تئوری مدیریت ترس (Terror Management Theory)
چگونه
تئوری مدیریت ترس (Terror Management Theory)
میتواند توضیح دهد که چرا برخی افراد به Ostentatious Consumption روی میآورند؟
٦ پاسخ
تئوری مدیریت ترس میگه که وقتی آدمها به مرگ فکر میکنن یا یاد میگیرن که روزی میمیرن، برای مقابله با این ترس ناخودآگاه به چیزهایی که حس امنیت و معنای بیشتری بهشون میده، تمایل پیدا میکنن. یکی از این راهها، مصرف تجملاتی هست که یعنی خریدن چیزهای خیلی لوکس و گرانقیمت تا به نوعی احساس کنن که از دیگران متفاوت یا برجستهن. این خریدها میتونه حس قدرت، اهمیت و جاودانگی به فرد بده.
چرا اینطور میشه؟
وقتی که آدمها به مرگ فکر میکنن، ممکنه احساس کنند که باید جایگاهی در دنیا پیدا کنن تا حس کنن که زندگیشون معنا داره.
خرید چیزهای لوکس و متفاوت مثل ماشینهای گرانقیمت، ساعتهای برند و لباسهای خاص به اونها احساس خاص بودن میده و به نوعی میخوان با این خریدها خودشون رو از دیگران متمایز کنن.
نمایش موفقیت و قدرت اجتماعی هم باعث میشه که فرد حس کنه که جایگاهی مهم در جامعه داره، و این احساس باعث کاهش ترس از مرگ و بیمعنایی میشه.
منابع:
1. "The Worm at the Core: On the Role of Death in Life" نوشتهی Sheldon Solomon, Jeff Greenberg, and Tom Pyszczynski – که پایهگذار تئوری مدیریت ترس هستن و توضیح میدن چطور ترس از مرگ باعث میشه آدمها به رفتارهای خاصی مثل مصرف تجملاتی روی بیارن.
2. "Terror Management Theory and the Effects of Mortality Salience on Consumer Behavior" مقالهای از Arndt, Cook, and Routledge (2004) که توضیح میده چطور یادآوری مرگ باعث میشه که مصرفکنندگان به خریدهای نمایشی تمایل پیدا کنن.
این تئوری نشون میده که مصرف لوکس میتونه یه جور تلاش برای پنهان کردن ترس از مرگ و ایجاد حس دوام و اهمیت در فرد باشه.
نظریه مدیریت وحشت (انگلیسی: Terror management theory یا به اختصار TMT) یک نظریه روانشناسی اجتماعی و هم روانشناسی فرگشتی است که در اصل توسط جف گرینبرگ، شلدون سولومون و تام پیشزینسکی ارائه شده است.[۱] و در کتاب خود کرم در هسته: در مورد نقش مرگ در زندگی (۲۰۱۵) تدوین شده است. نظریه مدیریت وحشت پیشنهاد میکند که یک تعارض روانشناختی اساسی ناشی از داشتن غریزه حفظ جان است، در حالی که انسان درک میکند که مرگ اجتنابناپذیر و تا حدی غیرقابل پیشبینی است. این تضاد در انسان موجب پدید آمدن اضطراب میشود، که از طریق گریزگرایی و باورهای فرهنگی که با واقعیت بیولوژیکی مقابله میکنند با اشکال معنادار و ماندگارتر معنا و ارزش مدیریت میشود. اساساً در روش مقابله اهمیت دادن به شخص توسط فرهنگ نمادین، جایگزین بیاهمیتی شخص میشود با مرگ نمود پیدا میکند.[۱][۲]
بارزترین نمونههای ارزشهای فرهنگی که اضطراب مرگ را تسکین میدهند، مواردی هستند که به معنای واقعی کلمه جاودانگی را ارائه میکنند (مثلاً اعتقاد به زندگی پس از مرگ از طریق دین). .[۳]
با این حال، نظریه مدیریت وحشت همچنین استدلال میکند که ارزشهای فرهنگی دیگر - از جمله آنهایی که ظاهراً با مرگ ارتباطی ندارند - جاودانگی نمادین را ارائه میکنند. به عنوان مثال، ارزشهای هویت ملی[۴] برجا گذاشتن نسلی از خود، فرزندان،[۵] دیدگاههای فرهنگی در مورد جنسیت،[۶] و برتری انسان نسبت به حیوانات[۶] به کاهش دادن اضطراب مرگ مرتبط است. در بسیاری از موارد تصور میشود که این ارزشها جاودانگی نمادین را ارائه میدهند، الف) با ارائه این احساس که فرد بخشی از چیزی بزرگتر است که در نهایت از فرد بیشتر خواهد ماند (مانند کشور، دودمان، گونه)، یا ب) برتری دادن هویت نمادین خود بر طبیعت بیولوژیکی (یعنی شخص دارای یک شخصیتی است که انسان را بیش از یک کره سلولی میکند).[۷]> از آنجا که ارزشهای فرهنگی بر آنچه معنادار است تأثیر میگذارد، برای عزت نفس /حرمت نفس اساسی است. نظریه مدیریت وحشت عزت نفس را معیاری شخصی و ذهنی توصیف میکند که نشان میدهد یک فرد چقدر به ارزشهای فرهنگی خود عمل میکند.
هر چند نظریه مدیریت وحشت توسط روانشناسان اجتماعی گرینبرگ، سولومون و پیشزینسکی ارائه شد. با این حال، ایده نظریه مدیریت وحشت از انسانشناسی ارنست بکر برنده؛ جایزه پولیتزر در سال ۱۹۷۳ نویسنده اثر غیرداستانی انکار مرگ نشات گرفته بود. بکر استدلال میکند که بیشتر اقدامهای انسان برای نادیده گرفتن یا دوری کردن از اجتنابناپذیر مرگ انجام میشود. وحشت نابودی مطلق چنان اضطرابی عمیق - البته ناخودآگاه - در انسان ایجاد میکند که زندگی خود را صرف تلاش برای معنا دادن به آن میکند. در مقیاسهای بزرگ، جوامع نمادهایی را میسازند: قانون، خوشحالی، فرهنگ و نظام اعتقادی برای توضیح اهمیت زندگی و تعریف ویژگیها، مهارتها و استعدادهای خارقالعاده، در این راستا به کسانی که به این ویژگیها پایبند هستند پاداش داده میشود یا دیگرانی که به این نوع جهانبینی پایبند نیستند مجازات یا کشته میشوند. پایبندی به این «نمادهای ایجاد شده به تسکین فشارهای روانی مرتبط با واقعیت مرگ و میر کمک میکند.
