flashlight

/ˈflæˌʃlaɪt//ˈflæʃlaɪt/

معنی: چراغ قوه، لامپ عکاسی، نور برق اسا وزود گذر
معانی دیگر: (در فانوس های دریایی یا هواپیماها یا برج های مراقبت و غیره) چراغ چشمک زن، چشمک تابه، نورافکن چشمک زن، نورفشان، تابانگر، چراه قوه، نوربرق درعکاسی شب، چراه قوه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a hand-held, usu. battery-powered lamp.
مشابه: light

جمله های نمونه

1. he flickered the flashlight on my face
او (نور) چراغ قوه را به صورتم انداخت و (چراغ قوه را) تکان داد.

2. he shined his flashlight on my face
نور چراغ قوه ی خود را به صورتم انداخت.

3. I saw the sudden flare of a flashlight in the darkness.
[ترجمه گوگل]شعله ناگهانی چراغ قوه را در تاریکی دیدم
[ترجمه ترگمان]نور ناگهانی چراغ قوه را در تاریکی دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His flashlight was still clipped to his belt.
[ترجمه jaleh zehtab] چراغ قوه آن مرد همچنان بر روی کمربند او بود
|
[ترجمه گوگل]چراغ قوه اش هنوز به کمربندش بسته شده بود
[ترجمه ترگمان]چراغ قوه هنوز به کمربندش گره خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He took his flashlight from his jacket pocket and switched it on.
[ترجمه گوگل]چراغ قوه اش را از جیب کتش بیرون آورد و روشنش کرد
[ترجمه ترگمان]چراغ قوه را از جیب کتش بیرون آورد و آن را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He shone a flashlight in the boy's face.
[ترجمه d] او نور چراغ قوه را در صورت پسر انداخت
|
[ترجمه گوگل]چراغ قوه ای به صورت پسرک تابید
[ترجمه ترگمان]او نور چراغ قوه را در صورت پسرک درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The man walked slowly towards her, shining the flashlight.
[ترجمه گوگل]مرد به آرامی به سمت او رفت و چراغ قوه را تابید
[ترجمه ترگمان]مرد آهسته به سوی او رفت و چراغ قوه را درخشان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He shone the flashlight around the cellar.
[ترجمه گوگل]چراغ قوه را دور سرداب تابید
[ترجمه ترگمان]او چراغ قوه اش را روی زمین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Have you brought your flashlight / flash?
[ترجمه گوگل]آیا چراغ قوه / فلاش خود را آورده اید؟
[ترجمه ترگمان]چراغ قوه و فلاش خود را به همراه آورده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She froze when the beam of the flashlight struck her.
[ترجمه گوگل]وقتی پرتو چراغ قوه به او برخورد کرد یخ کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی نور چراغ قوه به او برخورد کرد، او خشکش زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sam was flicking a flashlight on and off.
[ترجمه گوگل]سام چراغ قوه را روشن و خاموش می کرد
[ترجمه ترگمان]سام چراغ قوه را روشن کرد و خاموش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A flashlight beam probed the underbrush only yards away from their hiding place.
[ترجمه گوگل]یک پرتو چراغ قوه زیر برس را فقط چند متر دورتر از محل اختفای آن ها کاوش کرد
[ترجمه ترگمان]یک چراغ قوه فقط چند یارد آن طرف تر از محل اختفای آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wicky peeked at John's flashlight.
[ترجمه گوگل]ویکی به چراغ قوه جان نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]جک نگاهی به چراغ قوه جان انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Stuart grabbed a flashlight from his car.
[ترجمه گوگل]استوارت یک چراغ قوه از ماشینش برداشت
[ترجمه ترگمان] استیوارت \"یه چراغ قوه از ماشینش گرفت\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The flashing light means you must stop.
[ترجمه گوگل]چراغ چشمک زن به این معنی است که باید متوقف شوید
[ترجمه ترگمان]چراغ چشمک زن یعنی باید بس کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The flashing lights denote dangerous roads ahead.
[ترجمه گوگل]چراغ های چشمک زن نشان دهنده جاده های خطرناک پیش رو است
[ترجمه ترگمان]نوره ای درخشان جاده خطرناک را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The flashing lights mean that the road is blocked.
