تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

تمومش کردن، از ش گذشتن I thing we could work past this problem.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

1 از همون اول، از اولش We should never have gone there in the first place. 2 در وهله اول، اول از همه اینکه. . . ، بیش از همه چیز I'm not going to te ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

اینکه چیزی رو بذاریم باشه، کنار گذاشتن، محفوظ نگه نگه داشتن After melting the chocolate, set it aside and beat the eggs.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پشت خط ( حالت بوق انتظار تلفن ) He's on the phone at the moment - can I put you on hold?ایشون الان تلفن صحبت می کنن، میشه پشت خط نگهتون دارم معلق، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

از قانون تبعیت کردن، طبق قوانین پیش رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

برای صفت شیشه معمولا بکار میره و یعنی دودی و مات a black car with tinted windows

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

یعنی بر خلاف آنچه می نمایاند، بر خلاف ظاهر غلط اندازش The tool is noisy to use and deceptively dangerous ( = it is more dangerous than it seems ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

ظرفیت، گنجایش منصب، جایگاه توانایی و قوه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بی قرار کننده I received the unsettling news that I may lose my job next month. برهم زننده آرامش و قرار و ثبات، بی ثبات کننده A rise in unemployment ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

عمده خری کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

عنق کردن، قیافه گرفتن ( وقتی از دست کسی عصبانی هستیم و ساکت یه جا می شینیم و اخم می کنیم ) He's sulking in his room because I wouldn't let him have ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

باعث شویم که در پول یا زمان یا کار و تلاش کس صرفه جویی شودو بی مورد صرف نشود Thanks for your help - it saved me a lot of work. I'll lend you a bag ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به داد کسی رسیدن She saved my ass when she spoke up and said I was not to blame

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

کار به کار کسی داشتن It’s a very competitive business – you can’t afford to step on too many toes.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

حال حالکی راه رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ظاهر دار و مودب We were civil to each other, but we were both still angry.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

پایِ فلان که وسط باشه. . . . ، اما تویِ. . . When it come to love, the age doesn't matter

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

قدر چیزی رو دانستن I held onto the tech shares after the stock market fell because I knew they would recover.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

یر به یر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

به همین خاطر There's no coffee left? In that case I'll have tea.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به خاطرِ، به موجبِ A lot of her unhappiness is due to boredom. The bus was delayed due to heavy snow.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسب سواری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

1مورد قبول قرار گرفتن، مقبول واقع شدن It's a new country, hoping for diplomatic recognition from the international community. 2مورد تقدیر واقع شدن، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به سربازی گفته می شود که پایین ترین درجه رو دارد در جنگ: سیاهی لشکر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

عوضی، برعکس، در جهت مخالف you got my word the other way around

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

از بقیه جهات، از هر جهت دیگه، در هر جهت دیگه، از هر جهتی ( متفاوت از آنچه قبلا گفته شده یا به جز جهتی که در کلام قبلا استثناء شده ) I mean every ot ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

وقتی در کلام چیزی رو گفتیم و بعدش می خوایم چیزهای دیگه که متفاوت یا مخالف با آنچه گفتیم هستند رو یکجا بگوییم، از این عبارت استفاده میشه و به معنای بق ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

اصطلاح فارسیش میشه:باز خوانی، از نو نوشتن، باز نویسی کردن، از نو نگاشتن، مثل باز خوانی تاریخ ( یعنی برای فهم و درک دقیق و اصلاح چیزی آن را باز نگری و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

شخص جذاب ( برای اینکه باهاش ملاقات داشته باشیم ) She looked highly datable in tight jeans, with a gold chain around her neck.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

چیز یا کسی که رای آورده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

گیج و منگی مه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مسخره و الکی Prisoners complain that they are subjected to too many petty rules and restrictions. دون همت و حقیر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

کخ ریختن از روی لج و عقده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کسی یا چیزی رو به اسم کسی یا چیزی دیگر نامگذاری کردن We named all our children after football players.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

1به نظرم اومد، احساس کردم انگار. . . 2 ( طور خاصی ) به نظر آمدم، به نظر رسیدم 3دلم می خواهد. . . 4کاش میشد. . . ( چیزی رو می خواهیم که نمی توانیم ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

تو شرائط خاصی ( بد و ناخواسته ) قرار گرفتن و واقع شدن پایان دادن، به پایان رساندن اذیت کردن و روی مخ رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

از دست چیزی اذیت شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

به معنای همون موقع و همون وقت هست و فقط برای اشاره به یک زمان خاص در گذشته مورد استفاده قرار می گیرد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

نزدیک بودا، بخیر گذشت ها، خدا رحم کرد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به قصد خیر و دوستی به جایی رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

حماقت یا احمق کاری، احمق بازی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در مورد حیوانات پیش کردن هم معنا میده She's always chasing cats out of the garden to protect her precious birds.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

ماحصل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

نتیجه بخش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

تن ندادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

از سد چیزی گذشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

حال کسیو گرفتن ( از روی انتقام گیری ) I think he’s trying to get back at her for what she said in the meeting.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

باید انتظارش رو می داشت ( دندنش نرم، حقشه ) I'm not sorry to hear that he lost his job. He had it coming ( to him ) . He's been fired but, with all ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در معنی همون خواستن معنی می شه ولی در کاربر فقط در جایی که چیزی یا کسی رو که قبلا داشتیم و الان نداریم رو بخواهیم I didn't mind lending you my book f ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

یه جورایی، راستش In a way, I hope he doesn’t win.