در قرن اول میلادی، استاتیوس در ثباید (شعر لاتین) پیشنهاد کرد که «ترس، ابتدا خدایان را در جهان ساخت».[۱۱]
انسانشناس فرهنگی ارنست بکر در سال ۱۹۷۳ خود در کتاب انکار مرگ اظهار داشت که انسانها بهعنوان حیوانات باهوش قادر به درک اجتنابناپذیری مرگ هستند؛ بنابراین آنها زندگی خود را صرف ساختن و اعتقاد به عناصر فرهنگی میکنند که نشان میدهد چگونه خود را به عنوان یک فرد متمایز کنند و به زندگی خود اهمیت و معنا ببخشند.[۱۲] مرگ باعث ایجاد اضطراب در انسان میشود. در زمانی غیرمنتظره و تصادفی حادث میشود، و ماهیت آن اساساً ناشناخته است که باعث میشود مردم بیشتر وقت و انرژی خود را صرف توضیح، جلوگیری و اجتناب از آن کنند.[۱۳]
بکر نوشتههای قبلی زیگموند فروید، سورن کییرکگور، نورمن او. براون و اتو رانک را توضیح داد. به گفته روانپزشک بالینی مورتون لویت، بکر ترس از مرگ به عنوان انگیزه اولیه در رفتار انسان را جایگزین دل مشغولی فرویدی، میل جنسی در انسان میکند.[۱۴]
مردم تمایل دارند خود را موجوداتی ارزشمند با احساس ماندگاری بدانند، مفهومی که در روانشناسی به نام حرمت نفس شناخته میشود. این احساس با ناهماهنگی شناختی ایجاد شده توسط یک فرد که ممکن است مهمتر از هر موجود زنده دیگری نباشد مقابله میکند. بکر از عزت نفس بالا به عنوان «قهرمانی» یاد میکند.
نظریه مدیریت وحشت ( Terror management theory یا به اختصار TMT ) به سلسله پژوهشهایی در روانشناسی اجتماعی اطلاق میشود که بیان میدارند محرک رفتارهای انسان ترس نهفته و همیشگیاش از مرگ است. این نظریه را ابتدا جف گرینبرگ ( Jeff Greenberg ) ، شلدون سولومون ( Sheldon Solomon ) ، و تام پیزینسکی ( تام پیزچینسکی ، Tom Pyszczynski ) در کتاب « نقش مرگ در زندگی » ارائه کردند.
شلدون سولومون، جف گرینبرگ و تام پیزینسکی از برجستهترین استادان روانشناسی در دانشگاه بهشمار میروند که تاکنون فعالیتهای علمی و تحقیقات دانشگاهی زیادی را انجام دادهاند. شلدون سولومون در کالج اسکیدمور، جف گرینبرگ در دانشگا آریزونا و کلرادو و تام پیزینسکی در دانشگاه کلرادو اسپرینگز به تدریس مشغولاند. این سه همکار بیش از سی سال است که در پروژههای تحقیقاتی و علمی مختلف در کنار هم فعالیت میکنند.
تاثیر مرگ و تفکر در مورد آن در نظریه های روانشناختی پیشین، به دیدگاه فروید در مورد غریزه مرگ بر می گردد. این ایده امروزه چندان پشتوانه پژوهشی ندارد. اما بعد از فروید به نظر می رسد بررسی جایگاه این مفهوم در روانشناسی به صورت دفاعی توسط محققین نادیده گرفته شد (ignorance)، تا اینکه دیدگاه وجود گرایی به آن پرداخت، این پرداخت هم به نظر می رسد با دفاع برخورد کلی و نظری (speaking in general terms) مواجه شد، تا اینکه دیدگاهی در حوزه انگیزش در روانشناسی به اسم نظریه ی «مدیریت وحشت» (TMT) ، مطرح و پژوهش های تجربی زیادی در مورد نقش مرگ در حوزه های مختلف رفتار فرد راه اندازی کرد. این دیدگاه تا حدودی رقیب نظریه ی «خود تعیین گری» در انگیزش است
نظریه ی مدیریت وحشت (TMT) در سال 1986، توسط «جف گرینبرگ»، «تام پیزینسکی» و «شلدون سولومون»، که هر سه روانشناس اجتماعی بودند مطرح شد. این نظریه الهام گرفته از آثار مردم شناس فرهنگی «ارنست بکر» بود. TMT با دو سؤال نسبتاً ساده به جریان افتاد:
1. چرا آدم ها شدیدا نیاز دارند درباره¬ی خود احساس خوبی داشته باشند؟
2. چرا آدم ها برای کنار آمدن با افراد متفاوت با خود، این قدر مشکل دارند؟
این دیدگاه، اساس انگیزش انسان ها را فرونشاندن وحشت بالقوه ای می داند که به طور فطری با آگاهی انسان از شکنندگی و فناپذیری خود عجین شده است. این فرونشانی با سرمایه گذاری در نظام باورهای فرهنگی ( جهان بینی ها ) رخ می دهد که به زندگی معنا می دهد، و افراد همساز با این باورها را از احساس با اهمیت بودن (عزت نفس) آکنده می سازد. TMT از آغاز کار خود، نه تنها درباره ی ماهیت انگیزش، عزت نفس و پیشداوری، که درباره ی انبوهی از دیگر شکل های رفتار اجتماعی انسان، تحقیقات تجربی را راه اندازی کرده است. تا به امروز، صدها مطالعه در بیش از دوازده کشور جهان، در چهارچوب این نظریه، به کند و کاو در موضوعاتی چون پرخاشگری، تفکر قالبی، نیاز به ساختار و معنا، افسردگی و آسیب-شناسی روانی( مانند فوبی ها )، ترجیح سیاسی، خلاقیت، تمایلات و جذابیت جنسی، دلبستگی بین فردی و رمانتیک، خود-آگاهی، شناخت ناهشیار، شهادت، دین، همانندسازی با گروه، انزجار، روابط انسان-طبیعت، سلامت جسمی، ریسک پذیری، و قضاوت های حقوقی پرداخته اند.
در روانشناسی وجودگرا، توجه به مرگ به مثابه بارزترین و مسلم ترین حقیقت زندگی بشر، یکی از مفروضه های اصلی به شمار می رود و همواره به نقش محوری اجتناب ناپذیر بودن مرگ و راه های مقابله با این واقعیت به صورت نظری تأکید شده است. اما از منظر روانشناسی علمی، همواره بزرگترین خلأ در تبیین های وجودگرایان، ارائه یافته های تجربی حمایت-کننده ی این تبیین ها بوده است.
