تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

right away _ immediately

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

according to the customs or usual practices associated with a particular society, place, or set of circumstances

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

no way don't mention it

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

چنتا حالت داره exclamation of surprise or frustration triggered by someone else's actions میفهمی ؟ متوجه میشی ؟ Whoa, do you mind? Shut the door, I ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Bound by administrative customs Regularly and regularly, according to the rules مثال: no need to be so formal please call me terri

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Research text

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Guess future happening 🙂

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Main news _ top item in news

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

something able to fly

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Player_sportman _sport champion

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

usual or typical not extreme

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

Exercise to practice Training and educating

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

make some one happy by cheering to respect and like so for good action to Encourage someone 3 تا دفنیشن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

توضیح انگلیسیش=an unusual and special happening

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

ساده بگم something we want to do

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

cover to hide face

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

a kind of inflatable boat :D

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

a tool for taking photos and videos :D

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

battery powered lamp:D

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

something that hangs around the neck is s decorative chain :D

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

something to cover body and some times to fly [ in birds]

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

اگه معنا ساعت مچی بگیم میشه The hour we wrap our wrists

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

small bag to hold money and cards

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

indigenous people of an area:D

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

organ of the humans body - in mothers to breastfeed the baby

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

in infancy it is breastfed

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

to cover or enfold with something

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

هم - حتی - همچنین also too

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

any of a family large mammals and vegetarian that they have hoofed :D

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

break down and absorb food:D

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

a large area covered with trees and plants :D

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

a huge statue of a woman representing liberty همون مجسمه بزرگه معروف تو امریکا هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

A piece of art to commemorate someone or something or just for beauty

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

thing اینجا معنیه چیز یا کار نمیده بیشتر معنیه choice offer suggestion میده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

چندین جمله مربوط به باران باران خیلی کم می بارد و معمولا هیچ برف نمی بارد. There's very little rain and usually no snow. دارد باران می بارد. It' ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

shop that sells flower

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

گل فروشی Where flowers are sold

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Where they sell clothes لباس و پوشاک فروشی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Where movies and series are sold ویدیو کلوپ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

A place where people are responsible for sending packages or letters

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

A place where clothes are washed

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

The shop where they sell shoes

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Where they do nail services

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

جایی که توش ناخنکاری کاشت ناخن و هرچی مربوط به ناخونه انجام میدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

مغازه ای که نان و شیرینی در آن پخته می شود A shop where bread and sweets are baked

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

A well - equipped club for health

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

The part of the human body that smells and breathes with it

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

The sound of cats میو کردن میو میو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Very toxic, colorless and odorless gas

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

There is a possibility of injury

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

The front and upper part of the human body

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پریدن _ پرید he jumped up and down on her chest او پرید و روی سینه او فرود امد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

The surface we go on

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

Pressing something to move

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Someone who saves the life or property of someone or people

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

An animal that is domesticated or domesticated and kept at home

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

Amazing and wonderful, it excites and excites

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

about, on, concerning, of, toward, re

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Imaginary and made - up things that have no external existence

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

Something mysterious and unknown

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

enjoyable Something you enjoy doing

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

something unreal

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

some thing unexpected

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

هر وقت ing دیدید بدونید کاریه که ادامه داره و هنوز تکلیفش معلوم نیست اصطلاحا action in progress یعنی تکلیفش معلوم نیست که بعدش چی میشه مثلا i was wa ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

to ask some question from people

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

معنیه مجری هم میده تعریف انگلیسیش someone who talks to the guest in tv program

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

tv program with host and some famous people

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

stay alive

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

huge mass of snow comes from mountain

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

someone who between 13 to 19

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

when you scape from danger or death

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

قایقرانی در اب های خروشان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

قایقرانی تعریف انگلیسیش میشه an activity or traviling on a raft

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

is small bout full of air

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

اب های خروشان تعریف انگلیسیشم میشه extram and rough and fast water with waves

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

نا امید اگه هم معنی بخام بگم میشه hopeless

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

almost

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

awful_ horrible

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

afraid_ fearfull_frightened,

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

به نظر میرسه به نظر میاد sounds

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنیه خاموشی میده خاموشی از طریق برق رفتگی برق رفته light out

