surge

/ˈsɜːrdʒ//sɜːdʒ/

معنی: موج، موج بلند، برق موجی از هوا، موج خروشان، موج غلتان، جریان سریع و غیر عادی، جریان مخالف، خروشان بودن، تشکیل موج دادن، موج زدن، موجدار بودن
معانی دیگر: موج بزرگ، آب توده، آبکوه، بزرگ آبخیز، بزرگ کشند، موج های پشت سرهم، آبکوهگان، فراریز، فراخروش، (زیاد شدن ناگهانی جریان برق یا ولتاژ در مدار) ضربه قوچ، فراتاخت، فراریز کردن، فراخروشیدن، خیزاب کردن، موج وار حرکت کردن، (برق) فراتاخت کردن، ناگهان زیاد شدن، (کشتیرانی) سردادن طناب، شل کردن (طناب)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a strong, forceful forward motion, like that of a wave; rush.
مترادف: gush, rush
مشابه: billow, pulse, wave

- The storm caused a sudden surge of flood water.
[ترجمه عباس] جنت آب ( در خودرو )
|
[ترجمه گوگل] طوفان باعث افزایش ناگهانی سیل شد
[ترجمه ترگمان] طوفان باعث ایجاد موج ناگهانی آب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an increase, swelling, or rush of something.
مترادف: swell, upsurge, wave
مشابه: flush, roll

- Hearing this, she experienced a surge of emotion.
[ترجمه brhnaz] با شنیدین این خبر او موجی از احساسات شدید را تجربه کرد.
|
[ترجمه گوگل] او با شنیدن این حرف موجی از احساسات را تجربه کرد
[ترجمه ترگمان] با شنیدن این خبر، موجی از احساسات را احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a sudden increase or rush of electric current.
مشابه: transient

- The device will protect your computer against surges.
[ترجمه بهروز مددی] این دستگاه از رایانه شما در مقابل نوسانات برق محافظت خواهد کرد.
|
[ترجمه گوگل] این دستگاه از رایانه شما در برابر ولتاژ محافظت می کند
[ترجمه ترگمان] این دستگاه از کامپیوترتان در مقابل surges محافظت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: surges, surging, surged
(1) تعریف: to move or swell in or like a wave; billow.
مترادف: billow
مشابه: roll, rush, stream, swell

- The troops surged over the hill.
[ترجمه گوگل] نیروها بر فراز تپه حرکت کردند
[ترجمه ترگمان] سربازان از بالای تپه به حرکت درآمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to rise rapidly or suddenly.
مترادف: well
مشابه: erupt, gush, jump, rise, swell

- Prices surged after news of the crop failure.
[ترجمه حسین‌ربیعی(مترجم)] بعد از خبر �خرابی محصولات�، قیمت ها افزایش یافت.
|
[ترجمه گوگل] پس از اخبار مربوط به شکست محصول، قیمت ها افزایش یافت
[ترجمه ترگمان] پس از خبر شکست محصول قیمت ها افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The number of geese in this region has surged in recent years.
[ترجمه گوگل] تعداد غازها در این منطقه در سالهای اخیر افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان] تعداد غازها در این منطقه در سال های اخیر افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: of electric current, to suddenly increase.

جمله های نمونه

1. a surge of power burned out all of the fuses
یک فراتاخت نیرو همه ی فیوزها را سوزاند.