TMT با الهام از نظریه های افرادی مانند «کی یرکگارد»، «نیچه»، «فروید»، «یالوم»، «می» و به ویژه «بکر» و تحت تأثیر روانشناسی تکاملی توانسته است رویکرد وجودگرا به روانشناسی و به ویژه موضوع مرگ را به شکلی تجربی بیازماید. توانایی شناختی پیچیده وپیشرفته ی تفکر انتزاعی در انسان، وی را به شکلی منحصر به فرد از اجتناب ناپذیری مرگ و شکنندگی وجودی اش آگاه کرده است. هنگامی که این آگاهی در کنار میل ذاتی بشر به حفظ و صیانت خود قرار می گیرد، به یک وحشت وجودی می انجامد که بر اساس نظریه-ی TMT ، حداقل اساس انگیزش بخشی از فعالیت های انسان را به صورت سپرهای دفاعی در برابر این وحشت شکل میدهد. افکار مرتبط با مرگ، مرگ خویشتن را به یاد می¬آورند و باعث وحشت شدیدی می شوند و بدین سبب، هر دفاعی، دفاع در برابر این افکار را هم شامل خواهد شد.
مرگ؛ همان سیاهی فراگیر که گریزی از آن نیست و در پس پردهی هر حقیقتی خفته است. کتاب روانشناسی مرگ اثر خواندنی و تاملبرانگیز شلدون سولومون، جف گرینبرگ و تام پیزینسکی نگاهی منحصربهفرد نسبت به مسئلهی مرگ دارد که با خواندن آن میتوانید تفکر خود را نسبت به مردن و نیستی، از چند منظر روانشناسی، روانکاوی، فلسفی و جامعهشناسی بررسی کنید. این کتاب پس از انتشار توانست کمکهزینهی بنیاد ملی علوم آمریکا را دریافت کند.
مدیریت ترس به معنای توانایی کنترل و هدایت احساسات و واکنشهای خود نسبت به موقعیتهایی است که باعث ایجاد اضطراب یا ترس میشوند. این مهارت به ما کمک میکند تا بتوانیم در مواجهه با چالشها و مشکلات، به جای اینکه از آنها فرار کنیم، با آنها روبرو شویم و بهترین تصمیمها را بگیریم.
ترس چیست؟ترس یا فوبیا (Phobia)، یک غریزه کاملاً طبیعی است که از هنگام تولد با آدمی همراه است، اگر به دید مثبت به آن نگاه کنیم ترس در بسیاری از مواقع باعث حفظ بقای انسان میشود، اما به دلیل اتفاقاتی که ممکن است برای هر کس پیش آید، شدت و نوع ترس تغییر میکند و از حالت عادی خارج میشود.
مثلاً وقتی صحبت از ترس شود، موقعیتهای مختلفی در ذهن هر کس نقش میبندد مثل رویارویی با حیوانات، حشرات، ارتفاع، فضای تاریک، فضای بسته، تنهایی، صحبت کردن در جمع، عمل جراحی، مرگ و از دست دادن عزیزان، تغییر شرایط، اوضاع نابسامان زندگی و...
همه این ترسها و به نوعی افکار منفی که به هر دلیلی در ذهن ما نقش بسته است، جسم و روحمان را آزرده میکند و بخش زیادی از انرژی ما را برای انجام دیگر فعالیتهای مفید میگیرد.
پس باید شجاعت را در خودتان بیدار و تقویت کنید. فراموش نکنید که شجاعت یک مهارت است و با تمرین میتوان آنرا تقویت کرد. اگر نمیدانید از کجا شروع کنید با تیم کارلیب (Karlib) همراه باشید تا تکنیک مدیریت ترس و چگونگی ترک ترسهای قدیمی را یاد بگیرید و مدیریت کنید.
تکنیکهای مدیریت ترس و رهایی از ترسهای قدیمینترس بودن یا همان شجاعت ترکیبی از قدرت ذهنی، دانش و اعتمادبهنفس است که به شما کمک میکند تا در موقعیتهای دشوار، تصمیمهای درستی بگیرید و در کمترین زمان ممکن، دست به اقدام بزنید و با آن مواجه شوید. وقتی نترس باشید با قدرت بیشتری وارد عمل میشوید و اتفاقاتی را که ممکن است برایتان پیش بیاید را بهتر مدیریت میکنید.
جوئل رانیون عضو ستاد مرکزی Impossible روند رشد و توسعهی شجاعت را خیلی ساده بیان میکند و میگوید برای نترس بودن، کافی است:
- از چیزی بترسید!هر طور که شده با آن ترس روبهرو شوید.نسبت به اولین باری که با آن روبهرو شدید، کمتر بترسید.مواجهه با آن را تکرار کنید.
در غیر این صورت این ترس همیشه با شما خواهد ماند. البته ناگفته نمانند منظور از رو به رو شدن، رویارویی با گرگ و شیر و پلنگ نیست. نترس بودن به این معنا نیست که بی مقدمه وارد یک ماجرا شویم بلکه کاملاً احمقانه هم هست. نکته اینجاست که بدانید شجاعت همان قدر که در مورد درک موقعیتهای خطر است، در مورد پذیرفتن آنها نیز هست.
پس برای اینکه یاد بگیریم چگونه نترس باشیم باید از سه مرحله اصلی، عبور کنیم. ما طی این مراحل یاد میگیریم که چطور بتوانیم به دفعات، حس عدم اطمینانی را که در اغلب موارد باعث شکلگیری ترس میشود را به یک ریسک قابل پذیرش، تبدیل کنیم.
مرحله اول: پذیرش و ترک ترسهای قدیمیبرای پذیرش و ترک یک عادت کافی است با خودتان صادق باشید و به راهکارهای زیر عمل کنید:
1. به ترسی که دارید اعتراف کنید؛شجاعت یعنی حتی وقتی از چیزی میترسید با آن روبه رو شوید تا بتوانید بر آن غلبه کنید. سعی نکنید احساسات تان را پس بزنید چون آنها قوی میشوند، در عوض سعی کنید آن را بپذیرید.
در چنین شرایطی رفتار بهتری خواهید داشت. کافی است آنچه را که ترس دارید با صدای واضح و رسا برای خودتان بگویید یا حتی بنویسید، اما مراقب جملات و کلماتی که به کار میبرید، باشید.
مثلاً نگویید من خیلی ترسو هستم یا از این دست جملات، چون کلمات بار مثبت و منفی دارند و میتوانند به ما منتقل شوند. به جای این جمله میتوانید بنویسید: من از فلان اتفاق احساس ترس دارم!