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اسانسور a machine carry people goods from one lvl to another

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

wait second_ stop_slow down

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرکز بازیافت جایی که بازیافت میکنن :/

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

A place smaller than the city

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

take steps to protect the environment

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

hi Jimmy i have some exciting news سلام جیمی من اخبار مهیجی دارم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بدون اتلاف وقت =Without wasting time

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Familiarize= اشنا کردن Explain someone or people to someone else

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

whoa!!!!! slow down اروم تر اروم باش اهسته تر مترادف= slower

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

بعضی جاها معنیه خونسرد بودن میده مثلا i am nervous i dont know anybody how can you be so relaxed من کسیو اینجا نمیشناسم تو چطوری انقد خونسردی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کسیو - کسی را - هیچ کس - i dont know anybody here من کسیو اینجا نمیشناسم یا هیچکس را اینجا نمیشناسم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

worry about something _ angry person

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنیه لباس ازاد و راحت میده مثلا hi wearing tie dyed pants او یک شلوار راحت پوشیده است loose clothes

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

دوستان علاوه برا ماده یا قوی بودن solid معنیه یک دست و صاف رو هم میده مثلا she wearing a solid skirt اون خانوم دامن یک دستی پوشیده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

چهار خونه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

معنیه جین میده hi is wearing a denim jacket او یک ژاکت جین پوشیده است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

having stripes, marked with narrow bands of color خلاصه کردم واسه همین دیکشنریو xd

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Dress or anything with a spotted design خال خال خال خالی hi is wearing a polka dot dress او یک لباس خال خالی پوشیده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

گل گلی Dress or anything with a floral design

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Something with a checkered pattern

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

دوستان checked به هیچ عنوان معنیه 4 خونه نمیده دیدم بعضی از دوستان اینو نوشتن 4خونه میشه = plaid پس اشتباه نگیرید شطرنجی میشه = checked

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

The table on which they eat desserts and snacks

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

room_ air

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

loss, to lose, lost, to miss, losing

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Picking up something

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

اماده کردن پختن سرو کردن گرم کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

ریختن پر کردن مایعات مثلا ali pour drinks علی لیوان ها را پر میکند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

چراغ را روشن کنید یا چراغ سیگنال ها را روشن کنید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

shine bright like a diamond مثل یک الماس بدرخش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

معنا های زیادی داره مثلا i can speak a little bit of french من میتوانم کمی فرانسوی صحبت کنم یا مثلا میتونه piece هم معنی بده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

موز تعریف انگلیسی = Fruit often with yellow skin and sweet taste

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

perhaps, maybe, probably, likely, perchance, haply

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

یک ورزشه چینی هست که تمرینات بدنی اهسته و قانون مند داره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

ورزش هایی رزمی مانند کاراته کونگ فو تعریف انگلیسی = Martial arts that include kung fu karate and so on

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

خلاصه بگم to keep something safe

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤١

کرم خوردگی دندان _ prevent cavities جلوگیری از کرم خوردگی دندان مفید بود لایک کن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

جاو گیری کردن یا تعریف راحتش به انگلیسی میشه to stop to do something

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

چطوری میری _ به چه صورت میری _ مثال how you getting to school چطوری به مدرسه میری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

مراقب بودن _ مثلا you are not taking care of yourself تو مراقب خودت نیستی اگه مفید بود لایک کن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

خیلی بیدار ماندن _ به مدت طولانی نخوابیدن _

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

سالم تر _ بهتر _ make better

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

با صبوری میشهگفت dont give up

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

با ارامش _ به طور مسالمت امیز _ به ارامی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

Inhale and exhale دم و باز دم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

ژست _ فیگور - وضعیت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

something spacious گشاد_ چیزی جادار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

حرکت پذیر - حرکت - حرکت دادن - حرکت پذیری