تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سرسخت و یه دنده

پیشنهاد
٢

فقط تو حرف، همینکه حرفشو زده باشیم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ارج نهادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

سر صبح

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چیزی رو داشتن man that wall اون دیوار رو داشته باش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کثیر و وافر، فراوان کثرت و وفور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

پر تنش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پسوند به معنای: - دار، دارای، حاملِ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تنوع، تغییر عادت و روال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

متحمل هزینه شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

باحال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدیَم نیست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

منفعت طلبانه، سود جویانه بی اهمیتی و ناچیز انگاشتن وظیفه و تعهد فروش تمامی بلیط های یک اجرا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

خر حمالی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

1به یک نحوی، به یک شکلی : Everyone at the party was related ( in ) one way or another. 2به هر روی، هر جور شده، به هر نحوی، علی ایحال : We have to ma ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در جریان واقع بودن در فرم ایده آل بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

کسی رو در جریان قرار دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پرو پخش، پخش و پلا، درهم برهم، بهم ریخته، چه در مورد اشخاص و چه اشیاء

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دل شور ه آور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

درباره کسی یا چیزی اظهار نظر کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

پا وسط گذاشتن برا کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به روشی بی ادبانه کسی رو تایید کردن "I'll pay for the damages. " " ( You're ) Damn right you will!"

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به چیزی دست ور کردن He was messing with his bike and then he couldn't fit the parts back together.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

آدم ناهنجار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

She's entitled to be a little paranoid اون حق داره کمی بدبین باشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

به امان خدا، در پناه حق

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

خود رو باختن یا باعث خودباختگی شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بلا، ناقلا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

جاشه که، به جا بودن He told you that you were an idiot? Well, I don't think that was called for

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

به چیزی نیفتادن ( دردسر و مشکل و عجله و. . . ) ، نخوردن به چیزی Let's try to beat the traffic by leaving early in the morning. زودتر کاری رو انجام ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( وسط راه ) چیزی رو گرفتن یا قطع کردن یا مال خود کردن یا توقیف کرن یا از آنِ خود کردن Barry intercepted Naylor's pass and scored the third goal. پاس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

به همین زودی، به این زودی A:I really must be going ?B: so soon به این زودی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

دقیقا، عینّه، خودِ خودش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریش سفید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

کورسوی امید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

وارد a competent rider/cook یک سوار کار /آشپز وارد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مچل، بی دست و پا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

منگ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

به معنای "یه" I got this weird feeling یه حس عجیبی داشتم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

زرق و برق، تازگی The novelty of these toys soon wore off and the children became bored with them. خرت و پرت، خورده جات پدیده عجیب و غریب Tourists a ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نه بابا این حرفا چیه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

زمخت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اشتباه کاری medical/financial/electoral malpractice

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

تغییر و تحول، از این رو به اون رو شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

دست و آسین بالا زدن، دست بکار شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به کاری زده شده، مورد استفاده و بهره قرار گرفته شده There is a rich vein of literary talent here just waiting to be tapped by publishers.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

( پول یا چیزی رو ) به کار ی زدن، استفاده و بهره گرفتن از چیزی برای کاری There is a rich vein of literary talent here just waiting to be tapped by pub ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

انواع نان حجیم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شلم شوروا enjoyed the film but I found it quite bitty, jumping from one family's story to another.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اهل علم تعلیم و تعلم