تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

در موقیعت مکانی خاصی واقع شدن و قرار گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

فکر کردن ( عقیده و نظر خاصی داشتن در باره چیزی ) : "Will you be going with them?" "Yes, I suppose ( so ) . " به نظر آمدن، فکر کردن ( با ناامیدی و نار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

حاکی بودن، حکایت داشتن، بیانگر بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

پیش رو قرار دادن، در اختیار قرار دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

افول

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

the inevitable: بایدها و حتمیات زندگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نتیجه بخش بودن، منتج شدن، نتیجه دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

یا همون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

نشان و اثر I detected a hint of doubt in his voice.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

تلف شدن، به نابودی کشیده شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

حوزه و حیطه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ریشه یابی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

رشته یا دنباله کار یا بحث رو دست گرفتن، پیش گرفتن پیگیر شدن She fell silent, and her brother took up the story. Mrs Pankhurst took up the cause of w ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شانس و احتمال چیزی رو داشتن Do you really think I have a shot at winning this thing? امتحان کردن A: "Do you want to try driving my car, to see how yo ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

کنار آمدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

یه جوری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ردیف کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

آدم جوشی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

یه چیزی تو مایه های، حول و حوش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

ضیق، چهاردیواری ( منظور یعنی یک جای کوچک که آدماباید چسبیده بهم باشن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

صحنه برداشت حالت استفاده ( تنظیمات متنوع یک دستگاه مثل دوربین و سشوار برای استفاده ) محل برگزاری حالت پسوندی و به معنای: واقع در، Their house is in ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

جیک، مثلا: جیکت در نیاد، اگه جیکت دربیاد. . . One more peep out of you and there'll be no television tomorrow.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کنار گذاشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

اینکه چیزی بگیره و موفقیت آمیز باشه There was some sort of property deal that didn't come off. I tried telling a few jokes but they didn't come off ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اینکه دو نفر بحثشون بشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

باز بهتره، باز یه چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در اختیار شما

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

بس کردن، دست برداشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

بپا بپا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

هنجار های اجتماعی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به صدا درآمدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بحبوحه، هل و ولا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

هلفدونی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جرگه، دار رو دسته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مکارانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بناگذاشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بعدا:He'll be back later. بعدش: Police questioned him and he was later arrested. رو به انتها، رو به آخر، منتهی به آخر: During his later years, he l ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ملزومات کاری و تشریفات دولت دولتمرد مدیریت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

( نوعی ) نگاه و دید ( به چیزی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست به عصا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر هیچکس پوشیده نیست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دست و پا کردن، فراهم کردن، جور کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

برای تاکید در مواردی که بعد ترس و وحشت میاد That movie scared the hell out of me.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

فائق آمدن، موفق به انجام شدن، از عهده و پس بر آمدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

از این قبیل، از این دست، از همین باب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در آمدن و بیرون زدن از جایی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

به خاطر ، چون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

نوری که نوسان داره و کم و زیاد میشه ( اصطلاحا سوسو )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

سر عقل آمدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دوز و دغل