commoner

/ˈkɑːmənər//ˈkɒmənə/

معنی: روستایی، شخص غیر اشرافی
معانی دیگر: آدم عادی (که از اشراف نیست)، عامی، جزو عوام، آدم معمولی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one of the common people, as opposed to the aristocracy or the upper classes.
متضاد: noble

جمله های نمونه

1. the princess married a commoner
شاهدخت زن یک فرد عادی شد.

2. the marriage of a lord's daughter with a commoner was considered as a disparagement
ازدواج دختر یک لرد با یک فرد عادی باعث حقارت بود.

3. Cigarette smoking used to be commoner among affluent people.
[ترجمه گوگل]مصرف سیگار در گذشته در میان افراد مرفه رایج بود
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن در میان مردم مرفه بیش از حد عادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Such episodes are commoner than the planners of tall stacks assumed.
[ترجمه گوگل]چنین اپیزودهایی رایج‌تر از برنامه‌ریزان پشته‌های بلند هستند
[ترجمه ترگمان]چنین حوادثی غیر عادی از برنامه ریزان دسته های بلند فرض می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But Aye was a commoner and could not become pharaoh without marrying into the royal family.
[ترجمه گوگل]اما آی یک مردم عادی بود و نمی توانست بدون ازدواج با خانواده سلطنتی فرعون شود
[ترجمه ترگمان]اما آ ره غیر اشرافی بود و نمی تونست بدون ازدواج با خانواده سلطنتی ازدواج کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. John, the son, became a fellow commoner of Trinity College, Oxford, and died unmarried.
[ترجمه گوگل]جان، پسر، یکی از افراد عادی کالج ترینیتی، آکسفورد شد و مجرد درگذشت
[ترجمه ترگمان]جان، پسری که در کالج ترینیتی در آکسفورد زندگی کرد و مجرد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Your grandfather was humiliated by this commoner.
[ترجمه گوگل]پدربزرگ شما توسط این عوام تحقیر شد
[ترجمه ترگمان]پدربزرگت توسط این شخص غیر اشرافی تحقیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Still commoner and no less repellent is the hardness which spoils so many pretty faces.
[ترجمه گوگل]هنوز هم رایج تر و نه کمتر دفع کننده، سختی است که بسیاری از چهره های زیبا را خراب می کند
[ترجمه ترگمان]همان سختی که بسیاری از چهره های زیبا را از بین می برد، این سختی و نفرت کم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The commoner two opposing Character - States is likely to be the more primitive.
[ترجمه گوگل]دو شخصیت متضاد رایجتر - ایالات به احتمال زیاد ابتدایی تر است
[ترجمه ترگمان]دو شخصیت مخالف با شخصیت - آمریکا احتمالا the هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The BOSS karaoke Zan falling demand analysis and commoner career.
[ترجمه گوگل]تحلیل کاهش تقاضای کارائوکه زن BOSS و حرفه معمولی
[ترجمه ترگمان]BOSS karaoke Zan از آنالیز تقاضا و حرفه commoner محروم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. "The Great Commoner" lost three presidential elections, but his populism transformed the country.
[ترجمه گوگل]"عوام بزرگ" در سه انتخابات ریاست جمهوری شکست خورد، اما پوپولیسم او کشور را متحول کرد
[ترجمه ترگمان]\"The بزرگ\" سه انتخابات ریاست جمهوری را از دست داد، اما populism کشور را دگرگون کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The princess became a commoner after she married commoner.
[ترجمه گوگل]شاهزاده خانم پس از ازدواج با افراد عادی تبدیل به یک عام شد
[ترجمه ترگمان]بعد از ازدواج با یک شخص غیر اشرافی، پرنسس تبدیل به یک شخص غیر اشرافی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The commoner qualities are the most useful – such as common sense, attention, application, and perseverance.
[ترجمه گوگل]ویژگی‌های رایج‌تر مفیدترین هستند - مانند عقل سلیم، توجه، کاربرد و پشتکار
[ترجمه ترگمان]ویژگی های غیر عادی بسیار مفید هستند - مانند حس مشترک، توجه، کاربرد و پشت کار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An illiterate could be truly poetic. A commoner may know all about Zen.
[ترجمه گوگل]یک بی سواد می تواند واقعا شاعر باشد یک فرد عادی ممکن است همه چیز را در مورد ذن بداند
[ترجمه ترگمان]یک بیسواد بودن می تواند واقعا شاعرانه باشد یک فرد عادی ممکن است همه چیز را در مورد ذن بداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Tchaikovsky was given a state funeral—the first commoner to be granted this honour.
[ترجمه گوگل]به چایکوفسکی مراسم تشییع جنازه ای داده شد - اولین فرد عادی که به این افتخار اعطا شد
[ترجمه ترگمان]Tchaikovsky به مراسم تدفین ایالتی داده شد - اولین فرد معمولی که به این افتخار اعطا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روستایی (اسم)
farmer, peasant, villager, clodhopper, boor, bucolic, commoner, cottager, yokel, churl, hobnail, georgic, kern, ruralist

شخص غیر اشرافی (اسم)
commoner

انگلیسی به انگلیسی

• common person, one who is not of noble rank
a commoner is a person who is not a member of the nobility.

پیشنهاد کاربران

رعیت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : commonize
✅️ اسم ( noun ) : commonality /common / commonness / commoner / commonalty / commonage / commonization
✅️ صفت ( adjective ) : common
✅️ قید ( adverb ) : commonly
( n ) فرد غیر اشرافی، عوامی
noun
[count] : a person who is not a member of the nobility
◀️ a prince who married a commoner
◀️
Japan's princess Mako saying goodbye to her family as she loses her Royal status by marrying a "Commoner
عوام، عامی زاده
متداول

بپرس