[ترجمه گوگل]چراغ های چشمک زن به این معنی است که جاده مسدود شده است
[ترجمه ترگمان]نوره ای چشمک زن به این معنی است که جاده مسدود شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. She woke to find her dark room lit by flashing lights.
[ترجمه گوگل]او از خواب بیدار شد و دید که اتاق تاریکش با چراغ های چشمک زن روشن شده است
[ترجمه ترگمان]از خواب پرید و اتاق تاریک خود را با چراغ های چشمک زن روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Morse flashing light / Morse lamp is still used in ships to send signals during the night voyage at the sea.
[ترجمه گوگل]چراغ چشمک زن مورس / چراغ مورس هنوز در کشتی ها برای ارسال سیگنال در طول سفر شبانه در دریا استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]هنوز در کشتی ها برای ارسال سیگنال در طول سفر شب در دریا استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He saw the flashing lights of the highway patrol car in his driving mirror.
[ترجمه گوگل]او چراغ های چشمک زن ماشین گشت بزرگراه را در آینه رانندگی خود دید
[ترجمه ترگمان]چراغ های چشمک زن عقب اتومبیل گشت در آینه اتومبیل را دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. At regular intervals along the track were tall, slender rods, each carrying a flashing light.
[ترجمه گوگل]در فواصل منظم در طول مسیر، میله های بلند و باریکی وجود داشت که هر کدام چراغ چشمک زن را حمل می کردند
[ترجمه ترگمان]در فواصل معین روی ریل آهن بلند و بلند قد و هر یک چراغ چشمک زن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Half an hour later, I see a blue flashing light, and matching stripes in the rear view mirror.
[ترجمه گوگل]نیم ساعت بعد یک چراغ چشمک زن آبی و نوارهای همسان در آینه دید عقب می بینم
[ترجمه ترگمان]نیم ساعت بعد، یک چراغ چشمک زن آبی روشن می بینم و در آینه پشت خط را با خط های راه راه تطبیق می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. A year ago I experienced a sensation of flashing lights and couldn't see for about 20 minutes.
[ترجمه گوگل]یک سال پیش احساس نور چشمک زن را تجربه کردم و حدود 20 دقیقه نمی توانستم ببینم
[ترجمه ترگمان]یک سال پیش یک احساس از چراغ های چشمک زن را تجربه کردم و حدود ۲۰ دقیقه دیگر نمی توانستم ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Two flashes lit the air for a split second.
[ترجمه گوگل]دو فلاش هوا را برای یک ثانیه روشن کرد
[ترجمه ترگمان]دو عکس برای کسری از ثانیه هوا را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. At least one globe at the crossing should show a flashing light for the crossing to be deemed lawful.
[ترجمه گوگل]حداقل یک کره در گذرگاه باید یک چراغ چشمک زن نشان دهد تا گذرگاه قانونی تلقی شود
[ترجمه ترگمان]حداقل یک کره زمین باید چراغ چشمک زن آن را نشان دهد که صلیب مجاز به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. They'd paint them pink and mark them with big, yellow, flashing lights.
[ترجمه گوگل]آن‌ها را صورتی رنگ می‌کردند و با چراغ‌های بزرگ، زرد و چشمک‌زن علامت‌گذاری می‌کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها را صورتی رنگ می زدند و با نوره ای زرد و درخشان نشان می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The toy has flashing lights and a siren noise, but batteries are not included.
[ترجمه گوگل]این اسباب بازی دارای چراغ های چشمک زن و صدای آژیر است، اما باتری آن گنجانده نشده است
[ترجمه ترگمان]اسباب بازی چراغ های چشمک زن و صدای آژیر دارد، اما باتری ها شامل نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. But the flashing lights pass straight through, on to some real emergency, and the crowd goes wild.
[ترجمه گوگل]اما چراغ‌های چشمک‌زن مستقیماً از آن‌ها عبور می‌کنند و به یک وضعیت اضطراری واقعی می‌روند و جمعیت به شدت می‌روند
[ترجمه ترگمان]اما نوره ای درخشان مستقیما از میان آن عبور می کنند و به یک موقعیت اضطراری نزدیک می شوند و جمعیت وحشی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چراغ قوه (اسم)
torch, flashlight

