تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

وارد عرصه کردن، به عرصه وارد ساختن، در جرگه وارد کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

انبوه، انبوهی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

تداعی بخش بودن، تجلی بخشیدن، تجلی گر بودن، تداعی گر بودن، به ظهور رساندن در خود جای دادن، در برداشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پدید آوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

از این حال به اون حال شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

دلشوره گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بهره بردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در پیش گرفتن We’ve embarked on an exciting new project. We’ve embarked on a long adventure

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ارج نهادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

مرکز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

در اختیار شما

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

معقول و روی حساب و کتاب برحق و قانونی و مشروع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

فروپاشیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

از پا انداختن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

hear back from someone: جواب درخواست یا سوالمون رو از کسی دریافت کنیم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

جانبداری کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

راه دررو راه فرعی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مدنظر داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

طرح ریزی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

being at play:نقش داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

نوید بخش بودن دال بودن و پیام رسان بودن، تقریبا هم معنای stand for

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

واداشتن به انجام کاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

نه در اندازه های، نه اونقدر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
-١٢

چشمم آب نمی خوره

پیشنهاد
٢

زمام امور رو در دست گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

سپردن، وانهادن، واگذاردن خود رو تسلیم کردن، سر تسلیم فرود آوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

توی دردسر و مضیقه بودن رودروی کسی قرار گرفتن، در افتادن باکسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

یواشکی ، نامحسوس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تفتیش کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیر کشیدن سوال پیچ کردن، به پای کسی پیچیدن برای گرفتن اطلاعات

پیشنهاد
٢

چرا اینجوریه؟ این چجور رفتاره؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحت اشراف، تحت کنترل، تحت مالکیت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به کسی برای خرید محصول کمک و راهنمایی کردن ( مثل افرادی که در فروشگاه ها برای راهنمایی مشتریان استخدام شده اند )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کار بلد و کاردرست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مبدل شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

شرتی کاری کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

محفوظ نگاه داشتن، حفظ کردن، نگه داشتن ( خرج و مصرف نکردن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

فزونی یافتن، افزون شدن درست و جور در آمدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

تو فکر بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیرامون موضوعی صحبت کردن، به حواشی موضوع پرداختن He just kept talking around the subject and didn't tackle the main issues.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

گره گلی، گره به حالت گره ربان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

دست و پا چلفتی و شرتی کار ناسنجیده و ناآزموده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

منظور کردن، گنجاندن It’s built into the price of the roomاین در قیمت اتاق منظور شده است تعبیه کردنThere are three cash machines built into the wall.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به هم چنین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

پدید آمدن، حاصل شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

افت و خیز دار، پر افت و خیز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کارگذاشتن و راه اندازی کردن، راه انداختن I must put on a new lock

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ناشی گری، اشتباه مبتدیانه و ناشیانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

قالِ فکر زیادی و شک و تردید رو کندن و به فراموشی سپردن، اصطلاحا پروندش رو ببندیم I want to lay/put to rest any lingering doubts about my decision. Y ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

آقایی کردن، بزرگواری به خرج دادن He decided to take the high road and say he was sorry. Taking the high road, Alvarez never fired back with insults ...