تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

منطعف، نرم و انعطاف پذیر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

برای تاکید در مواردی که بعد ترس و وحشت میاد That movie scared the hell out of me.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

این رو آن رو کردن، این ور و آن ور کردن، به یک ور دیگر برگرداندن***وارانه شدن، چپه شدن I lost my place in my book when the pages flipped over in the w ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

1بشر و بشریت 2درک و شعور انسانی 3انسان بودن و انسانیت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

نتیجه بخش بودن، منتج شدن، نتیجه دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دست بکار شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

بی شوخی، جداً No kidding, there were about 200 people at the party.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

شان و حیثیت/وقار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

شرطی کردن قبولاندن، تحمیل کردن، نهادینه کردن Women were conditioned to expect lower wages than men.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

درستکاری، استواری و ثابت قدمی در اخلاق نیک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

تازه، تنها، فقط that was but the beginning این تازه ( فقط، تنها ) شروع کار بود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

رعب آور، وحشتناک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

خم به ابرو آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خطاب قرار دادن در دستور کار قرار دادن، به بحث گذاشتن، مطرح کردن، پرداختن، عنایت کردن، جلب کردن نظر آدرس دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تفاوت رقم زدن ( بهبود بخشیدن ) She says that she got into politics because she wanted to make a difference. تاثیر گذاشتن و باعث تفاوت شدن Cost can ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رتق و فتق امور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بخش و سهم The report shows that poor families spend a larger proportion of their income on food. نسبت The proportion of women to men at my college ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

از قانون تبعیت کردن، طبق قوانین پیش رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

راهی کردن دنبال کاری فرستادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بسیج کردن احساساتی مثل شجاعت و. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

یعنی مسافت یک خیابان بین یک چهار راه تا چهار راه بعدی The museum is just six blocks away.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ارج نهادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

گاهی قبل از اسم اشخاص می آید و نشانگر این است که ما آن شخص را به خوبی می شناسیم یا دوست داریم: اون یارو، فرانکِ خودمون There's old Sara working away ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

من که مشکلی ندارم، از طرف که مانعی نیست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

وقتی در کلام چیزی رو گفتیم و بعدش می خوایم چیزهای دیگه که متفاوت یا مخالف با آنچه گفتیم هستند رو یکجا بگوییم، از این عبارت استفاده میشه و به معنای بق ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مدارا کردن، راه آمدن، سخت نگرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

نه تا جایی که من می دونم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

خوش بر و رو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

کلنجار رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

ورق رو برگرداندن ( به نفع یا بر علیه ) ، کفه ترازو رو برگداندن ( به نفع یا بر علیه )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

به این زودیا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

in the way: سر راه on the way: توی راه، در راه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

جو سازی، فضا سازی فضا و جو ( حاصل از فضا سازی و جو سازی ) ، مقبولیت، وجهه، انظار عمومی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

بازم، هنوزم He may win yet. I'm sorry to bother you yet again:باز دوباره. . . در عین حال simple yet effective He's overweight and bald, ( and ) yet ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

قابل ستایش، درخور تحسین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تکذیب Officials did not believe the runner's denial that he had taken drugs. امتناع و سرباززنی و تن ندادن He's still in denial about the break - up ...

پیشنهاد
١٠

حسابمون رو با کسی صاف کردن، حسابشو بذارم کف دستش ، اینکه حرفتو به کسی بزنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آدم های قناس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

شبیه سازی کردن The whole car can be modelled on a computer before a single component is made. کپ کسی شدن، کپ کردن از روی کسی Lots of young singers m ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

جناب ( موقع خطاب قرار دادن محترمانه کسی ) آقا ( برای خطاب قرار دادن معلم ) قربان ( بعد از اسم یک شخص مهم )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

دنج

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

کله شق و نترس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

جاافتاده و پخته ( انسان ) He's very mature for his age. سنجیده و آزموده Upon mature reflection, we find the accused guilty. بالغ a mature adult/ma ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

یک قطعه یا و وسیله که به منظور خاصی ساخته شده، مثلا یک محفظه چوبی که ساخته شده برای نگهداری وسایل، یا یک قفسه، برای اشاره به چنین چیزهایی از کلمه uni ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

کوتاه آمدن Her parents eventually relented and let her go to the party

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

ملتفت شدن التفات پیدا کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

فکر کردن ( عقیده و نظر خاصی داشتن در باره چیزی ) : "Will you be going with them?" "Yes, I suppose ( so ) . " به نظر آمدن، فکر کردن ( با ناامیدی و نار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

انتقال مخابره قسمتی از ماشین که قدرت را از موتور به چرخها منتقل می کند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

گشت و گذار بیشتر نیاز نیست، بیخودی نگرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

کسی رو در جریان قرار دادن