اگر آدم برونگرایی هستید این مورد بیشتر به کمک شما می آید. صحبت کردن با دوست و یا شخصی که مورد اعتماد شما باشد، کمک میکند تا راحتتر با ان مواجه شوید. به خاطر داشته باشید فردی را برای این کار انتخاب کنید که شنونده خوبی باشد و با شما همدلی کند.
3. احساساتتان را کنترل کنید؛احساسات از جمله ترس در بخشی از مغز به صورت خودکار تولید میشوند، پس بدانید که آنها کاملاً عادی هستند و نباید خودتان را قضاوت کنید.
خواندن قصه افرادی که موقعیتهای مشابه داشتهاند و توانستند بر ترسشان غلبه کنند، میتواند به شما کمک کند تا بیشتر از هر چیز بفهمید تنها نیستید و راحتتر با آن کنار بیایید.
چرا؟! چون در بعضی موقعیتها خودتان هم نمیدانید از چه میترسید، پس باید ترستان را به طور دقیق مشخص کنید. در غیر این صورت یک حس عدم اطمینان با شما همراه میشود که میتواند اضطراب و در نتیجه ترس شما را افزایش دهد.
هر چقدر که لازم است زمان بگذارید تا ترس تان را به طور دقیق و جزئی شناسایی کنید. صحبت با مشاور نیز میتواند در تسریع این روند به شما کمک کند.
وقتی از یک موقعیت خاص، شخص خاص یا هر چیز دیگری میترسید، بررسی کنید ببینید که آیا این ترس لازم هست یا خیر! منظور این است که ممکن است ترس شما به جا و درست باشد و آن شخص یا موقعیت به شما آسیب میرساند.
برای مثال من از ارتفاع میترسم و خب طبیعتاً به سراغ کاری مثل سقوط آزاد هم نمیروم (ترس مفید)، چون آموزشی هم نداشتهام. اما به راحتی با کلاس ها ی آموزشی و کار با یک متخصص میتوانم بر آن غلبه کنم.
مثلاً اگر از انجام ندادن یک کاری به خاطر ترس از قضاوت اطرافیان بترسم، بیجاست (ترس مضر). چرا؟ چون من هیچگاه نمیتوانم بر افکار دیگران کنترل داشته باشم و فکر کردن به آن تنها انرژی من را میگیرد.
پذیرش آسیب پذیر بودن به این معنا نیست که ضعفمان را به خودمان یادآوری کنیم. نه! در واقع وقتی ما این واقعیت را بپذیریم، تمایل به عشق، ارتباط و همدلی در ما بیشتر و بیشتر میشود. همین احساسات به ما کمک میکند تا آن را به عنوان یک واقعیت بدانیم که به دنبال آن نگرانیهایمان کمتر خواهد شد.
7. اگر نمیترسیدید، چه میشد؟!وقتی در موقعیتی قرار گرفتید که میترسید از خودتان بپرسید اگر نمیترسیدید، چه میشد؟!
قطعاً پاسخ این است که آدم بهتری بودید. همین یک جمله کافی است تا شما متوجه شوید که قادر به انجام آن کار بودهاید، اما ترس نابجا مانع شده است. این سوال به شما کمک میکند تا مسائل رو از زاویه دیگری نگاه کنید.
تا به اینجا حتماً متوجه شدهاید که ترس یک امر کاملاً طبیعی است و نمیتوانیم جلوی آن را بگیریم. پس با پذیرش آنچه که گفته شد باید بر ترسهایتان غلبه کنید. حواستان را جمع آن کاری کنید که میخواهید و تمرکز کنید. در ضمن فراموش نکنید که نتیجه کار دست شما نیست و عوامل زیادی دخیل هستند.
قطعاً با تمرکز بر روی راهکارهایی که گفته شد موفق خواهیم شد اما کافی نیست، چون باید بتوانید این شرایط مدیریت کنید تا ادامه داشته باشد نه این در مقطعی از زمان حال شما خوب باشد. پس به سراغ مرحله دوم میرویم.
برای مدیریت ترس باید به کمک 6 راه کار اول اعتماد به نفس را در خود بسازید تا بتوانید از پسِ شرایطی که هر لحظه ممکن است پیش آید، بر آیید. در ادامه:
9. یک الگوی شخصی داشته باشید؛وقتی ترستان را شناسایی کردید بروید و به دنبال زندگی افرادی باشید که تجربه چنین موقعیتی را داشتهاند و از آن با موفقیت عبور کردهاند. در این صورت اگر ناامید شدید یا هر چه، خودتان را جای آن شخص میگذارید که این روزها را گذرانده و اکنون حال خوبی دارد. این کار نوعی انگیزه محسوب میشودو در اصل نگرش شما را تغییر میدهد.
10. ذهنتان را منعطف کنید؛یعنی آمادگی رویارویی با هر موقعیتی را داشته باشید. برای این کار باید خیلی سرسخت باشید و ذهنتان را از قبل منعطف کنید. برای رسیدن به این انعطاف سه اصل را پیش رو دارید:
اصل اول- انعطاف:یعنی به این درک برسید که توانایی سازگاری با هر شرایطی را دارید. پس خیلی راحت میتوانید راه حل را نیز بیابید.
اصل دوم-درگیر شدن با موضوع:شما باید بتوانید مستقیم با موضوع برخورد کنید و از آن فراری نباشید. این برخلاف اصول شجاعت و نترس بودن است.
اصل سوم- سماجت:فراموش نکنید که همیشه همه چیز بر وفق مراد نیست و آنطور که میخواهیم پیش نمیرود. کسی که شجاع باشد این را میفهمد و دید مثبت به آن نگاه میکند. برمیخیزدو از مسیر جدیدی به دنبال آن میرود.
11. افکار منفی خود را به چالش بکشید؛برای مطالعه:
راهکارهای اساسی برای بالا بردن عزت نفس
افکار منفی همیشه هستند، فقط کافی است به آنها پر و بال بدهیم و ببینیم چطور ما را از پای در میآوردند. فقط کافی است در چنین شرایطی خودتان را به چالش بکشید و سعی کنید آنها را با افکار مثبت جایگزین کنید. اگر نمیتوانید به دنبال منشأ این افکار باشید تا راه حلی برایش پیدا کنید.
12. خودتان را مدام تأیید کنید؛منظور از تأیید کردن این است که هر روز در خلوت مان به خودمان نترس بودن را یادآوری کنیم و اعتماد به نفس مان را بسازیم. تأثیر این تکرار کردن ها فوق العاده است و محبت به خودتان را نیز افزایش میدهد.
