mix up

/ˈmɪksˈəp//mɪksʌp/

معنی: مغشوش کردن
معانی دیگر: 1- (خوب) درآمیختن، (حسابی) قاتی کردن 2- درهم و برهم کردن، آشفته کردن، قاتی پاتی کردن یا شدن، نامنظم کردن 3- (با: with)یکی را با دیگری اشتباه کردن، آشفتگی، درهم گوریدگی، ژولیدگی، درهم و برهمی، بلبشویی، اشتباه

جمله های نمونه

1. there was a mix-up in the airport and i ended up on the wrong plane
در فرودگاه اشتباه روی داد و در نتیجه من سوار هواپیمای عوضی شدم.

2. Don't mix up the bottles - you'll have to repeat the experiment if you do.
[ترجمه گوگل]بطری ها را با هم مخلوط نکنید - اگر این کار را کردید باید آزمایش را تکرار کنید
[ترجمه ترگمان]بطری ها را با هم مخلوط نکن - اگر این کار را بکنی، باید آزمایش را تکرار کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Depressed people may mix up their words.
[ترجمه گوگل]افراد افسرده ممکن است کلمات خود را به هم بزنند
[ترجمه ترگمان]عصبانیت افراد ممکن است کلمات خود را با هم مخلوط کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If you mix up those data we shan't find the one we need quickly.
[ترجمه گوگل]اگر این داده ها را با هم مخلوط کنید، ما به سرعت مورد نیاز خود را پیدا نمی کنیم
[ترجمه ترگمان]اگر این اطلاعات را با هم مخلوط کنی، کسی را که به سرعت لازم داریم پیدا نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I like to mix up designer clothes.
[ترجمه گوگل]من دوست دارم لباس های طراحان را با هم ترکیب کنم
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم لباس های طراح را با هم مخلوط کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I sketch what I want, I mix up the colours as a guide.
[ترجمه گوگل]من آنچه را که می خواهم ترسیم می کنم، رنگ ها را به عنوان راهنما ترکیب می کنم
[ترجمه ترگمان]تصویری را که می خواهم ترسیم می کنم، رنگ ها را به عنوان راهنما ترکیب می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After the bilge on feculent hair, oil divides mix up perfume, produce peculiar smell possibly also.
[ترجمه گوگل]پس از ریزش آب بر روی موهای مدفوع، تقسیم روغن، عطر را مخلوط کرده و احتمالاً بوی عجیبی نیز ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]پس از آن که موهای آ ره روی موهای feculent کار می کند، روغن عطر را از هم جدا می کند و بوی خاصی هم به مشام می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We should never mix up right and wrong on the principle.
[ترجمه گوگل]ما هرگز نباید درست و غلط را بر اساس اصل با هم مخلوط کنیم
[ترجمه ترگمان]ما هرگز نباید درست و غلط در اصل با هم ترکیب شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Never mix up these two words.
[ترجمه نسیم رحیمی] هرگز این دو کلمه را با هم اشتباه نگیر
|
[ترجمه گوگل]هرگز این دو کلمه را با هم قاطی نکنید
[ترجمه ترگمان] هیچوقت این دوتا کلمه رو قاطی نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Let me mix up flour and water.
[ترجمه گوگل]بذار آرد و آب رو با هم مخلوط کنم
[ترجمه ترگمان]بگذارید آرد و آب را با هم مخلوط کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mix up the salt with the pepper.
[ترجمه گوگل]نمک را با فلفل مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان]نمک را با فلفل ترکیب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It'seems i always cant mix up with the tech.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که من همیشه نمی توانم با این فناوری قاطی کنم
[ترجمه ترگمان]به نظر میرسه که من همیشه نمیتونم با تکنولوژی قاطی بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We often mix up two concepts of audit responsibility and account responsibility of registered accountants.
[ترجمه گوگل]ما اغلب دو مفهوم مسئولیت حسابرسی و مسئولیت حسابداری حسابداران ثبت شده را با هم مخلوط می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما اغلب دو مفهوم مسیولیت حسابرسی و مسیولیت حسابداران ثبت شده را با هم ترکیب می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The food of boil mix up, ground Sunday run is deferent like beardless another appearance, the efficiency that clears after have dinner and equipment eat, eat rises greatly.
[ترجمه گوگل]غذای جوشانده مخلوط کردن، دویدن یکشنبه آسیاب شده مانند بی ریش ظاهری متفاوت دارد، بازدهی که پس از صرف شام و غذا خوردن، غذا خوردن از بین می‌رود، بسیار افزایش می‌یابد
[ترجمه ترگمان]این مواد غذایی با هم مخلوط می شوند و دویدن در روز یکشنبه به شکل دیگری شبیه به کوسه دیگر است، بازده آن بعد از غذا خوردن و غذا خوردن بسیار زیاد است و به شدت افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مغشوش کردن (فعل)
confuse, adulterate, rile, flummox, mix up, unsettle, disorder, disarrange

انگلیسی به انگلیسی

• confusion, mess; confuse, mess up; combine, mix together
a mix-up is a mistake in something that was planned; an informal word.
complication; confusion; tangle, fight

پیشنهاد کاربران

Switch کردن هم معنی میده
mix up و confuse دقیقا معادل هم هستند و هر دو وقتی با حرف اضافه with بکار برن معنی "اشتباه گرفتن ( دو چیز باهم ) " میدن
قاطی کردن
مثلا دو چیز رو با هم قاطی کنی
یا خودت کلا قاطی کنی، نفهمی چی به چیه
درهم و برهم این آشفتگی مخلوط کردن ترکیب کردن قاطی کردن
اشتباه گرفتن ( با کسی ) ؛ قاطی کردن , بهم ریختن
# People often mix us up because we look so similar
# We should never mix up right and wrong
# Someone has mixed up all the application forms
اشتباه، عوضی گرفتن
اشتباه کاری ( noun )
قر و قاطی کردن
Don't mix up the bottles - you'll have to repeat the experiment if you do.
Your jigsaw puzzles and games are all mixed up together in that box.
عوضی و اشتباه گرفتن
People often mix us up because we look so similar.
گیج شدن، سردرگم شدن
شرایط درهم و برهم
تداخل، بی نظمی
خلط مبحث، آشفتگی
اشتباه گرفتن کسی با کسی
A situation full of confusion due to a mistake
Syn. muddle
تلفیق اشتباه
کاربرد اشتباه

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس