تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

ساختمانی که مسائل حقوقی نظیر ثبت ازدوداج و . . . در آن صورت میگیره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

پیش دستی کردن، پیش قدم شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بچه دار شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

حالا که چی؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

جای کسی رو پر کردن، جای کسی رو گرفتن No one will be able to fill her shoes after she retires.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

از جون مایه گذاشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

واگذار کردن، وانهادن ( از چیزی که مال خودمان هست بگذریم )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

اینه دیگه، همینه که هست، این جوریاست دیگه ( چی میشه کرد )

پیشنهاد
١٧

گوش بزنگ و مهیا نگه داشتن کسی طوری که آمادگی روبرویی با هر مشکلی رو داره تاثیر احساسی و عاطفی روی کسی داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

کندن یا کنده شدن ( در مورد پوشش و لباس ) ، ول شدن یا ول کردن و انداختن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

شخص سحر خیز میشه: early riser این کلمه برای توصیف افرادیه که وقتی صبح بیدار میشن خیلی سرحال و با نشاط هستند He's not really a morning person - he doe ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

دخالت نکردن، تنها گذاشتن کسی ( دخالت نکن، تنهام بذار ) Just back off and let us do this on our own, will you? عقب کشیدن saw the knife and backed of ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

خورده خوری کردن I've been snacking all day. If you eat three good meals a day, you're less likely to snack on biscuits.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

خلق و خوی تند She has a real temper. He's got a really bad temper.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

یه، یارو ای، یکی، طرف ( قبل اسم کسی که کسی نمی شناسدش ) I had lunch today with a certain George Michael - not the George Michael, I should explain. ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

هول هولکی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

حریف کسی یا چیزی شدن، در حد و اندازه های کسی یا چیزی دیگه بودن، به پای کسی دیگه رسیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
-١١

گیر کشیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ضایع کردن حقوق دیگران

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

با وجود بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

به کلام آوردن، در و با کلمات بیان نمودن، به زبان آوردن I found myself unable to articulate my feelings.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

علقه و پیوند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

درستکاری، استواری و ثابت قدمی در اخلاق نیک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

جور کارهای اشتباه خود رو کشیدن ( خربزه خوردی پا لرزش بشین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

انگار نه انگار که

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

احتمالش چقدره، چقدر احتمالش میره What are the odds on him being ( = do you think he will be ) re - elected?

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

چاشنی کردن I bought a new sofa and they threw in a chair.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اصطلاحا: یه کاریش کردن ( هر جور که شده و هر طور که لازمه در رابطه با کسی یا چیزی کاری انجام بشه ) I’ll leave you to take care of the refreshments. ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

قر و قاطی کردن Don't mix up the bottles - you'll have to repeat the experiment if you do. Your jigsaw puzzles and games are all mixed up together in ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیشروی کردن، پیش رفتن، به پیش رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کنار گذاشتن We eliminated the possibility that it could have been an accident. The police eliminated him from their enquiries. خلاص کردن، از گردن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

مفت خوری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

برای تاکیددر شمول و دربرگیری حتی جزئی ترین و ناچیز ترین ها Amalie was dressed completely in black, right down to black lipstick and a black earring.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به این زودیا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

رودرو کردن، به روی کسی آوردن ( اینکه توی روی خود شخص کار بدی که انجام داده رو به زبون بیاریم )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

همینطور بردگردی و . . . ( یعنی بدون ملاحظه افراد و واکنششون چیزی رو صاف و بی پرده بگیم ) I can't just turn round and say, "Sorry, it was all a big m ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

به درک واصل کردن، کار کسی یا چیزی رو ساختن و تموم کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

تمومه دیگه، آخرشه دیگه I just have one more letter to sign and that should do it. بسشه، کفایته ( بیشتر برای رسمی رد کردن یک تعارفه ) "Do you need m ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

از پیش فکر چیزی رو کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

به هم رسیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

فکرای بد کردن ( یعنی فکر کردن به بدترین احتمالات در مورد یک اتفاق ناخوشایند ) We hoped that they would be found safe and uninjured, but secretly we ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

طی کردن He came to Iowa Falls in 1985, and has ridden the ups and downs of the rural economy ever since.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

پیشدستانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

من یکی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

بهره کافی و وافی بردن از چیزی، کمال بهره و استفاده رو از چیزی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

سرخی و سفیدی صورت ( نشانه خوش و سلامت بودن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

چیزی که لازمه و گفتنی هست رو بیان کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

then که به معنای یک وقت خاص و مشخص چه در آینده و چه در گذشته است، و by به معنای تا است، پس معنای این دو میشه تا اون موقع ( چه منظور آینده باشه و چه گ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

انگ زدن به چیزی یا کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

هول هوش سی روز، تا یک ماه آینده