2. the surge of the sea
فراریز دریا

3. an electrical surge
فراتاخت الکتریکی

4. He felt a surge of pure adrenalin as he won the race.
[ترجمه گوگل]او با برنده شدن در مسابقه، موجی از آدرنالین خالص را احساس کرد
[ترجمه ترگمان]به محض این که مسابقه را برد، موجی از هوای پاک و خالص را احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The surge in the power supply knocked out all the computers.
[ترجمه گوگل]افزایش منبع تغذیه همه رایانه ها را از کار انداخت
[ترجمه ترگمان]افزایش در تامین برق همه کامپیوترهای مورد نیاز را از بین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His initial surge of euphoria was quickly followed by dismay.
[ترجمه گوگل]موج اولیه سرخوشی او به سرعت با ناامیدی دنبال شد
[ترجمه ترگمان]احساس خوشحالی اولیه او به سرعت و با دست پاچگی دنبال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She felt a surge of excitement when she heard the song.
[ترجمه گوگل]او با شنیدن این آهنگ هیجان شدیدی را احساس کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی آواز را شنید، موجی از هیجان وجودش را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The surge travelled southwards along the coast.
[ترجمه گوگل]موج به سمت جنوب در امتداد ساحل حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]موج در امتداد ساحل به سمت جنوب حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I felt a huge surge of relief and happiness.
[ترجمه گوگل]موج عظیمی از آرامش و شادی را احساس کردم
[ترجمه ترگمان]موجی از آرامش و شادی را احساس کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A surge of people poured through the gates.
[ترجمه گوگل]موجی از مردم از دروازه ها سرازیر شدند
[ترجمه ترگمان]موجی از جمعیت از دروازه سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I felt a surge of panic when I realized my mistake.
[ترجمه گوگل]وقتی متوجه اشتباهم شدم وحشت شدیدی به من دست داد
[ترجمه ترگمان]وقتی متوجه اشتباه خود شدم، احساس وحشت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The surge in US share prices reverberated across the globe.
[ترجمه گوگل]افزایش قیمت سهام ایالات متحده در سراسر جهان طنین انداز شد
[ترجمه ترگمان]موج در قیمت سهم آمریکا در سراسر جهان پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The governor has enjoyed a huge surge in the polls in the wake of last week's convention.
[ترجمه گوگل]فرماندار در پی کنوانسیون هفته گذشته از موج عظیمی در نظرسنجی ها برخوردار بوده است
[ترجمه ترگمان]فرماندار در پی کنوانسیون هفته گذشته از موج عظیمی در آرا بهره مند شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A stagnant economy combined with a surge in the number of teenagers is likely to have contributed to rising crime levels in the US.
[ترجمه گوگل]یک اقتصاد راکد همراه با افزایش تعداد نوجوانان احتمالاً به افزایش سطح جرم و جنایت در ایالات متحده کمک کرده است
[ترجمه ترگمان]یک اقتصاد راکد با افزایش تعداد نوجوانان به احتمال زیاد منجر به افزایش سطوح جرم در ایالات متحده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موج (اسم)
backwash, wave, orgy, surge, corrugation, billow, cockle

موج بلند (اسم)
surge, billow

برق موجی از هوا (اسم)
surge, gurgitation

موج خروشان (اسم)
surge

موج غلتان (اسم)
surge

جریان سریع و غیر عادی (اسم)
surge

جریان مخالف (اسم)
surge, cross-current, eddy

خروشان بودن (فعل)
surge, exsurge

تشکیل موج دادن (فعل)
wave, surge

موج زدن (فعل)
wave, surge, billow, fluctuate, storm

موجدار بودن (فعل)
surge, billow, storm

تخصصی

[علوم دامی] سرژ یا غلیان ؛ ترشح مقدار زیاد یک هورمون در یک گامه کوتاه .
[عمران و معماری] موج - خیزاب - ضربه آبی - ضربه قوچ
[کامپیوتر] یک تغییر ولتاژ با جریان کوتاه ناگهانی و معمولا نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ، نوسان شدید، تموج سریع برق، ضربه .
[برق و الکترونیک] اضافه جهش ولتاژ بیش از حد یا جریان بیش از حد با مدت طولانی . - ضربه، موج برخورد
[مهندسی گاز] نوسان داشتن، موج، موج زدن
[زمین شناسی] موج بلند، موج غلتان، موج خروشان، تلاطم - هجوم یخ - دوره پیشرفت سریع یخزار. هجوم یخ عمدتا دوره ای و کوتاه مدت است.
[معدن] مخزن (عمومی فرآوری)
[آب و خاک] موج بلند، موج سریع، تشکیل موج دادن

انگلیسی به انگلیسی

• large wave, billow; eruption, spurt; strong forward movement like that of a wave; short sudden jump in electrical voltage which is likely to damage electronic components (electricity)
rise and fall in or like waves; swell, heave, rise; increase suddenly (electricity)
a surge in something is a sudden great increase in it.
if people or vehicles surge somewhere, they move forward suddenly in a mass.
if water surges, it moves forward suddenly and powerfully. verb here but can also be used as a count noun with a supporting word or phrase. e.g. a second surge of floodwater is expected later this week.
if prices, votes, or sales surge, they suddenly increase by a very large amount.
if a participant in a contest surges ahead, they quickly move into a leading position.
if an emotion or sensation surges in you, you feel it suddenly and powerfully; a literary use. verb here but can also be used as a singular noun with the preposition 'of'. e.g. she felt a surge of affection for him. ...a surge of jealousy.

