پیشنهادهای English User (٩٧٢)
با اینکه
برداشت و تلقی خاصی داشتن
جا افتادن، هماهنگ شدن She quickly settled down in her new house/job/school. مقیم شدن، سکنی گزیدن ( زن و زندگی دار شدن ) Eventually I'd like to sett ...
خط و لاین جدا شده مخصوص عبور چیزی یا کسی a bus/bike/cycle lane The German runners/swimmers are in lanes 4 and 6. خطوط کشتی رانی یا هوایی The English ...
بریم تو کارش، یالا England versus Brazil - bring it on!
هم معنای خیلی خوب و باحال میده هم معنای خیلی بد
خدا رحمت و حفظ ( ت، ش و . . . ) کنه عافیت باشه، خیر باشه ( بعد از عطسه )
انتقال مخابره قسمتی از ماشین که قدرت را از موتور به چرخها منتقل می کند
رسیدگی به بر و رو تیمار
موی حجم داده شده به شکل دایره بزرگ روی سر
هوای چیز رو کردن، هوایی شدن Sometimes I just yearn to be alone. دلم هوای تنهایی کرده
1برگرفته و ناشی از الهام an inspired suggestion/guess 2عالی
معنادار a knowing look/glance/smile اگاهانه و از روی علم a knowing breach of the order by the appellants’ یک جایی دیدیم که به این معناهم استفاده شده ...
بدرد چیزی خوردن، به کاری آمدن He's not cut out for teaching. He's not cut out to be a teacher.
با توجه به ضمیر ما بعدش برو به درک یا بره به درک و. . . معنای میشه
عوض به در کردن
جوش زدن برای کاری
از چیزی مشکل و سخت فارق و خلاص شدن I like to get my homework out of the way on a Friday night so that I can enjoy the weekend.
غرولند کردن
طبق قول و قرار
به نظر میرسه در فارسی لغتی که دقیقا بیانگر بار معنایی این کمله باشه رو نداریم فقط می تونیم اینطوری توضیحش بدیم: بالا گذاشتن برای کسی، بالا بردن کسی و ...
کسی که خوشش شده و احساس مهم بودن بهش دست داده، بخاطر تعریف کسی دیگه از او یا بخاطر کاری که دیگر ی انجام داده She was flattered by his attention. The ...
تو فارسی میگیم: روش بیاره ( یعنی ارزشمند و مهم و جذاب جلوه بده طرف رو )
کسی که برای شغلش باید دائم تغییر مکان بده و در سفره، یکجا ثابت نیست، سیار a traveling businessman
هاج و واج
هم جواری، همراهی هم جوار، همراه
یکم حیا و نجابت ( به عنوان در خواست از زن و شوهر که روابط محبت آمیز شون رو در ملا عام انجام ندهند )
جاهای بلند Don't go up the tower if you're afraid of heights. اگه از جاهای بلند می ترسی. . . تپه ها موفقیت بزرگ
شرطی کردن قبولاندن، تحمیل کردن، نهادینه کردن Women were conditioned to expect lower wages than men.
نهادینه شده a conditioned reflex/response
قطع زنجیره وقالب شکل گرفته
به جان خریدن، پذیرا شدن، پیه چیز سختی رو به خود کشیدن
شیمه، شمیه اخلاقی شمیه کاری
تلاش و کار و مایه گذاشتن روی چیزی
تلقی و درک خاصی داشتن از چیزی یا کسی، باور و پیش زمینه فکری ( نهادینه شده ) داشتن How do the French perceive the British? دیدن ( معمولا به معنای درک ...
هر وقت بشه، هر وقت شد
شبیه سازی کردن The whole car can be modelled on a computer before a single component is made. کپ کسی شدن، کپ کردن از روی کسی Lots of young singers m ...
با کسی همراه شدن و وقت گذراندن با هم دیگه
از موضع قبلی عقب کشیدن، عقب گرد، پس گرفتن حرف، باز پس گیری
روشن کردن کسی، تفهیم کردن، توجیه کردن: یعنی به کسی اطلاعات مورد نیازش برای انجام کار یا گفتن چیزی رو بدیم He is briefing the account executives on th ...
تا فراد ( یعنی تا فردا انجام میشه و عملی میشه )
مساعدت This documentary was made with the cooperation of the victims' families.
معرکه گیری
پیشرفت حاصل شدن، پیشرفت کردن، گشایش صورت گرفتن I'm trying to learn to drive, but I'm not making much headway ( with it ) . Little headway has been m ...
قبلا می شد راهنمایی الان میشه متوسطه اول
با can't که بیاد به معنای عمرا و به هیچ وجه میشه
بد برداشت کردن I’ll explain everything to George. I wouldn’t want him to get the wrong idea. I think he made a mistake, but don't get the wrong idea ...
ویژه برنامه ( تلوزیونی ) غذای مخصوص سرآشپز، بشقاب غذایی ویژه رستوران در یک روز خاص
با گستاخی و بی ادبی پاسخ دادن ( معمولا برای بچه های پررو و حاضر جواب استفاده میشه
اگه صفت زمانی خاص قرار بگیر ه به معنای اینکه اون زمان توام با نداری و فقدان و کمبود هست It is a particularly lean year for science funding. It has b ...