toy with

جمله های نمونه

1. Don't toy with the cat's tail.
[ترجمه گوگل]با دم گربه بازی نکنید
[ترجمه ترگمان]با دم گربه بازی نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I did briefly toy with the idea of living in France.
[ترجمه گوگل]من به طور خلاصه با ایده زندگی در فرانسه بازی کردم
[ترجمه ترگمان]من به طور خلاصه با ایده زندگی در فرانسه بازی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Never toy with a woman's feelings.
[ترجمه گوگل]هرگز با احساسات یک زن بازی نکنید
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت با احساسات زنانه بازی نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You shouldn't toy with great issues.
[ترجمه گوگل]شما نباید با مسائل بزرگ بازی کنید
[ترجمه ترگمان]تو نباید با مشکلات بزرگ بازی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The head joins on the rest of the toy with wire.
[ترجمه گوگل]سر با سیم به بقیه اسباب بازی متصل می شود
[ترجمه ترگمان]سر بقیه اسباب بازی ها را با سیم وصل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't toy with matches.
[ترجمه گوگل]با کبریت بازی نکنید
[ترجمه ترگمان]با کبریت بازی نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Even Serrano was beginning to toy with the idea of a monarchist restoration, albeit under Falangist tutelage.
[ترجمه گوگل]حتی سرانو شروع به بازی با ایده بازسازی سلطنتی، البته تحت قیمومیت فالانژیست ها کرد
[ترجمه ترگمان]\"Even Serrano\" با ایده احیای پادشاهی، البته تحت سرپرستی Falangist، شروع به بازی با این ایده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Many owners toy with the idea of breeding their own foal from a much-loved mare.
[ترجمه گوگل]بسیاری از صاحبان این ایده را بازی می کنند که کره اسب خود را از یک مادیان بسیار دوست داشتنی پرورش دهند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مالکان با ایده پرورش کره اسب خود از یک مادیان محبوب بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I did actually toy with the idea of calling myself Coma Toes or something for my last album.
[ترجمه گوگل]من در واقع با این ایده که خودم را Coma Toes یا چیزی برای آخرین آلبومم بنامم اسباب بازی کردم
[ترجمه ترگمان]من در واقع با ایده تماس گرفتن خودم کما یا چیزی برای آخرین آلبوم ام بازی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Indeed, he began to toy with the idea of going for broke.
[ترجمه گوگل]در واقع، او شروع به بازی با ایده رفتن به شکست کرد
[ترجمه ترگمان]در واقع او با این فکر که قصد شکست را دارد شروع به بازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She dangled a toy with a string before the baby.
[ترجمه گوگل]او یک اسباب بازی را با یک نخ قبل از کودک آویزان کرد
[ترجمه ترگمان]او یک اسباب بازی را با یک نخ در برابر بچه تاب می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Tess was no insignificant creature to toy with and dismiss.
[ترجمه گوگل]تس هیچ موجود بی اهمیتی نبود که بتوان با او بازی کرد و آن را اخراج کرد
[ترجمه ترگمان]تس هیچ موجود بی اهمیتی نبود که با آن بازی کند و برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She would toy with her hair slide whenever she felt embarrassed by something.
[ترجمه گوگل]هر وقت از چیزی خجالت می‌کشید، موهایش را روی سرش بازی می‌کرد
[ترجمه ترگمان]هر وقت احساس ناراحتی می کرد با موهای او بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In addition to toy with the sound, the adults can sit back and relax, learn cat "meow woo" call, learn dog "bark" call so tantalize children, so he turned to the direction of the voice response.
[ترجمه گوگل]علاوه بر اسباب بازی با صدا، بزرگسالان می توانند بنشینند و استراحت کنند، یاد بگیرند گربه "میو وو" تماس، سگ "پارس" تماس بگیرید تا کودکان را وسوسه کند، به طوری که او به جهت پاسخ صدا تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر بازی با صدا، بزرگسالان می توانند بنشینند و استراحت کنند، \"میو میو میو\" کنند، \"پارس سگ\" را یاد بگیرند، بنابراین او به سمت پاسخ صدا برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• consider, think over; exploit

پیشنهاد کاربران

consider sth, but not seriously or in a definite way
to deal with or control ( someone or something ) in a clever and usually unfair or selfish way
سر کار گذاشتن، دست انداختن
We're toying with the idea of going to Peru next year
بازی درآوردن، به بازی گرفتن
?Do you really love me, or are you just toying with me
Don't toy with my emotions
بازی کردن با
ور رفتن
به بازی گرفتن ریا کاری
لاس زدن

بپرس