برای مثال هر روز قبل از رفتن به سرکار، جلوی آینه به خودتان بگوئید من امروز هم مثل روزهای دیگر میتوانم نترس باشم. کلمات مثبت به شما کمک میکنند تا با افکار دیگران هم کنار بیایید. چون شما حس خوب را (نترس بودن) به خودتان تزریق کرده اید و از پس هر موقعیتی بر میآیید.
وقتی انجام یک کاری برای شما سخت است اما به سمت آن میروید و اتفاقاً به موفقیت هم میرسید، شدیداً اعتماد به نفستان بالا میرود. فراموش نکنید که این ذهن شماست که محدودیتها را میسازد، کافی است به آن اجازه این کار را ندهید.
اینکه شما نمیتوانید گیتار بزنید، فلان غذا را بپزید و ... تنها ذهنیت شماست. در ضمن خودتان را با دیگران هم مقایسه نکنید. فقط لیستی از اهداف و چالشهای با معنا برای خودتان تهیه کنید تا به سراغ شان بروید.
گفتیم که حس ترس، طبیعی است و خیلی از موارد باعث میشود که نتوانیم تصمیم درست بگیریم. اما باید یاد بگیرید علیرغم تردیدی که در وجودتان است، شجاع باشید. دودل بودن برای یک مدت کوتاه کاملاً عقلانی است چون نشان میدهد شما دارید در مورد آن موقعیت یا ... فکر میکنید و بیگدار به آب نمیزنید اما طولانی شدن آن تأثیرات خوبی نخواهد داشت. پس قاطع باشید و خیلی راحت ترس را در لحظه مدیریت کنید.
خب، تا به اینجا نه تنها ترسهایتان را شناختید و اقدام به ترک آن کردید، بلکه یاد گرفتید چگونه این شرایط را مدیریت کنید. حالا وقت آن میرسد تا شجاعت را در مشتتان بگیرید.
مرحله سوم: شجاعتدر این مرحله به شمایی که تا به اینجا پیش آمده اید کمک میکنیم تا شجاعت و نترس بودن عادت روزانه شما شود.
15. تمرین کنید؛حتماً میپرسید چه چیزی را تمرین کنیم؟ پاسخ این است: پذیرش تردید! چرا؟ چون آنچه باعث ترس میشود تردید است. چیزی که همیشه هست و شما باید حضور آن را قبول کنید و در نهایت یک واکنش شجاعانه نشان بدهید.
16. برنامه شخصی خودتان را داشته باشید؛هر روز صبح یک لیست از کارهایی که باید انجام دهید را تهیه کنید و سعی کنید تا آخر شب همه را انجام دهید. منظور این است که بیکار نباشید تا افکار منفی به سراغتان بیایند و احساس ترس شما را فرا بگیرد.
سعی کنید لیستی که تهیه میکنید خیلی بلند بالا و سخت نباشد، آن را با توجه به زمان و توانتان بنویسید و از کارهای آسان شروع کنید.
این یک قانون کلی است که هر چه تحمل کنید به سرتان میآید. مثلاً اگر قبول کنید که کسی به حد و حدود شما تجاوز کند، کنایه بزند یا شما را نادیده بگیرد، قطعاً باید انتظار داشته باشید که اتفاقات مشابه باز هم برایتان رخ دهد.
پس از حقتان دفاع کنید، این کار نترس بودن شما را به رخ دیگران میکشاند و به آنها میفهماند که انتظار دارید چگونه با شما رفتار کنند. در نتیجه جلوی کسی که میخواهد شما را بترساند خم نخواهید شد.
کسیکه اول راه است تصور اینکه یک روز تمام را با شجاعت پیش ببرد، برایش سخت است. به همین دلیل است که میگویند تلاش کنید تا برای 20 ثانیه نترس بودن را تجربه کنید و هر آنچه دوست دارید انجام دهید. این کار انرژی زیادی به شما میدهد و میتوانید با خیال راحت به سراغ دیگر برنامههایتان بروید.
19. فکر نکنید، فقط عمل کنید!وقتی شما یاد گرفتهاید تا ترس تان را مدیریت کنید قطعاً ذهنتان برای پذیرش شرایطی که ممکن است پیش آید آماده است، پس جای تردیدی نمیماند و در لحظه به سراغ انجام آن بروید.
منظور بیگدار به آب زدن نیست، کسی که تا این مرحله با موفقیت پیش آمده است ذهنش به قدرت تحلیل مسائل رسیده و هر مشکلی پیش آید همان لحظه میتواند راه حل پیدا کند. پس فقط کافی است نفس عمیق بکشید و ذهنتان را از افکار منفی خالی کنید.
اگر من هر روز با خودم یک مسأله را تکرار کنم، ذهن من به آن عادت میکند حتی اگر نقاب باشد. یعنی اگر در اصل آدم شجاعی هم نباشید اما هر روز نقش آدمهای شجاع را بازی کنید، ذهنیت شما رو به شهامت و شجاعت میرود.
مدیریت ترس در محل کارمدیریت ترس در محل کار به مجموعهای از روشها و تکنیکها اشاره دارد که برای کاهش و کنترل احساس ترس و نگرانیهای ناشی از محیط کار به کار میروند. ترس در محل کار میتواند ناشی از عوامل مختلفی باشد، مانند فشار کاری، نگرانی از دست دادن شغل، نبود اطمینان به مدیران، ترس از شکست یا انتقاد، و غیره. این ترسها میتوانند بر کارایی، خلاقیت، و رضایت شغلی کارکنان تأثیر منفی بگذارند.
برای اینکه کارمند خوبی باشید، برای مدیریت ترس در محل کارتان میتوانید از روشهای زیر استفاده کرد:
ایجاد محیط حمایتیمدیران باید فضایی ایجاد کنند که در آن کارکنان احساس امنیت و حمایت کنند. این شامل شنیدن نگرانیها و پیشنهادات کارکنان و ارائه بازخورد سازنده است.
ارتباط شفافبرقراری ارتباط واضح و شفاف با کارکنان درباره اهداف، انتظارات، و تغییرات در سازمان میتواند از ابهام و ترس جلوگیری کند.
ارائه آموزش و توسعهارائه فرصتهای آموزشی و توسعه مهارتها میتواند به کارکنان اعتماد به نفس بیشتری بدهد و ترس از ناتوانی در انجام کارها را کاهش دهد.
