hotbed

/ˈhɑːtˌbed//ˈhɒtbed/

معنی: سر چشمه
معانی دیگر: جای نشو و نمو، رستنگاه، (کشاورزی) گرمخانه، گلخانه، پرورشگاه گیاه، منبع، بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد، محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a bed of soil, usu. heated by fermenting manure and covered by glass, used to protect sensitive plants or to grow plants out of season.

(2) تعریف: any environment that encourages the rapid growth and development of something, esp. something undesirable.
مشابه: den

- a hotbed of illegal drug activity
[ترجمه گوگل] کانون فعالیت غیرقانونی مواد مخدر
[ترجمه ترگمان] بستری برای فعالیت غیرقانونی مواد مخدر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The police department was a hotbed of corruption.
[ترجمه گوگل]اداره پلیس جولانگاه فساد بود
[ترجمه ترگمان]اداره پلیس بستری از فساد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The area was a hotbed of crime.
[ترجمه گوگل]این منطقه کانون جنایت بود
[ترجمه ترگمان]این ناحیه محل وقوع جرم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The city is a hotbed of crime.
[ترجمه گوگل]این شهر کانون جنایت است
[ترجمه ترگمان]شهر محل وقوع جرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the 60's the city was a hotbed of crime.
[ترجمه گوگل]در دهه 60 این شهر کانون جنایت بود
[ترجمه ترگمان]در دهه ۶۰ شهر محل وقوع جنایت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Vasey's, like any other establishment, was a hotbed of gossip.
[ترجمه گوگل]Vasey's، مانند هر مؤسسه دیگری، کانون شایعات بود
[ترجمه ترگمان]Vasey مثل هر موسسه دیگر منبع شایعه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. High slack systems, then, are often hotbed of deceptive activities that cover up the exercise of power for personal gain.
[ترجمه گوگل]بنابراین، سیستم‌های سستی زیاد، اغلب کانون فعالیت‌های فریبنده هستند که اعمال قدرت را برای منافع شخصی می‌پوشانند
[ترجمه ترگمان]سپس سیستم های سست و شل اغلب به عنوان بستری از فعالیت های فریبنده هستند که اعمال قدرت برای منافع شخصی را پوشش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Since the province was a hotbed of gentry resistance to the emancipation, confrontation looked a real possibility.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که استان جولانگاه مقاومت نجیب زادگان در برابر رهایی بود، رویارویی یک احتمال واقعی به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]از آنجا که این استان محل استقرار مقاومت طبقه متوسط در برابر آزادی بود، رویارویی یک امکان واقعی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The troubled province is a hotbed of ethnic violence.
[ترجمه گوگل]این استان ناآرام کانون خشونت های قومی است
[ترجمه ترگمان]استان مشکل دار یک بس تر داغ برای خشونت های قومی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The illegal immigrants lived in a hotbed.
[ترجمه گوگل]مهاجران غیرقانونی در یک کانون زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]مهاجران غیرقانونی در بس تر بستری زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Malaysia has become a hotbed for all sorts of smuggling schemes.
[ترجمه گوگل]مالزی به جولانگاه انواع طرح های قاچاق تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]مالزی به بستری برای انواع برنامه های قاچاق تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Obviously, not really severe punishment, has built the hotbed for some business's adventurist actions.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که مجازات نه چندان شدید، بستری برای اقدامات ماجراجویانه برخی کسب و کارها شده است
[ترجمه ترگمان]واضح است که، نه واقعا تنبیه شدید، محل بستری برای برخی از اقدامات adventurist تجاری را ساخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Northern Australia is a hotbed of exotic animals, including the frilled lizard.
[ترجمه گوگل]شمال استرالیا جولانگاه حیوانات عجیب و غریب، از جمله مارمولک خراشیده است
[ترجمه ترگمان]استرالیای شمالی، بستری از حیوانات نادر، از جمله مارمولک frilled است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is a hotbed of research.
[ترجمه گوگل]جولانگاه تحقیق است
[ترجمه ترگمان]آن بستری از تحقیقات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Network life is becoming the hotbed and soil of juvenile delinquency.
[ترجمه گوگل]زندگی شبکه ای در حال تبدیل شدن به جولانگاه و خاک بزهکاری نوجوانان است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سر چشمه (اسم)
original, principle, derivation, source, origin, root, spring, fountainhead, hotbed, headwaters, fountain, mother, wellspring, headspring, springhead, wellhead

انگلیسی به انگلیسی

• area of covered and heated ground in which plants are grown in and out of season
if you say that a place is a hotbed of a particular kind of an activity, usually one that you do not approve of, you mean that a lot of this activity happens there.

پیشنهاد کاربران

a hotbed of something
a place or situation where a lot of a particular activity, especially an unwanted or unpleasant activity, is happening or might happen
مکان یا موقعیتی که در آن یک فعالیت خاص، به ویژه یک فعالیت ناخواسته یا ناخوشایند، در حال وقوع است یا ممکن است رخ دهد، سرچشمه یا منشاء چیزی ( ناخوشایند )
...
[مشاهده متن کامل]

The “Golden Triangle” border region between Myanmar, Laos and Thailand has long been a hotbed of illegal drug production and trafficking, particularly of methamphetamine and opium.
The police department was a hotbed of corruption.
In the 60s the city was a hotbed of crime.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/hotbed?q=hotbed
1. محل نشو و نما، محل رشد و نمو 2. منشا، کانون، مرکز، سرچشمه
مرکز
کانون، بستر
جای مناسب

بپرس