منطعف، نرم و انعطاف پذیر
قدم پیش گذاشتن، پیشقدم شدن، پیش دستی کردن
هم پر شدن ( با چیز یا فرد خطری ) ، هم کلام شدن، در افتادن
قوه جنسی
تو دست و بال، تو بال و پر، در اختیار
فارق از جنبه جنسی عاری از میل جنسی
جون من، تو رو خدا for crying out loud, just listen to me
برگ برنده، مزیت و برتری
اخلاق گرا و خلاق مدار
ورق رو برگرداندن ( به نفع یا بر علیه ) ، کفه ترازو رو برگداندن ( به نفع یا بر علیه )
سنگین ( نه به اون معناش ) fierce competition
برملا شدن در فضای باز و بدون سرپوش بودن
از جا کندن، ( یهوئی ) کندن
وادادن، کم آوردن
خیلی خوب بود
وقت رو به بطالت گذراندن
کی میدونه؟ ( سوال انکاری، یعنی هیچکس نمی دونه )
مگه اینکه