پیشنهادهای English User (٩٧٢)
از موضع قبلی عقب کشیدن، عقب گرد، پس گرفتن حرف، باز پس گیری
ارج نهادن
با کسی همراه شدن و وقت گذراندن با هم دیگه
کند عمل کردن، عقب ماندن یا افتادن، جا ماندن، لفت دادن
اهتمام ویژه داشتن، مبذول داشتن نگاه، توجه خاصی داشتن، نظر داشتن She makes a point of treating her employees fairly She makes a point of calling her g ...
قدم پیش گذاشتن و نزد کسی رفتن ( جایی استفاده می شود قصد صحبت با یک غریبه و ناشناس رو داریم، مثل come up ) I went up to him and introduced myself.
بذارید توی جمله بگم تا واضح باشه: They're not so much lovers as friends. یعنی: اونا دوست محسوب میشن تا عاشق What bothered me was not so much what he ...
به محض
از پس کار خود برآمدن، گلیم خود را از آب بیرون کشیدن
رسوا کردن کسی، پته کسیو رو آب ریختن I can't believe you ratted me out like that to Mom and Dad—I'm never telling you anything ever again! The crimin ...
هول هولکی
با گستاخی و بی ادبی پاسخ دادن ( معمولا برای بچه های پررو و حاضر جواب استفاده میشه
1 ( غذایِ ) حاضری 2وعده غذایی دورهمی که هرکس غذا خودش را تدارک دیده:a potluck supper 3 ( هر چیزِ ) دم دستی و موجود:We had no idea which hotel would b ...
مطلق total silence سکوت مطلق
سر چیزی دعوا کردن don't fight over remote
نتیجتاً به نوبت
هم پر شدن ( با چیز یا فرد خطری ) ، هم کلام شدن، در افتادن
نهادینه شده a conditioned reflex/response
تلقی و درک خاصی داشتن از چیزی یا کسی، باور و پیش زمینه فکری ( نهادینه شده ) داشتن How do the French perceive the British? دیدن ( معمولا به معنای درک ...
تداعی بخش بودن، تجلی بخشیدن، تجلی گر بودن، تداعی گر بودن، به ظهور رساندن در خود جای دادن، در برداشتن
صددرصد و البته ( در جواب سوال کسی ) Are you coming to the party ? You bet خواهش می کنم ( در جواب تشکر کسی ) Thanks for help. You bet
اگه یه وقت، یه وقت ( در صورتی که بعدش جمله بیاد ) Bring a map in case you get lost. محض احتیاط ( در صورتی که بعدش جمله ای نیمده باشه ) I don't thi ...
یکی از کاربردهای take تبدیل کردن معنای اسم مابعدش به معنای فعلی است، در نتیجه take به معنای حالت فعلی اسم ما بعدش می آید. break در حالت اسمی به این ...
برای صفت شیشه معمولا بکار میره و یعنی دودی و مات a black car with tinted windows
چه میدونم ( وقتی جواب چیزی رو نمی دونیم ) من کنارتم، تو منو داری ما رو گرفتیا ( سربه سرمون می ذاری ) مثال برای آخری:Hey Jake, you know that cheeseb ...
جزئی نگر ، ریزبین، نکته سنج
جور کارهای اشتباه خود رو کشیدن ( خربزه خوردی پا لرزش بشین
جاهای بلند Don't go up the tower if you're afraid of heights. اگه از جاهای بلند می ترسی. . . تپه ها موفقیت بزرگ
ذره ای اهمیت نداره، کوچکترین اهمیتی نداره
اصطلاحا: یه کاریش کردن ( هر جور که شده و هر طور که لازمه در رابطه با کسی یا چیزی کاری انجام بشه ) I’ll leave you to take care of the refreshments. ...
یه جورایی، راستش In a way, I hope he doesn’t win.
تلاش و کار و مایه گذاشتن روی چیزی
کسی یا چیزی رو به اسم کسی یا چیزی دیگر نامگذاری کردن We named all our children after football players.
خودِ، همان، همین The letter was sent on Monday from Berlin and arrived in Hamburg the very same day خود همون روز The very idea/thought of having her ...
نه بابا این حرفا چیه
استاد ( مذهبی و روحانی ) استاد ( خبره و مهارت یافته کاری ) a management guru a lifestyle guru
وضعیت دشوار و مشکلی رو راست و ریس کردن just call her and work it out
دیگه دیره، کار از کار گذشته
بی قرار کننده I received the unsettling news that I may lose my job next month. برهم زننده آرامش و قرار و ثبات، بی ثبات کننده A rise in unemployment ...
بهره کافی و وافی بردن از چیزی، کمال بهره و استفاده رو از چیزی کردن
تو فارسی میگیم: روش بیاره ( یعنی ارزشمند و مهم و جذاب جلوه بده طرف رو )
در دسترس عموم، در اختیار عموم ( برای خرید یا نگاه کردن ) Computers are put on display at one of the company's retail outlets in the city. در معرض ن ...
برای تاکیددر شمول و دربرگیری حتی جزئی ترین و ناچیز ترین ها Amalie was dressed completely in black, right down to black lipstick and a black earring.
پیش رو قرار دادن، در اختیار قرار دادن
یر به یر
خشک، خنک، غیر دوستانه
من یکی
حالا هرچی، چه فرقی میکنه "They lost 100 games last year. " "Actually, they only lost 96 games. " "Same difference. The point is, they were awful. "
شانس آوردی، خوش شانس بودی، چه خوش شانسی
یعنی بر خلاف آنچه می نمایاند، بر خلاف ظاهر غلط اندازش The tool is noisy to use and deceptively dangerous ( = it is more dangerous than it seems ) .