پاداش و تشویقتشویق کارکنان برای کارهای خوب و تلاشهایشان میتواند احساس ارزشمندی را تقویت کند و از ترسهای مرتبط با عدم قدردانی جلوگیری کند.
ارائه برنامههای مدیریت استرسارائه برنامههایی برای مدیریت استرس، مانند جلسات مشاوره، تمرینات ذهنی، یا فعالیتهای گروهی، میتواند به کاهش ترس و نگرانیها کمک کند.
ایجاد فرهنگ بازخورد مثبتبه جای تمرکز بر انتقاد، ایجاد فرهنگ بازخورد مثبت و سازنده میتواند به کارکنان کمک کند تا از اشتباهات خود درس بگیرند بدون اینکه احساس ترس کنند.
شناخت و پاسخ صحیح به علائم ترسمدیران باید قادر به شناسایی علائم ترس در کارکنان باشند و به موقع به آنها پاسخ دهند. این شامل برگزاری جلسات انفرادی برای بررسی نگرانیهای کارکنان نیز میشود.
با استفاده از این تکنیکها، سازمانها میتوانند محیطی ایجاد کنند که در آن ترس به حداقل رسیده و کارکنان بتوانند با اعتماد به نفس و انگیزه بیشتری به کار خود ادامه دهند.
همچنین اگر هنوز هم فکر میکنید راه سختی برای نترس بودن پیش رو دارید به تمام چیزهایی فکر کنید که اگر نمیترسیدید و شجاع بودید، میتوانستید انجام بدهید. باز هم میخواهید فرصتهای خود را از دست بدهید؟(منابع ویکی پدیا /هاشملو/ مائده عابدی)
بله، «تئوری مدیریت ترس» (Terror Management Theory یا TMT) میتواند توضیح دهد که چرا برخی افراد به مصرف متظاهرانه (Ostentatious Consumption) روی میآورند. TMT بر این ایده استوار است که انسانها به دلیل آگاهی از مرگناپذیری خود، با نوعی اضطراب وجودی مواجه هستند و تلاش میکنند راههایی برای مدیریت این اضطراب پیدا کنند. یکی از این راهها، ساختن و تقویت «احساس ارزشمندی» یا خودارزشی است. این کار معمولاً با تمسک به فرهنگ، هنجارها، و باورهایی انجام میشود که به آنها کمک میکنند احساس کنند بخشی از چیزی بزرگتر و معنادارتر هستند.
ارتباط TMT با مصرف متظاهرانه
مصرف متظاهرانه یکی از ابزارهایی است که افراد ممکن است برای مدیریت اضطراب مربوط به مرگ و افزایش احساس خودارزشی به آن روی بیاورند. در زیر به چند دلیل میپردازیم که چرا این رفتار میتواند از دیدگاه TMT توضیحپذیر باشد:
1. ایجاد حس ماندگاری و اهمیت:
مصرف متظاهرانه، مانند خرید اشیای لوکس یا نمایش آشکار ثروت، میتواند به افراد کمک کند تا خود را به عنوان افراد برجسته، موفق، و تأثیرگذار در جامعه معرفی کنند. این رفتار ممکن است به آنها حس جاودانگی نمادین بدهد، زیرا آنها به واسطه داراییها یا موقعیت اجتماعی خود احساس میکنند بخشی از تاریخ یا فرهنگ شوند.
2. تقویت احساس تعلق اجتماعی:
انسانها برای مدیریت اضطراب ناشی از مرگ، به گروهها و اجتماعات وابسته میشوند. مصرف متظاهرانه میتواند ابزاری باشد برای تقویت جایگاه فرد در یک طبقه اجتماعی خاص (مثلاً طبقه مرفه). این حس تعلق میتواند به کاهش اضطراب وجودی کمک کند.
3. نشانهگذاری موفقیت و برتری:
نمایش داراییهای لوکس و مصرف متظاهرانه، پیام «من موفق هستم» را به دیگران منتقل میکند. بر اساس TMT، ارزشگذاری فرهنگی بر موفقیت مادی، میتواند به فرد کمک کند احساس کند که زندگیاش باارزش و معنادار است.
4. فرار از مرگاندیشی با تمرکز بر مادیات:
وقتی افراد با تفکر در مورد مرگ خود مواجه میشوند، ممکن است به مصرفگرایی روی آورند تا توجه خود را از مرگاندیشی منحرف کنند. خرید و مالکیت چیزهای مادی میتواند به آنها نوعی حس کنترل و پایداری بدهد.
5. رقابت فرهنگی و اجتماعی:
در بسیاری از فرهنگها، موفقیت از طریق ثروت و داراییهای قابل نمایش تعریف میشود. افراد برای تطابق با این ارزشهای فرهنگی و اجتماعی، ممکن است به مصرف متظاهرانه روی آورند تا جایگاه خود را تثبیت کرده و اضطراب ناشی از عدم پذیرش را کاهش دهند.
نتیجهگیری
از دیدگاه TMT، مصرف متظاهرانه میتواند پاسخی به اضطراب وجودی باشد که از آگاهی از مرگ ناشی میشود. با استفاده از رفتارهای مصرفگرایانه، افراد تلاش میکنند تا جایگاه اجتماعی خود را ارتقا دهند، حس معناداری و جاودانگی نمادین پیدا کنند، و از این طریق، اضطراب مربوط به فناپذیری را مدیریت کنند.
**تئوری مدیریت ترس (Terror Management Theory - TMT)** یک چارچوب روانشناختی است که توضیح میدهد چگونه آگاهی از مرگ و ترس از فناپذیری بر رفتار انسان تأثیر میگذارد. این تئوری میتواند به خوبی توضیح دهد که چرا برخی افراد به **مصرف نمایشی (Ostentatious Consumption)** روی میآورند. در ادامه به بررسی این موضوع میپردازیم:
---
### **مبانی تئوری مدیریت ترس (TMT)**
تئوری مدیریت ترس، که توسط **شلدون سالیوان** و همکارانش توسعه یافت، بر این ایده استوار است که انسانها به دلیل آگاهی از مرگ و فناپذیری خود، دچار اضطراب وجودی میشوند. برای مقابله با این اضطراب، انسانها از مکانیسمهای دفاعی روانی استفاده میکنند، که یکی از مهمترین آنها **تقویت حس ارزشمندی و تعلق به یک سیستم فرهنگی** است. این سیستم فرهنگی میتواند شامل باورها، ارزشها، نمادها، و رفتارهایی باشد که به فرد احساس جاودانگی نمادین یا معناداری میدهد.