لامپ عکاسی (اسم)
flashlight

نور برق اسا وزود گذر (اسم)
flashlight

تخصصی

[مهندسی گاز] چراغ قوه

انگلیسی به انگلیسی

• small portable light powered by a battery; flashing light; flash, artificial light
a flashlight is a lamp that you can carry around, which is powered by batteries; used in american english.

پیشنهاد کاربران

☆ Shine flashlight around
با چراغ قوه به اطراف نور نور انداختن
Ex. The burglar shone his flashlight around, looking for valuables.
دزد با چراغ قوه اش به اطراف نور می انداخت و دنبال چیزهای قیمتی می گشت .
چراغ قوه ( وسیله ای قابل حمل برای تولید نور ) - اسم
I need a flashlight to see in the dark.
چراغ دستی ( توصیفی ) - اسم
Always keep a flashlight in your car for emergencies.
بیشتر معنی چراغ قوه رو میده.
مثل:Lights from little flashlights are shining in the
. 🔦park
flashlight ( n ) ( fl�ʃlaɪt ) =a small electric lamp that uses batteries and that you can hold in your hand, e. g. He shone a flashlight in the boy's face.
flashlight
ابزار آلات مختلف به انگلیسی:
toolbox = جعبه ابزار
bolt = پیچ 🔩
screw = پیچ
❗️نکته: هم screw و هم bolt به معنای پیچ هستند اما تفاوت آنها در این است که bolt به مهره و واشر برای سفت شدن نیاز دارد اما screw بدون مهره و واشر سفت می شود
...
[مشاهده متن کامل]

nut = مهره
nail = میخ
washer = واشر
screwdriver = پیچ گوشتی 🪛
Philips screwdriver = پیچ گوشتی چهارسو
flathead screwdriver / slotted screwdriver / flat blade screwdriver = پیچ گوشتی دو سو
bradawl = درفش
wrench ( American ) / spanner ( British ) = آچار
adjustable spanner ( British ) / monkey wrench ( American ) = آچار فرانسه
pipe wrench = آچار شلاقی
hammer = چکش 🔨
claw = میخ کشِ چکش
mallet = پتک
saw / handsaw = اره 🪚
chainsaw = اره برقی
circular saw = اره گرد، اره چرخی
hacksaw = اره آهن بُر
coping saw = اره مویی
two man saw = اره دو دست
ax / axe =تبر 🪓
wirecutter = سیم چین
pliers = انبردست
needle - nose pliers / long - nose pliers / snipe - nose pliers = دَم باریک
angle grinder = سنگ فرز
drill = درل
electric drill = دریل برقی
bit = مته
paint roller = غلطک رنگ زنی
utility knife = کاتر، تیغ موکت بری
file = سوهان
flashlight = چراغ قوه 🔦
plastering trowel = ماله گچ کاری، ماله کشته کشی
trowel = بیلچه
shovel = بیل
spade = بیل
❗️تفاوت بین spade و shovel را با یه سرچ ساده در گوگل می توانید مشاهده کنید
plane = رنده نجاری
spirit level = تراز، تراز سنج
vice ( British ) / vise ( American ) = گیره
❗️این گیره با گیره های معمولی که به طور روزمره از آنها استفاده می کنیم فرق دارد. عکس های آن را با سرچ در گوگل مشاهده کنید
tape measure = متر ( نواری )
rake = چنگک
wheelbarrow / barrow = فرغون

battery powered lamp:D
A small electric light that you carry in your hand.
Reach 4👆
جرقه
a small electric light that you carry in your hand
چراغ قوه
A small electric light that you carry in your hand
Torch
a small electeric light that you can carry
A small electric light that you carry in your hand🔦🔦
چراغ قوه پلیسی
چراغ قوه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)