تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

از موضع قبلی عقب کشیدن، عقب گرد، پس گرفتن حرف، باز پس گیری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ارج نهادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

با کسی همراه شدن و وقت گذراندن با هم دیگه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کند عمل کردن، عقب ماندن یا افتادن، جا ماندن، لفت دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اهتمام ویژه داشتن، مبذول داشتن نگاه، توجه خاصی داشتن، نظر داشتن She makes a point of treating her employees fairly She makes a point of calling her g ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

قدم پیش گذاشتن و نزد کسی رفتن ( جایی استفاده می شود قصد صحبت با یک غریبه و ناشناس رو داریم، مثل come up ) I went up to him and introduced myself.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بذارید توی جمله بگم تا واضح باشه: They're not so much lovers as friends. یعنی: اونا دوست محسوب میشن تا عاشق What bothered me was not so much what he ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به محض

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

از پس کار خود برآمدن، گلیم خود را از آب بیرون کشیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

رسوا کردن کسی، پته کسیو رو آب ریختن I can't believe you ratted me out like that to Mom and Dad—I'm never telling you anything ever again! The crimin ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

هول هولکی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

با گستاخی و بی ادبی پاسخ دادن ( معمولا برای بچه های پررو و حاضر جواب استفاده میشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

1 ( غذایِ ) حاضری 2وعده غذایی دورهمی که هرکس غذا خودش را تدارک دیده:a potluck supper 3 ( هر چیزِ ) دم دستی و موجود:We had no idea which hotel would b ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مطلق total silence سکوت مطلق

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سر چیزی دعوا کردن don't fight over remote

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نتیجتاً به نوبت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

هم پر شدن ( با چیز یا فرد خطری ) ، هم کلام شدن، در افتادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

نهادینه شده a conditioned reflex/response

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تلقی و درک خاصی داشتن از چیزی یا کسی، باور و پیش زمینه فکری ( نهادینه شده ) داشتن How do the French perceive the British? دیدن ( معمولا به معنای درک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تداعی بخش بودن، تجلی بخشیدن، تجلی گر بودن، تداعی گر بودن، به ظهور رساندن در خود جای دادن، در برداشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

صددرصد و البته ( در جواب سوال کسی ) Are you coming to the party ? You bet خواهش می کنم ( در جواب تشکر کسی ) Thanks for help. You bet

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

اگه یه وقت، یه وقت ( در صورتی که بعدش جمله بیاد ) Bring a map in case you get lost. محض احتیاط ( در صورتی که بعدش جمله ای نیمده باشه ) I don't thi ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

یکی از کاربردهای take تبدیل کردن معنای اسم مابعدش به معنای فعلی است، در نتیجه take به معنای حالت فعلی اسم ما بعدش می آید. break در حالت اسمی به این ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

برای صفت شیشه معمولا بکار میره و یعنی دودی و مات a black car with tinted windows

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

چه میدونم ( وقتی جواب چیزی رو نمی دونیم ) من کنارتم، تو منو داری ما رو گرفتیا ( سربه سرمون می ذاری ) مثال برای آخری:Hey Jake, you know that cheeseb ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

جزئی نگر ، ریزبین، نکته سنج

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

جور کارهای اشتباه خود رو کشیدن ( خربزه خوردی پا لرزش بشین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

جاهای بلند Don't go up the tower if you're afraid of heights. اگه از جاهای بلند می ترسی. . . تپه ها موفقیت بزرگ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ذره ای اهمیت نداره، کوچکترین اهمیتی نداره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اصطلاحا: یه کاریش کردن ( هر جور که شده و هر طور که لازمه در رابطه با کسی یا چیزی کاری انجام بشه ) I’ll leave you to take care of the refreshments. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

یه جورایی، راستش In a way, I hope he doesn’t win.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تلاش و کار و مایه گذاشتن روی چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کسی یا چیزی رو به اسم کسی یا چیزی دیگر نامگذاری کردن We named all our children after football players.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خودِ، همان، همین The letter was sent on Monday from Berlin and arrived in Hamburg the very same day خود همون روز The very idea/thought of having her ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نه بابا این حرفا چیه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

استاد ( مذهبی و روحانی ) استاد ( خبره و مهارت یافته کاری ) a management guru a lifestyle guru

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

وضعیت دشوار و مشکلی رو راست و ریس کردن just call her and work it out

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دیگه دیره، کار از کار گذشته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بی قرار کننده I received the unsettling news that I may lose my job next month. برهم زننده آرامش و قرار و ثبات، بی ثبات کننده A rise in unemployment ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بهره کافی و وافی بردن از چیزی، کمال بهره و استفاده رو از چیزی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

تو فارسی میگیم: روش بیاره ( یعنی ارزشمند و مهم و جذاب جلوه بده طرف رو )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

در دسترس عموم، در اختیار عموم ( برای خرید یا نگاه کردن ) Computers are put on display at one of the company's retail outlets in the city. در معرض ن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

برای تاکیددر شمول و دربرگیری حتی جزئی ترین و ناچیز ترین ها Amalie was dressed completely in black, right down to black lipstick and a black earring.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

پیش رو قرار دادن، در اختیار قرار دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

یر به یر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خشک، خنک، غیر دوستانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

من یکی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

حالا هرچی، چه فرقی میکنه "They lost 100 games last year. " "Actually, they only lost 96 games. " "Same difference. The point is, they were awful. "

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

شانس آوردی، خوش شانس بودی، چه خوش شانسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

یعنی بر خلاف آنچه می نمایاند، بر خلاف ظاهر غلط اندازش The tool is noisy to use and deceptively dangerous ( = it is more dangerous than it seems ) .