---
### **مصرف نمایشی (Ostentatious Consumption) و TMT**
مصرف نمایشی به رفتارهایی اشاره دارد که در آن افراد کالاها یا خدمات گرانقیمت و لوکس را بهطور آشکار و با هدف نمایش ثروت، منزلت اجتماعی، یا موفقیت خود خریداری میکنند. تئوری مدیریت ترس میتواند این رفتار را از طریق مکانیسمهای زیر توضیح دهد:
1. **تقویت حس ارزشمندی**: خرید کالاهای لوکس و نمایش آنها به دیگران میتواند به فرد احساس ارزشمندی و اهمیت بدهد. این رفتار به عنوان یک مکانیسم دفاعی در برابر اضطراب ناشی از مرگ عمل میکند، زیرا فرد با نمایش ثروت و موفقیت خود، حس میکند که بخشی از یک سیستم فرهنگی ارزشمند است.
2. **جاودانگی نمادین**: مصرف نمایشی میتواند به فرد احساس جاودانگی نمادین بدهد. با خرید کالاهایی که نماد ثروت و موفقیت هستند، فرد احساس میکند که بخشی از میراثی ماندگار است و حتی پس از مرگ نیز نام و جایگاه او باقی خواهد ماند.
3. **تعلق به گروههای اجتماعی خاص**: مصرف کالاهای لوکس اغلب با تعلق به گروههای اجتماعی خاص همراه است. این تعلق میتواند اضطراب وجودی را کاهش دهد، زیرا فرد احساس میکند که بخشی از یک جامعه بزرگتر و پایدار است.
4. **مقایسه اجتماعی**: مصرف نمایشی میتواند به فرد کمک کند تا خود را با دیگران مقایسه کند و احساس برتری یا منزلت اجتماعی بالاتری داشته باشد. این مقایسهها میتوانند به عنوان یک مکانیسم دفاعی در برابر ترس از مرگ عمل کنند.
---
### **تحقیقات مرتبط با TMT و مصرف نمایشی**
تحقیقات متعددی نشان دادهاند که فعالسازی آگاهی از مرگ (مثلاً از طریق یادآوری مرگ) میتواند مصرف نمایشی را افزایش دهد. به عنوان مثال:
- افراد پس از یادآوری مرگ، تمایل بیشتری به خرید کالاهای لوکس و نمایشی نشان میدهند.
- این رفتار به ویژه در افرادی که به دنبال تقویت حس ارزشمندی خود هستند، بیشتر دیده میشود.
---
### **جمعبندی**
تئوری مدیریت ترس توضیح میدهد که مصرف نمایشی میتواند به عنوان یک مکانیسم دفاعی در برابر اضطراب وجودی ناشی از آگاهی از مرگ عمل کند. با خرید کالاهای لوکس و نمایش آنها، افراد سعی میکنند حس ارزشمندی، جاودانگی نمادین، و تعلق اجتماعی خود را تقویت کنند. این رفتارها به آنها کمک میکند تا با ترس از فناپذیری مقابله کنند و احساس امنیت روانی بیشتری داشته باشند.
### **تئوری مدیریت ترس (Terror Management Theory - TMT) و ارتباط آن با مصرف تجملاتی (Ostentatious Consumption)**
#### **۱. مقدمه: تئوری مدیریت ترس چیست؟**
**تئوری مدیریت ترس (TMT)** توسط **شلدون سالومون، جف گرینبرگ و تام پیزینسکی** ارائه شد و بر این اساس است که **آگاهی انسان از فناپذیری خود (مرگ)** میتواند باعث اضطراب وجودی شود. بهمنظور مقابله با این اضطراب، انسانها به دنبال راههایی برای **تقویت عزت نفس** و **احساس ماندگاری** هستند.
یکی از این راهها **پذیرش و تأیید اجتماعی** از طریق نمادهای مادی، از جمله **مصرف تجملاتی (Ostentatious Consumption)** است.
---
#### **۲. مصرف تجملاتی از منظر TMT: چگونه ترس از مرگ به خرید کالاهای لوکس منجر میشود؟**
🔹 **۱. تقویت عزت نفس (Self-Esteem Boosting)**
مطابق TMT، عزت نفس بهعنوان یک **سپر روانی** در برابر اضطراب مرگ عمل میکند. از آنجا که جوامع مدرن ارزش بالایی برای ثروت، موفقیت مادی و مصرف تجملاتی قائل هستند، داشتن کالاهای لوکس میتواند **عزت نفس افراد را تقویت کند**.
**مثال:**
فردی که یک خودروی لوکس میخرد، نهتنها از نظر اجتماعی تأیید میشود، بلکه بهصورت ناخودآگاه احساس **قدرت و جاودانگی نمادین** را تجربه میکند.
---
🔹 **۲. مصرف بهعنوان نمادی از ماندگاری (Symbolic Immortality)**
TMT پیشنهاد میکند که انسانها سعی میکنند با ایجاد **ارث، دستاوردهای ماندگار، یا تعلق به یک فرهنگ باارزش**، احساس کنند که بخشی از آنها پس از مرگ باقی خواهد ماند.
✅ **کالاهای لوکس میتوانند بهعنوان نماد ماندگاری عمل کنند.**
- خانههای مجلل، ساعتهای گرانقیمت و ماشینهای خاص بهعنوان **ارثیه** برای نسلهای بعدی در نظر گرفته میشوند.
- داشتن یک برند خاص (مانند رولکس یا فراری) میتواند به فرد حس **جاودانگی فرهنگی و تاریخی** بدهد.
**مثال:**
فردی که بهصورت آگاهانه روی یک برند خاص سرمایهگذاری میکند، ممکن است این کار را بهعنوان راهی برای باقی گذاشتن اثری در این جهان انجام دهد.
---
🔹 **۳. تمایز اجتماعی و برتری (Social Distinction & Superiority)**
یکی از راههایی که افراد برای **فرار از اضطراب مرگ** انتخاب میکنند، **احساس برتری نسبت به دیگران** است. مصرف تجملاتی یک راه برای ایجاد تمایز طبقاتی و برتری اجتماعی است که به فرد احساس **امنیت روانی** میدهد.
✅ **چرا؟**
- وقتی فرد در طبقهی بالاتر اجتماعی قرار میگیرد، ناخودآگاه احساس میکند که **نزدیکتر به "بیمرگی" و "قدرت" شده است**.
- ثروت و تجمل در طول تاریخ اغلب به عنوان **نشانهی قدرت و بقا** دیده شدهاند.
