yearn

/ˈjɜːrn//jɜːn/

معنی: ارزو کردن، اشتیاق داشتن، مشتاق بودن
معانی دیگر: (از ته دل) خواستن، (دل) غنج زدن، حسرت خوردن، آرزو کردن، (سخت) همدردی کردن، محبت کردن، مهربانی نشان دادن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: yearns, yearning, yearned
مشتقات: yearner (n.)
• : تعریف: to have a strong desire, craving, or wish for something.
مترادف: crave, hanker, hunger, long, pine, thirst
متضاد: dread
مشابه: ache, aspire, burn, hope, itch, languish, lust, pant, sign, want, wish, yen

- Allowed little freedom, she yearned for excitement.
[ترجمه شیوا] در حالیکه از آزادی اندکی برخوردار بود، مشتاق هیجانی در زندگی بود.
|
[ترجمه sara] با داشتن آزادی اندک، او در آرزوی هیجان ( شادی ) بود.
|
[ترجمه گوگل] با آزادی کمی، او مشتاق هیجان بود
[ترجمه ترگمان] با اشتیاق به دنبال هیجان می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- After years at sea, he yearned to be with his family.
[ترجمه شیوا] بعد از اینکه سال های متمادی را در دریا گذرانده بود، اکنون مشتاق بود با خانواده اش باشد.
|
[ترجمه گوگل] او پس از سال ها در دریا، آرزوی حضور در کنار خانواده اش را داشت
[ترجمه ترگمان] بعد از سال ها در دریا، دلش می خواست با خانواده اش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. If you do yearn for chocolate, try a carob bar instead.
[ترجمه گوگل]اگر مشتاق شکلات هستید، به جای آن از خرنوب استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]اگر دلت برای شکلات تنگ شده بود، به جای این بار به اسم bar بار بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I yearn for the love and affection I once had.
[ترجمه گوگل]من مشتاق عشق و محبتی هستم که قبلا داشتم
[ترجمه ترگمان]من دلم برای عشق و محبتی که یک بار داشتم تنگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Do pregnant women really yearn for sour pickles?
[ترجمه گوگل]آیا زنان باردار واقعاً مشتاق ترشی ترش هستند؟
[ترجمه ترگمان]زنان باردار واقعا اشتیاق به ترشی ترش دارند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Others may yearn for life on a more even keel but they do not feel entitled to it.
[ترجمه گوگل]برخی دیگر ممکن است آرزوی زندگی با یک قبضه یکنواخت تر را داشته باشند، اما احساس می کنند که حق ندارند
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر ممکن است برای زندگی بر روی یک تخته بیشتر آرزو کنند، اما احساس نمی کنند که این کار را بکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You yearn for some one to talk to.
[ترجمه Hadi] من حسرت کسی رو دارم که باهاش صحبت کنم
|
[ترجمه گوگل]شما مشتاق کسی هستید که با او صحبت کنید
[ترجمه ترگمان]دلت برای کسی تنگ شده که باه اش حرف بزنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. First you yearn to earn. Then you learn that others will burn what you earn. Stop! Turn and spend before your end. RVM
[ترجمه گوگل]اول شما مشتاق کسب درآمد هستید سپس یاد می گیرید که دیگران آنچه را که به دست می آورید می سوزانند متوقف کردن! قبل از پایان خود بچرخانید و خرج کنید RVM
[ترجمه ترگمان]اول دلت می خواهد درآمد داشته باشی آن وقت یاد می گیری که دیگران چیزی را که به دست می آورید می سوزند ! بس کن برگرد و قبل از مرگت اینجا باش RVM
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some who yearn for children adopt orphans, if they can afford to care for them.
[ترجمه گوگل]عده‌ای که مشتاق بچه‌ها هستند، یتیمان را قبول می‌کنند، در صورتی که توانایی مالی برای نگهداری از آنها دارند
[ترجمه ترگمان]برخی از کسانی که آرزوی فرزند یتیم دارند، در صورتی که توان مراقبت از آن ها را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Although a perfect antidote to those who yearn for a return of those days.
[ترجمه گوگل]اگرچه پادزهری کامل برای کسانی که مشتاق بازگشت آن روزها هستند
[ترجمه ترگمان]گر چه یک پادزهر عالی برای کسانی که مشتاق بازگشت به آن روزها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They yearn to burst out of the shell of underdevelopment and neglect.
[ترجمه گوگل]آنها مشتاق بیرون آمدن از پوسته توسعه نیافتگی و غفلت هستند
[ترجمه ترگمان]دلشان می خواهد از پوسته underdevelopment و فراموشی بیرون بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As long as you lack something, you yearn for it without cease.
[ترجمه Farhood] مادامی که چیزی کم نداشته باشید، حسرت آن را نمی خورید
|
[ترجمه learner] مادامی که چیزی کم دارید بدون وقفه مشتاق اون هستید
|
[ترجمه گوگل]تا زمانی که چیزی کم داری، بی وقفه در آرزوی آن خواهی بود
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که چیزی را کم بیاوری، دلت برای آن تنگ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One wisp of smoke will not yearn for another.
[ترجمه گوگل]یک ذره دود مشتاق دیگری نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]یک دسته دود برای دیگری تنگ نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I yearn for the days before I grew so big.
[ترجمه علی خان محمدی] دلتنگ روزهای کودکی ( قبل از بزرگ شدن ) شده ام
|
[ترجمه گوگل]من مشتاق روزهای قبل از بزرگ شدنم هستم
[ترجمه ترگمان]چهار روز پیش از این که بزرگ شوم، دلم شور می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Audiences yearn to groan under the yoke of suffering they may never have experienced.
[ترجمه گوگل]مخاطبان مشتاقند زیر یوغ رنجی که شاید هرگز تجربه نکرده اند ناله کنند
[ترجمه ترگمان]مشتاق است که زیر یوغ رنج و رنج که ممکن است هرگز تجربه نداشته باشند ناله کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Yearn to be surrounded by marble, priceless manuscripts and silence?
[ترجمه گوگل]آرزو دارید که با سنگ مرمر، دست نوشته های گرانبها و سکوت احاطه شوید؟
[ترجمه ترگمان]آن ها را احاطه کرده بودند تا توسط سنگ مرمر، دست نویس و دست نویس پر از سکوت و سکوت احاطه شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارزو کردن (فعل)
wish, desire, aspire, yearn, crave, desiderate

اشتیاق داشتن (فعل)
thirst, long, hunger, aspire, yearn, crave, hanker

مشتاق بودن (فعل)
yearn

انگلیسی به انگلیسی

• desire, long, crave; pine, miss someone or something
if you yearn for something that you think you cannot have, you want it very much.

پیشنهاد کاربران

راغب شدن
yearn = to desire something strongly, esp. something difficult or impossible to obtain
حسرت خوردن
سالها آرزو کردن = long
مایل بودن
مشتاق بودن
wish
desire

هوای چیز رو کردن، هوایی شدن
Sometimes I just yearn to be alone. دلم هوای تنهایی کرده
خواستار
آرزو کردن ( برای چیزی که احتمال میدهیم که نتوانیم بدست بیاوریم )

بپرس