پیشنهاد کاربران

افزایش ناگهانی
A surge of anger
خروش خشم
موج کرونا
Covide - 19 surge
هجوم - خیز - پیشروی
هجوم آوردن
[noun]
( علم مکانیک ) پدیده زیانبار سرج که در کمپرسورها اتفاق میفته
▪️پدیده Surge در کمپرسورهای گریز از مرکز زمانی شروع میشه که جریان گاز خروجی از کمپرسور آنقدر کم بشه تا به نقطه پایین تر از حد در نظر گرفته شده برسه یعنی مصرف کننده ها به اندازه هوای/گاز تولید شده توسط کمپرسور مصرف نداشته باشن و سیستم پر باشه و نیاز سیستم به هوا/گاز کم میشه.
...
[مشاهده متن کامل]

- a sudden powerful forward or upward movement, especially by a crowd or by a natural force such as the tide.
- a sudden and great movement forward
SYN: gush - rush - outpouring
💠 At the end of the game, there was a surge of fans onto the field.
💠 A tidal surge ( = sudden and great rise in the level of the sea ) caused severe flooding in coastal areas.
💠 flooding caused by tidal surges
- a sudden large increase, typically a temporary one.
- a sudden and great increase
SYN: rise - growth - sudden increase
💠 a surge in sales
💠 a surge in the stock market
💠 the firm predicted a 20% surge in sales
💠 There has been a surge in house prices recently.
💠 The surge in defaults has led to charges the mortgage industry engaged in predatory lending practices.
- a sudden marked increase in voltage or current in an electric circuit.
SYN: rush
💠 SURGE IN STH
An unexpected surge in electrical power caused the computer to crash.
- a sudden increase of an emotion
- a powerful rush of an emotion or feeling.
SYN: rush - blast
💠 The young Iranian's victory touched off a surge of interest in golf across the country.
💠 She was overwhelmed by a surge of remorse.
💠 Maryam felt a surge of anger
- a major deployment of military forces to reinforce those already in a particular area.
⭐⭐⭐
[verb]
- ( of a crowd or a natural force )
move suddenly and powerfully forward or upward.
- to move quickly and powerfully
- ( of a large group ) to move suddenly forward
SYN: gush - rush
💠 An angry crowd surged through the gates of the president's palace.
💠 The crowd surged onto the field after the game ended.
💠 the journalists surged forward
💠 A few metres before the end of the race, Jenkins surged into the lead.
- ( of an electric voltage or current )
increase suddenly
SYN: rush
💠 Surging in electrical circuits
- increase suddenly and powerfully.
- to increase suddenly and strongly
- to increase suddenly and by a large amount
SYN: rise - grow - increase suddenly
💠 The company's profits have surged.
💠 shares surged to a record high
💠 surge ahead/forward
The eurozone economy surged ahead in the second quarter.
- ( of an emotion or feeling )
affect someone powerfully and suddenly.
- to develop strongly and quickly
SYN: rush - blast
💠 She felt a wave of resentment surging ( up ) inside her.
💠 indignation surged up within her
- ( of a rope, chain, or windlass )
slip back with a jerk.

کوچ کردن
به پا خواستن
طغیان
افزایش ناگهانی وشدید، خیز، فوران، ، یورش، طغیان کردن
جهش ( قیمت، آمار، . . ) ، هجوم آوردن، سرازیر/جاری شدن
موج، موج بزرگ/بلند، موج های پشت هم
موج - wave
جاری شدن، یورش آوردن،
مثل یورش آوردن مردم به سمت چیزی
surge ( مهندسی برق )
واژه مصوب: خیز 5
تعریف: افزایش یا نوسان گذرا و ناگهانی در اختلاف پتانسیل یا جریان الکتریکی
تشدید
افزایش
تغییر قیمتی ( در بورس )
Price surge
جهش

طغیان کردن
جریان ناگهانی و شدید
افزایش ناگهانی یافتن
ترشح غلیانی ( مثلا هورمون LH )
هجوم آوردن. . سرازیر شدن
فوران، خروش، یورش، ازدیاد، تزاید
موج ناگهانی
افزایش غیرمعمول، افزایش ناگهانی
* ( در مورد قیمت و آمار ) = جهش
عجله کردن

غَلَیان
surge motion
حرکت سریع تر /افزایشی
[مترادف]
rush
فشار
به سرعت افزایش یافتن
Food prices surged on the inflation period
فوران زدن ( مثلا حالتی شبیه الهام یک قطعه موسیقی )
گسترده شدن
پیش رفتن - به جلو رفتن
خیز برداشتن
زبانه کشیدن ( احساس ) ، شعله کشیدن ( احساس )
غلیان کردن
پیک کاری
ارتقا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٨)

بپرس