wrongful

/ˈrɒŋfəl//ˈrɒŋfəl/

معنی: نا صحیح، غیر قانونی، پرغلط
معانی دیگر: ناصواب، غیرمنصفانه، خلاف قانون، نامشروع، اشتباه، نادرست

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: wrongfully (adv.), wrongfulness (n.)
(1) تعریف: opposite what is right or fair; unjust.
متضاد: fair, rightful
مشابه: shameful

- His wrongful imprisonment cost him twelve years of his life.
[ترجمه گوگل] حبس نادرست او دوازده سال از عمرش را تمام کرد
[ترجمه ترگمان] حبس نامشروع او دوازده سال از عمرش را به او تحمیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: unlawful.
مترادف: illegal
متضاد: lawful, legal

- theft, arson, and other wrongful acts
[ترجمه گوگل] دزدی، آتش زدن و سایر اعمال ناروا
[ترجمه ترگمان] دزدی، آتش سوزی، و دیگر کاره ای نادرست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a wrongful act
عمل غیرمنصفانه

2. the government's wrongful confiscation of our properties
مصادره ی نامشروع املاک ما توسط دولت

3. She decided to sue her employer for wrongful dismissal.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت از کارفرمای خود به دلیل اخراج نادرست شکایت کند
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت از کارفرمای خود برای اخراج غیرقانونی شکایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The governor was impeached for wrongful use of state money.
[ترجمه گوگل]استاندار به دلیل استفاده نادرست از پول دولتی استیضاح شد
[ترجمه ترگمان]به دلیل استفاده نادرست از پول دولت به دادگاه احضار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She's threatening to sue her employers for wrongful dismissal.
[ترجمه گوگل]او تهدید می کند که از کارفرمایان خود به دلیل اخراج نادرست شکایت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او تهدید می کند که از کارفرمایان خود برای اخراج غیرقانونی شکایت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He sued the police for wrongful arrest .
[ترجمه گوگل]او از پلیس برای دستگیری غیرقانونی شکایت کرد
[ترجمه ترگمان]او از پلیس برای دستگیری غیرقانونی شکایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He always does wrongful acts.
[ترجمه گوگل]او همیشه کارهای ناشایست انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]او همیشه کاره ای نادرست انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She is claiming damages from the company for wrongful dismissal.
[ترجمه گوگل]او به دلیل اخراج نادرست از شرکت مطالبه خسارت می کند
[ترجمه ترگمان]او در حال مطالبه خسارت ناشی از اخراج غیرقانونی شرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pending a successful appeal, Downing could claim for wrongful arrest and 27 years unlawful detention.
[ترجمه گوگل]در انتظار استیناف موفق، داونینگ می تواند مدعی دستگیری غیرقانونی و 27 سال بازداشت غیرقانونی شود
[ترجمه ترگمان]در انتظار یک درخواست موفق، داونینگ می تواند ادعا کند که بازداشت غیرقانونی و ۲۷ سال بازداشت غیرقانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The law says 16 years' wrongful imprisonment for murder is worth £100,000 damages.
[ترجمه گوگل]قانون می گوید 16 سال حبس غیرقانونی برای قتل 100000 پوند خسارت دارد
[ترجمه ترگمان]این قانون می گوید ۱۶ سال حبس برای قتل به ارزش ۱۰۰،۰۰۰ پوند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The city is facing many claims for wrongful arrest, totalling millions of dollars.
[ترجمه گوگل]این شهر با ادعاهای زیادی برای دستگیری غیرقانونی روبرو است که مجموعاً میلیون ها دلار می شود
[ترجمه ترگمان]این شهر با بسیاری از ادعاها در رابطه با دستگیری غیرقانونی مواجه است که در مجموع میلیون ها دلار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The current trial is of a wrongful death suit brought by the victims' families.
[ترجمه گوگل]محاکمه فعلی مربوط به یک پرونده اعدام غیرقانونی است که توسط خانواده قربانیان ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]محاکمه کنونی یک دادخواست مرگ غیرقانونی است که توسط خانواده های قربانیان آورده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. So the trial led to the wrongful conviction of Al-Megrahi and the final betrayal of the bereaved families.
[ترجمه گوگل]بنابراین محاکمه منجر به محکومیت نادرست المقرهی و خیانت نهایی به خانواده های داغدار شد
[ترجمه ترگمان]بنابراین محاکمه منجر به محکومیت غیرقانونی of و خیانت نهایی خانواده های داغ دیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Now he is being tried for kidnapping, wrongful imprisonment and bodily injury.
[ترجمه گوگل]اکنون او به اتهام آدم ربایی، حبس غیرقانونی و جراحت بدنی محاکمه می شود
[ترجمه ترگمان]اکنون او به جرم آدم ربایی، حبس غیرقانونی و آسیب بدنی محاکمه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Experts say the Browns did not file a wrongful death suit to avoid having the children testify against their father.
[ترجمه گوگل]کارشناسان می گویند که براون ها برای جلوگیری از شهادت فرزندان علیه پدرشان، شکایت اعدام غیرقانونی ارائه نکردند
[ترجمه ترگمان]متخصصان می گویند که براونز با لباس مرگ اشتباه نکرده است تا از بچه دار نشدن در مقابل پدرشان اجتناب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناصحیح (صفت)
bad, wrong, incorrect, unsound, unjust, wrongful, peccant

غیر قانونی (صفت)
wrongful, extralegal, illegal, unlawful

پر غلط (صفت)
wrongful

تخصصی

[حقوق] غیر قانونی، من غیر حق، ظالمانه، زیانبار، ناروا، ناشی از بی احتیاطی

انگلیسی به انگلیسی

• mistaken; illegal, unlawful; unjust; not right
a wrongful act is one regarded as illegal, immoral, or unfair; a formal word.

پیشنهاد کاربران

۱. نادرست. اشتباه ۲. غیر قانونی
مثال:
Indeed the prayer restrain from indecent and wrongful conduct.
براستی نماز از رفتارهای ناپسند و نادرست باز می دارد.
� إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ�
ناروا

بپرس