shimmering


معنی: سوسو زننده

مترادف ها

سوسو زننده (صفت)
shimmering

انگلیسی به انگلیسی

• emitting a soft flickering light, glimmering, glistening, gleaming; quivering, flickering, wavering

پیشنهاد کاربران

سوسو
رخشان
مثال از آهنگ "هتل کالیفرنیا":
Up ahead in the distance
I saw a shimmering light
نوری که نوسان داره و کم و زیاد میشه ( اصطلاحا سوسو )
درخشان
درخشنده
[ادبیات]جذاب

بپرس