تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تشویق و تحریک به مردانه رفتار کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

تازه اگه، همین قدرش معلوم نیست، دست بالاش، نهایتش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تازه، تنها، فقط that was but the beginning این تازه ( فقط، تنها ) شروع کار بود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بخش و سهم The report shows that poor families spend a larger proportion of their income on food. نسبت The proportion of women to men at my college ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

زده شدن و اظهار شدن یک سخن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

پابرجا شدن، جا افتادن، پا گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

گریبان گیر شدن، روی دوش افتادن، به دوش کشیدن، متقبل شدن، متحمل شدن، پذیرا شدن، محول شدن با کلماتی مثل اینها به کار میره:هزینه، خرج، قرض، مسئولیت، بار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

از قبل ترتیب کاری رو دادن ( قبل اینکه کسی کاری رو درخواست کرده باشه ما اون کار رو برای اون شخص انجام بدیم ) I took the liberty of booking theatre se ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

اینطور نیست که. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پر از آب، غرقِ آب The boat was swamped by an enormous wave قایق پر از آب غرق در چیزی بودن، پر از چیزی بودن swamped with debt غرق در بدهی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کار فوری، امر و مساله مهم و حیاتی، فوریت کاری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

غرقِ شادی یا یک کار لذت بخش بودن، سر مستِ چیزی بودن She's revelling in her newly found freedom. He revelled in his role as team manager.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

حالا هر چی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

از پس کار خود برآمدن، گلیم خود را از آب بیرون کشیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

. . . همینه دیگه، . . . این شکلیه دیگه، رسم. . . همینه جای خالی بستگی داره بعد is چی بیاد، مثلا such is the tale of true love such is life

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

موهبت It’s a mercy that no one was hurt in the fire.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

به رسم ادب و احترام، من باب ادب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

وتو کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

انگار نه انگار که

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

فعلا که. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ذره ای اهمیت نداره، کوچکترین اهمیتی نداره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

( برای اولین بار ) مورد استفاده قرار گرفتن، بکار گرفته شدن When were music CDs first introduced? These trees were introduced into New England from Eu ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

آقایی کردن، بزرگواری به خرج دادن He decided to take the high road and say he was sorry. Taking the high road, Alvarez never fired back with insults ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

قالِ فکر زیادی و شک و تردید رو کندن و به فراموشی سپردن، اصطلاحا پروندش رو ببندیم I want to lay/put to rest any lingering doubts about my decision. Y ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

ناشی گری، اشتباه مبتدیانه و ناشیانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کارگذاشتن و راه اندازی کردن، راه انداختن I must put on a new lock

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

افت و خیز دار، پر افت و خیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

پدید آمدن، حاصل شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به هم چنین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

منظور کردن، گنجاندن It’s built into the price of the roomاین در قیمت اتاق منظور شده است تعبیه کردنThere are three cash machines built into the wall.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

دست و پا چلفتی و شرتی کار ناسنجیده و ناآزموده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

گره گلی، گره به حالت گره ربان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیرامون موضوعی صحبت کردن، به حواشی موضوع پرداختن He just kept talking around the subject and didn't tackle the main issues.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تو فکر بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

فزونی یافتن، افزون شدن درست و جور در آمدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

محفوظ نگاه داشتن، حفظ کردن، نگه داشتن ( خرج و مصرف نکردن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

شرتی کاری کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

مبدل شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

کار بلد و کاردرست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

به کسی برای خرید محصول کمک و راهنمایی کردن ( مثل افرادی که در فروشگاه ها برای راهنمایی مشتریان استخدام شده اند )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحت اشراف، تحت کنترل، تحت مالکیت

پیشنهاد
٢

چرا اینجوریه؟ این چجور رفتاره؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیر کشیدن سوال پیچ کردن، به پای کسی پیچیدن برای گرفتن اطلاعات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

تفتیش کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

یواشکی ، نامحسوس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

توی دردسر و مضیقه بودن رودروی کسی قرار گرفتن، در افتادن باکسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

سپردن، وانهادن، واگذاردن خود رو تسلیم کردن، سر تسلیم فرود آوردن

پیشنهاد
٢

زمام امور رو در دست گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١١

چشمم آب نمی خوره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نه در اندازه های، نه اونقدر