پیشنهادهای English User (٩٧٢)
تمومش کردن، از ش گذشتن I thing we could work past this problem.
1 از همون اول، از اولش We should never have gone there in the first place. 2 در وهله اول، اول از همه اینکه. . . ، بیش از همه چیز I'm not going to te ...
اینکه چیزی رو بذاریم باشه، کنار گذاشتن، محفوظ نگه نگه داشتن After melting the chocolate, set it aside and beat the eggs.
پشت خط ( حالت بوق انتظار تلفن ) He's on the phone at the moment - can I put you on hold?ایشون الان تلفن صحبت می کنن، میشه پشت خط نگهتون دارم معلق، ...
از قانون تبعیت کردن، طبق قوانین پیش رفتن
برای صفت شیشه معمولا بکار میره و یعنی دودی و مات a black car with tinted windows
یعنی بر خلاف آنچه می نمایاند، بر خلاف ظاهر غلط اندازش The tool is noisy to use and deceptively dangerous ( = it is more dangerous than it seems ) .
ظرفیت، گنجایش منصب، جایگاه توانایی و قوه
بی قرار کننده I received the unsettling news that I may lose my job next month. برهم زننده آرامش و قرار و ثبات، بی ثبات کننده A rise in unemployment ...
عمده خری کردن
عنق کردن، قیافه گرفتن ( وقتی از دست کسی عصبانی هستیم و ساکت یه جا می شینیم و اخم می کنیم ) He's sulking in his room because I wouldn't let him have ...
باعث شویم که در پول یا زمان یا کار و تلاش کس صرفه جویی شودو بی مورد صرف نشود Thanks for your help - it saved me a lot of work. I'll lend you a bag ...
به داد کسی رسیدن She saved my ass when she spoke up and said I was not to blame
کار به کار کسی داشتن It’s a very competitive business – you can’t afford to step on too many toes.
حال حالکی راه رفتن
ظاهر دار و مودب We were civil to each other, but we were both still angry.
پایِ فلان که وسط باشه. . . . ، اما تویِ. . . When it come to love, the age doesn't matter
قدر چیزی رو دانستن I held onto the tech shares after the stock market fell because I knew they would recover.
یر به یر
به همین خاطر There's no coffee left? In that case I'll have tea.
به خاطرِ، به موجبِ A lot of her unhappiness is due to boredom. The bus was delayed due to heavy snow.
اسب سواری
1مورد قبول قرار گرفتن، مقبول واقع شدن It's a new country, hoping for diplomatic recognition from the international community. 2مورد تقدیر واقع شدن، ...
به سربازی گفته می شود که پایین ترین درجه رو دارد در جنگ: سیاهی لشکر
عوضی، برعکس، در جهت مخالف you got my word the other way around
از بقیه جهات، از هر جهت دیگه، در هر جهت دیگه، از هر جهتی ( متفاوت از آنچه قبلا گفته شده یا به جز جهتی که در کلام قبلا استثناء شده ) I mean every ot ...
وقتی در کلام چیزی رو گفتیم و بعدش می خوایم چیزهای دیگه که متفاوت یا مخالف با آنچه گفتیم هستند رو یکجا بگوییم، از این عبارت استفاده میشه و به معنای بق ...
اصطلاح فارسیش میشه:باز خوانی، از نو نوشتن، باز نویسی کردن، از نو نگاشتن، مثل باز خوانی تاریخ ( یعنی برای فهم و درک دقیق و اصلاح چیزی آن را باز نگری و ...
شخص جذاب ( برای اینکه باهاش ملاقات داشته باشیم ) She looked highly datable in tight jeans, with a gold chain around her neck.
چیز یا کسی که رای آورده
گیج و منگی مه
مسخره و الکی Prisoners complain that they are subjected to too many petty rules and restrictions. دون همت و حقیر
کخ ریختن از روی لج و عقده
کسی یا چیزی رو به اسم کسی یا چیزی دیگر نامگذاری کردن We named all our children after football players.
1به نظرم اومد، احساس کردم انگار. . . 2 ( طور خاصی ) به نظر آمدم، به نظر رسیدم 3دلم می خواهد. . . 4کاش میشد. . . ( چیزی رو می خواهیم که نمی توانیم ا ...
تو شرائط خاصی ( بد و ناخواسته ) قرار گرفتن و واقع شدن پایان دادن، به پایان رساندن اذیت کردن و روی مخ رفتن
از دست چیزی اذیت شدن
به معنای همون موقع و همون وقت هست و فقط برای اشاره به یک زمان خاص در گذشته مورد استفاده قرار می گیرد
نزدیک بودا، بخیر گذشت ها، خدا رحم کرد
به قصد خیر و دوستی به جایی رفتن
حماقت یا احمق کاری، احمق بازی
در مورد حیوانات پیش کردن هم معنا میده She's always chasing cats out of the garden to protect her precious birds.
ماحصل
نتیجه بخش
تن ندادن
از سد چیزی گذشتن
حال کسیو گرفتن ( از روی انتقام گیری ) I think he’s trying to get back at her for what she said in the meeting.
باید انتظارش رو می داشت ( دندنش نرم، حقشه ) I'm not sorry to hear that he lost his job. He had it coming ( to him ) . He's been fired but, with all ...
در معنی همون خواستن معنی می شه ولی در کاربر فقط در جایی که چیزی یا کسی رو که قبلا داشتیم و الان نداریم رو بخواهیم I didn't mind lending you my book f ...
یه جورایی، راستش In a way, I hope he doesn’t win.