سوال فلسفه و روانشناسی

وقتی شخصی باوری نسبت به یک موضوع یا یک شخص رو بدون شناخت و آگاهی کامل و درست در ذهن خودش نهادینه میکنه، این باعث میشه که در وجود شخص اون قسمتی که شناخت نصفه نیمه هست بشه مرکز شناخت و اطرافشو حصار های ترس محاصره کنه، در واقع از نظر بنده اونچیزی که باعث ایجاد رفتاری شبیه تعصب کاذب در افراد میشه ترسه، شبیه داستان همون ماهی هایی که یک مدتی از بچگیشون توی تنگ بودن و وقتی از تنگ کوچیک اوردنشون داخل یک آکواریوم بزرگتر نمیتونستن از دایره ی تنگ قبلی خارج بشن، اون داره تنگ قبلی همون داره ترس اون موجوداته

البته به نظر من اینطور نیست که هر کس شناختش نسبت به شخص یا موضوعی کمتره تعصبش نسبت به اون بیشتره، بلکه معمولا هر کس تعصبش نسبت به موضوعی بیشتره  شناختش از اون موضوع کمتره. حتی گزاره آخر هم صادق نیست، مثلا اصراری که گالیله به ثابت نبودن زمین داشت، بیراه نبود.  کلا اصرار و پافشاری بر موضوعی دلیل بر عدم شناخت نیست، بلکه بستگی داره به اینکه طرف با چه ادله و منطقی این پافشاری رو میکنه.  (البته برداشت من از تعصب و غیرت در متن شما همون اصرار و پافشاری بود.)

درود بر دوستان

هیجانات اولیه در رابطه با هر فرد یا هر  اشیاوجود داره.بنابرین پس از  کاهش هیجان عقل و منطق جایگزین میشه و به تجزیه و تحلیل مسائل پیرامون شخص یا شیئی میپردازه و حقایق رو میپذیره.

پس از گذشت سالهامسئله هیجان اولیه در ناخودآگاه وجود ما  به امری عادی تبدیل میشه و هیجان اولیه در انسان به ندرت اتفاق میوفته.

اصطلاح عامیانه که میگن طرف پخته شده

من فکر میکنم بخاطر اینه که ادما هرچقدر بیشتر بدونن بیشتر میفهمنن که چیزی نمیدونن

چون انسان هرچقدر بیشتر میفهمه متوجه میشه که چیزهای بیشتری نمیدونه برای همین به خودش اجازه قضاوت نمیده 

چون انسان نیازمند شناخت تازهٔ زندگیست، در واقع تعصب در اینجا دفاع انسان از شناخت جدید زندگیش رو راهبری میکنه