تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تشویق و تحریک به مردانه رفتار کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

تازه اگه، همین قدرش معلوم نیست، دست بالاش، نهایتش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

تازه، تنها، فقط that was but the beginning این تازه ( فقط، تنها ) شروع کار بود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بخش و سهم The report shows that poor families spend a larger proportion of their income on food. نسبت The proportion of women to men at my college ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

زده شدن و اظهار شدن یک سخن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

پابرجا شدن، جا افتادن، پا گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

گریبان گیر شدن، روی دوش افتادن، به دوش کشیدن، متقبل شدن، متحمل شدن، پذیرا شدن، محول شدن با کلماتی مثل اینها به کار میره:هزینه، خرج، قرض، مسئولیت، بار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

از قبل ترتیب کاری رو دادن ( قبل اینکه کسی کاری رو درخواست کرده باشه ما اون کار رو برای اون شخص انجام بدیم ) I took the liberty of booking theatre se ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

اینطور نیست که. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پر از آب، غرقِ آب The boat was swamped by an enormous wave قایق پر از آب غرق در چیزی بودن، پر از چیزی بودن swamped with debt غرق در بدهی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کار فوری، امر و مساله مهم و حیاتی، فوریت کاری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

غرقِ شادی یا یک کار لذت بخش بودن، سر مستِ چیزی بودن She's revelling in her newly found freedom. He revelled in his role as team manager.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

حالا هر چی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

از پس کار خود برآمدن، گلیم خود را از آب بیرون کشیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

. . . همینه دیگه، . . . این شکلیه دیگه، رسم. . . همینه جای خالی بستگی داره بعد is چی بیاد، مثلا such is the tale of true love such is life

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

موهبت It’s a mercy that no one was hurt in the fire.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

به رسم ادب و احترام، من باب ادب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

وتو کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

انگار نه انگار که

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

فعلا که. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ذره ای اهمیت نداره، کوچکترین اهمیتی نداره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

( برای اولین بار ) مورد استفاده قرار گرفتن، بکار گرفته شدن When were music CDs first introduced? These trees were introduced into New England from Eu ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آقایی کردن، بزرگواری به خرج دادن He decided to take the high road and say he was sorry. Taking the high road, Alvarez never fired back with insults ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

قالِ فکر زیادی و شک و تردید رو کندن و به فراموشی سپردن، اصطلاحا پروندش رو ببندیم I want to lay/put to rest any lingering doubts about my decision. Y ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ناشی گری، اشتباه مبتدیانه و ناشیانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کارگذاشتن و راه اندازی کردن، راه انداختن I must put on a new lock

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

افت و خیز دار، پر افت و خیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پدید آمدن، حاصل شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

به هم چنین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

منظور کردن، گنجاندن It’s built into the price of the roomاین در قیمت اتاق منظور شده است تعبیه کردنThere are three cash machines built into the wall.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

دست و پا چلفتی و شرتی کار ناسنجیده و ناآزموده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

گره گلی، گره به حالت گره ربان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیرامون موضوعی صحبت کردن، به حواشی موضوع پرداختن He just kept talking around the subject and didn't tackle the main issues.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تو فکر بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

فزونی یافتن، افزون شدن درست و جور در آمدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

محفوظ نگاه داشتن، حفظ کردن، نگه داشتن ( خرج و مصرف نکردن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

شرتی کاری کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

مبدل شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

کار بلد و کاردرست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

به کسی برای خرید محصول کمک و راهنمایی کردن ( مثل افرادی که در فروشگاه ها برای راهنمایی مشتریان استخدام شده اند )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحت اشراف، تحت کنترل، تحت مالکیت

پیشنهاد
٢

چرا اینجوریه؟ این چجور رفتاره؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیر کشیدن سوال پیچ کردن، به پای کسی پیچیدن برای گرفتن اطلاعات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

تفتیش کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

یواشکی ، نامحسوس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

توی دردسر و مضیقه بودن رودروی کسی قرار گرفتن، در افتادن باکسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

سپردن، وانهادن، واگذاردن خود رو تسلیم کردن، سر تسلیم فرود آوردن

پیشنهاد
٢

زمام امور رو در دست گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٢

چشمم آب نمی خوره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نه در اندازه های، نه اونقدر