**مثال:**
فردی که کیف لوکس هرمس خریداری میکند، ممکن است نهتنها برای استفادهی شخصی، بلکه برای ایجاد تمایز از "دیگران" و تقویت **حس اهمیت وجودی** خود این کار را انجام دهد.
---
🔹 **۴. پیروی از فرهنگ و ایدئولوژی مصرفگرایی (Cultural Worldview Defense)**
TMT تأکید دارد که **فرهنگها و ارزشهای اجتماعی** به انسانها کمک میکنند تا اضطراب مرگ را مدیریت کنند. در جوامع مدرن **مصرفگرایی و تجملگرایی** تبدیل به یک **ایدئولوژی فرهنگی** شده که افراد برای احساس امنیت روانی به آن روی میآورند.
✅ **چگونه؟**
- جوامع سرمایهداری پیامهایی را ترویج میکنند که موفقیت و ارزش فردی را بر اساس **میزان دارایی و مصرف کالاهای لوکس** تعریف میکنند.
- وقتی فردی با این ارزشها هماهنگ میشود، احساس **ثبات و تعلق** کرده و اضطراب وجودیاش کاهش مییابد.
**مثال:**
خرید آیفون جدید، حتی اگر تفاوت زیادی با مدل قبلی نداشته باشد، میتواند حس **عضویت در یک جامعهی معتبر** و **ارزشمندی در جهان مصرفگرایی** را به فرد بدهد.
---
#### **۳. چرا برخی افراد بیشتر از دیگران به مصرف تجملاتی گرایش دارند؟**
🔹 **۱. شدت اضطراب مرگ (Death Anxiety Sensitivity)**
افرادی که **حساسیت بیشتری نسبت به مرگ دارند**، احتمال بیشتری دارد که به سراغ راهکارهای دفاعی مانند **مصرف تجملاتی** بروند.
🔹 **۲. تأثیر فرهنگی و اجتماعی**
در جوامعی که **ثروت و تجمل با موفقیت پیوند خورده است**، میزان مصرف تجملاتی بهعنوان یک مکانیسم مدیریت ترس افزایش پیدا میکند.
🔹 **۳. تفاوتهای فردی در عزت نفس**
افرادی که عزت نفس پایینتری دارند، بیشتر به **منابع بیرونی** برای تأیید ارزش خود وابسته هستند، که میتواند منجر به **مصرف بیش از حد کالاهای لوکس** شود.
---
### **۴. نتیجهگیری: چرا مصرف تجملاتی نوعی "مدیریت ترس" است؟**
🔹 **تئوری مدیریت ترس (TMT) توضیح میدهد که ترس از مرگ، انسانها را به جستجوی راههایی برای جاودانگی و ارزشمندی سوق میدهد.**
🔹 **مصرف تجملاتی (Ostentatious Consumption) یک ابزار قدرتمند برای تقویت عزت نفس، ایجاد تمایز اجتماعی، و احساس جاودانگی نمادین است.**
🔹 **در جوامع مصرفگرای مدرن، خرید کالاهای لوکس نهتنها یک انتخاب اقتصادی، بلکه یک "استراتژی روانی" برای مقابله با اضطراب وجودی است.**
💡 **پرسش:** آیا فکر میکنید تغییر نگرش به **ارزشهای غیرمادی** میتواند وابستگی به مصرف تجملاتی را کاهش دهد؟ 🤔
تئوری مدیریت ترس (Terror Management Theory یا TMT) یک تئوری روانشناختی است که توضیح میدهد چگونه آگاهی از مرگ و تلاش برای مقابله با ترسهای مرتبط با آن، میتواند رفتارها و نگرشهای مختلف انسانها را شکل دهد. این تئوری بر اساس فرضیهای است که ترس از مرگ انگیزهای قوی برای افراد ایجاد میکند تا به دنبال افزایش ارزش خود و تأیید اجتماعی باشند. یکی از رفتارهایی که میتواند توسط TMT توضیح داده شود، مصرف نمایشی یا Ostentatious Consumption است.
### **چگونه تئوری مدیریت ترس (TMT) میتواند مصرف نمایشی را توضیح دهد؟**
1. **افزایش اعتبار و وضعیت اجتماعی:**
افراد ممکن است به مصرف نمایشی روی بیاورند تا جایگاه اجتماعی خود را تقویت کنند. با خرید و نمایش کالاهای لوکس و گرانقیمت، افراد میتوانند به دیگران نشان دهند که موفق و مهم هستند. این احساس افزایش اعتبار و وضعیت اجتماعی میتواند به افراد کمک کند تا با ترس از مرگ و احساس بیاهمیتی مقابله کنند.
2. **تقویت خودباوری:**
مصرف نمایشی میتواند به افراد کمک کند تا احساس ارزشمندی و خودباوری بیشتری داشته باشند. با نمایش کالاهای لوکس، افراد میتوانند احساس کنند که موفقیت و دستاوردهایشان مورد تأیید قرار گرفته است. این احساس خودباوری میتواند به مقابله با ترسهای مرتبط با مرگ کمک کند.
3. **ایجاد احساس امنیت و کنترل:**
خرید و نمایش کالاهای لوکس میتواند به افراد احساس امنیت و کنترل بیشتری بدهد. این احساس امنیت و کنترل میتواند به کاهش اضطرابهای مرتبط با مرگ کمک کند و افراد را قادر سازد که با ترسهای خود بهتر مواجه شوند.
4. **تأیید اجتماعی:**
مصرف نمایشی میتواند به افراد کمک کند تا مورد تأیید اجتماعی قرار گیرند. وقتی که افراد کالاهای لوکس خود را به نمایش میگذارند، میتوانند توجه و تحسین دیگران را به دست آورند. این تأیید اجتماعی میتواند به کاهش ترسها و اضطرابهای مرتبط با مرگ کمک کند و افراد را با احساس تعلق و پیوستگی بیشتری مواجه کند.
### **نتیجهگیری:**
تئوری مدیریت ترس (TMT) میتواند توضیح دهد که چرا برخی افراد به مصرف نمایشی روی میآورند. با افزایش اعتبار و وضعیت اجتماعی، تقویت خودباوری، ایجاد احساس امنیت و کنترل و دریافت تأیید اجتماعی، افراد میتوانند به مقابله با ترسها و اضطرابهای مرتبط با مرگ بپردازند.
این تئوری نشان میدهد که چگونه نیاز به مقابله با ترس از مرگ میتواند رفتارهای مصرفی افراد را شکل دهد و مصرف نمایشی به عنوان یکی از راههای مقابله با این ترسها و اضطرابها عمل میکند.