پرسش خود را بپرسید
مترادف واژه خوراک یا غذا
٩ ماه پیش
١٤٧
١ پاسخ
مرتب سازی بر اساس:
پَتیخْو= patixv ـ 1ـ فراوان، سرشار، بسیار، هنگفت، زیاد، کثیر، خیلی 2ـ آبادان، آباد 3ـ خشنود، خرسند، راضی 4ـ خوراک، غذا، تغذیه
پَتیخْویْه= patixvih ـ 1ـ فراوانی، سرشاری، بسیاری، هنگفتی، افزایش، زیادی، اضافی، کثرت 2ـ آبادانی، بهسازی، تعمیر 3ـ خشنودی، خرسندی، رضایت 4ـ خوراک، غذا، تغذیه، آذوقه، رفاه
پَتیخْوِنیتَن= patixvenitan ـ 1ـ فراوان ـ سرشار ـ بسیار ـ زیاد ـ اضافه کردن 2ـ آباد ـ بهسازی ـ تعمیر کردن 3ـ خشنود ـ خرسند ـ راضی ـ ارضا کردن 4ـ خوراک ـ غذا ـ تغذیه دادن
پیت= pit ـ 1ـ پدر 2ـ غذا، آذوقه، تغذیه، خوراک، گوشت
پیْه= pih ـ 1ـ پی، چربی 2ـ غذا، خوراک
پیهْن= pihn غذا، خوراک، تغذیه
پَروال= parvãl ـ 1ـ تغذیه، غذا 2ـ پرواری 3ـ پروراندن، غذا دادن
پَتروچ= patruch روزی، رزق، سهمیه، غذا
٢٠
٠
٠
٢
٨ ماه پیش