potluck

/ˈpɑːˌtlək//ˈpɑːˌtlək/

معنی: غذای مختصر
معانی دیگر: خوراک روز خانواده، ماحضر، آنچه در طبق اخلاص است، آنچه که روی میز است، هرچه دردیگ پیدا شود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a meal that is prepared without any special planning, esp. one served to a guest.

(2) تعریف: a meal to which everyone brings a prepared dish to share.

جمله های نمونه

1. Can you bring a salad? It's a potluck.
[ترجمه فرناز] دورهمی صمیمی که در آن مهمانان غذا و نوشیدنی به همراه خود آورده و یا به صورت اشتراکی خوردنی از بیرون تهیه می کنند در این نوع مهمانی صاحبخانه تدارک خاصی برای غذا و خوردنی نمی بیند و همه با همکاری تمام کارهای مهمانی را پیش می برند ( اصطلاح قابلمه پارتی )
|
[ترجمه گوگل]میشه سالاد بیاری؟ این یک potluck است
[ترجمه ترگمان]میتونی یه سالاد بیاری؟ غذای مختصری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Come into the house and take potluck with me.
[ترجمه گوگل]بیا تو خونه و با من لقمه بگیر
[ترجمه ترگمان]بیا داخل خانه و غذای خود را با من بخور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There will also be potluck munchies and a non-alcoholic toast at midnight, she says.
[ترجمه گوگل]او می‌گوید، همچنین در نیمه‌شب، خوراکی‌های potluck و نان تست غیرالکلی وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]او می گوید که potluck munchies و یک نان toast الکلی در نیمه شب هم وجود خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Come and take potluck eat humble pie whatever.
[ترجمه گوگل]بیا و لقمه بخور هرچیزی که هست پای ساده بخور
[ترجمه ترگمان]غذای ما را بخور و غذای ناچیز بخور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What is a potluck party? I've never heard of it.
[ترجمه گوگل]مهمانی potluck چیست؟ هرگز در مورد آن نشنیده ام
[ترجمه ترگمان]مهمونی غذای مخصوص چی هست؟ تا حالا اسمش رو نشنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We're having a potluck dinner down at the park tonight.
[ترجمه گوگل]امشب در پارک یک شام میخوریم
[ترجمه ترگمان]امشب شام می خوریم و شام می خوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And when you got there, manytables of potluck dishes.
[ترجمه گوگل]و هنگامی که به آنجا رسیدید، میزهای زیادی از ظروف potluck
[ترجمه ترگمان]، و وقتی به اونجا رسیدین غذای غذای غذای خانگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One co-op meets every two months for a potluck, an occasion to socialize as well as deal with any concerns.
[ترجمه گوگل]یک تعاونی هر دو ماه یکبار برای یک پول جمع می شود، فرصتی برای معاشرت و همچنین رسیدگی به هر گونه نگرانی
[ترجمه ترگمان]یکی از طرفین با هر دو ماه یکبار ملاقات می کند، فرصتی برای اجتماعی شدن و همچنین مقابله با هر گونه نگرانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Well, a potluck party is a party where the guests bring the food.
[ترجمه گوگل]خب، پارتی potluck مهمانی است که مهمانان غذا می آورند
[ترجمه ترگمان]خب، یه مهمونی غذای اضافی یه مهمونی هست که مهمونا غذا رو میارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I meant to tell you there is a potluck party at my house tonight.
[ترجمه گوگل]می خواستم به شما بگویم که امشب در خانه من یک مهمانی potluck برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]می خواستم به شما بگویم که امشب مهمانی عصرانه در خانه من هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Describe your potluck. Be sure to mention if attendees should bring anything.
[ترجمه گوگل]غم خود را شرح دهید حتماً ذکر کنید که آیا شرکت کنندگان باید چیزی بیاورند
[ترجمه ترگمان]potluck را توصیف کنید مطمئن شوید که شرکت کنندگان باید چیزی بیاورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What fun it is to eat and talk potluck tonight, ohh.
[ترجمه گوگل]چه لذت بخش است که امشب غذا بخوریم و با هم حرف بزنیم، آه
[ترجمه ترگمان]اوه، امشب غذا خوردن و گپ زدن خیلی باحاله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And what makes it a potluck?
[ترجمه گوگل]و چه چیزی آن را به یک potluck تبدیل می کند؟
[ترجمه ترگمان]و چی باعث میشه غذای مختصری بخوره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Having arrived unannounced we had to take potluck.
[ترجمه گوگل]پس از ورود بدون اعلام قبلی، مجبور شدیم potluck بگیریم
[ترجمه ترگمان]بدون اطلاع قبلی، غذای مختصری خوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غذای مختصر (اسم)
potluck

انگلیسی به انگلیسی

• group meal for which each guest prepares a dish; regular informal meal

پیشنهاد کاربران

1. food or a meal that happens to be available without special preparation or purchase
1. غذا یا غذایی که اتفاقاً بدون تهیه یا خرید خاصی در دسترس است
مثال:
to take potluck with a friend
با یک دوست لقمه بخوری
...
[مشاهده متن کامل]

2. a meal, esp. for a large group, to which participants bring various foods to be shared
2. یک وعده غذایی، بخصوص برای یک گروه بزرگ، که شرکت کنندگان غذاهای مختلفی را برای به اشتراک گذاشتن با خود می آورند
3. whatever is available or comes one's way
3. هر آنچه در دسترس است یا بر سر راه فرد قرار می گیرد
مثال:
With fluctuating interest rates, homebuyers are learning to take potluck with the banks
با نوسان نرخ بهره، خریداران خانه یاد می گیرند که با بانک ها سود ببرند

جشنی که هرکس باید غذای خودش را درست کند و ببرد
1 ( غذایِ ) حاضری
2وعده غذایی دورهمی که هرکس غذا خودش را تدارک دیده:a potluck supper
3 ( هر چیزِ ) دم دستی و موجود:We had no idea which hotel would be best, so we just took potluck with the first one on the list.

قابلمه پارتی
الله بختکی. شانست وامتحان کن
potluck dinner
قابلمه پارتی - هر مهمانی با خودش غذا میاورد
غذای سردستی
1. غذایی که مهمان ها با خود به مهمانی آورده اند
2. شانسی ، اتفاقی
الله بختکی

بپرس