پیشنهادهای شهریار (٢٨١)
معادل انگلیسی: solutions manual
پاپوش چوبی؛ گالش چوبی؛ کفش چوبی؛ پاتِن در قرن هجدهم، کفش های شیک زنانه معمولاً با رویه ای از ابریشم نقش دار یا زربفت بر روی آستر نازک چرمی ساخته می ...
کُتِ رسمی
کلاه سه گوش این کلاه در قرن هجدهم در اروپا رایج بود و در دهه ی 1800 از مُد افتاد. کلمه های دیگری نیز برای اشاره به این کلاه در زبان انگلیسی به کار ...
کلاه سه گوش این کلاه در قرن هجدهم در اروپا رایج بود و در دهه ی 1800 از مُد افتاد. کلمه های دیگری نیز برای اشاره به این کلاه در زبان انگلیسی به کار ...
ترجمه پیشنهادی من: صداقت انتخاباتی تعریف: به رعایت انصاف، صداقت و امانت در انتخابات اشاره دارد. هدف از صداقت انتخاباتی برگزاری انتخاباتی آزاد و منصف ...
تقلب انتخاباتی
تقلب انتخاباتی
گروهی مشتکل از پنج نفر یا گروه پنجگانه.
ممکن است این عبارت را در آثار ادبی ببینید. عبارتی فرانسوی است به معنای ( بسیار خب ) ، ( خیالتان راحت ) ، ( باشد ) . معادل انگلیسی آن All right است.
کلمه "patronne" به معنای زنی است که مالک یا مدیر یک مؤسسه مانند هتل، رستوران یا بار است. این کلمه همچنین می تواند به معنای حامی زن ( یا همان قدیسه ) ...
به معنای نوشیدنی ای است که از ترکیب کنیاک و آب تهیه می شود. این نوشیدنی در اوایل قرن بیستم بسیار محبوب بود. در اینجا، “fine” به نوعی براندی، به ویژه ...
بال موزت یک سبک موسیقی و رقص فرانسوی است که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در پاریس محبوب شد. این سبک در محله های کارگری پاریس شکل گرفت و در ا ...
این ترکیب فرانسوی را ممکن است در آثار ادبی ببینید. به این معنی است: ( نمی دانم ) ، ( اطلاعی ندارم ) ، ( نمی شناسم ) .
راننده تاکسی، تاکسی ران، درشکه چی این کلمه درواقع فرانسوی است و مشتق شده از کلمه coche است به معنای تاکسی یا درشکه.
1. نرمی، انعطاف پذیری 2. ملایمت، لطافت
مجموعه، نمونه آثار
در کارها یا پروژه های گروهی به شخص یا اشخاصی گفته می شه که همکاریشون با دیگر اعضای گروه کمه و یا حتی اصلاً هیچ همکاری ای نمی کنن. برای همین، در آخر پ ...
روال بودنِ کار، رونق
تکاندنِ خاکستر سیگار. He knocked the ash from his cigarette. او خاکستر سیگارش را تکاند.
[اجاقِ برقی] صفحه
بازده خوب، پاداش مناسب، نتیجه مطلوب
عرق کسی را در آوردن دمار از روزگار کسی درآوردن میدان را بر کسی تنگ کردن
اجازه استفاده چیزی را به دست آوردن اختیار چیزی را به دست آوردن
1. عمق، ژرفا؛ عظمت، وسعت؛ حدت، شدت 2. اندیشه ژرف، حکمت، خرد 3. احاطه، تبحر
قاطعانه با قاطعیت به طورِ قطع آشکارا به وضوح به نحوِ بارزی
1. به طورِ رمانتیکی، به طرزی رمانتیک 2. به طورِ عاشقانه ای، عاشقانه 3. با حالتی رویایی، به طورِ خیال انگیزی، به طرزِ دلربایی
( به طعنه ) آدمِ مرفه ستیز، آدمِ ضدِ ثروت، آدمِ مردمی نما، خَلقی
( به طعنه ) مرفه ستیزی، ضدیت با طبقه ثروتمند، مردمی نمایی
آتشین مزاجی
خشمگینانه خشم آلود غضب آلود با خشم
با شک و تردید با دودلی
به طورِ مقاومت ناپذیری به طرزِ غیر قابل کنترلی به شدت
به طورِ نامربوطی به طورِ بی ربطی بی مناسبت
به طرزِ علاج ناپذیری به طورِ چاره ناپذیری به صورتی درمان ناپذیر به طورِ غیر قابل جبرانی به نحوِ جبران ناپذیری
سرخوشی، بی خیالی، شنگولی، شاد و شنگول بودن
با حالتی شاد، شاد و شنگول، بی خیال
( به تحقیر ) آدمِ دورو، آدمِ مزور
با رنگ های تند
1. به رنگِ قرمز 2. به طرزِ هولناکی، به طرزِ وحشتناکی، به طرزِ تکان دهنده ای
به طرزِ مطبوعی، به صورتی دلپذیر، خیلی زیبا
گرفتار غمِ فراق، فراق زده، اسیرِ هجران، مهجور؛ دل سوخته، دل شکسته
حراف
پُرگویی، پرحرفی، وراجی
با پرحرفی، با پُرگویی، با وراجی
[لباس] به تن آزاد بودن
1. [بستن، گرفتن و غیره] شُل، شُل و وِل؛ آزادانه 2. با مسامحه، بدونِ دقتِ زیاد، به طورِ سرسری 3. تقریباً، کمابیش
( گیاه شناسی ) کُرکِ شکاعی، کُرکِ خارِ پنبه
حرف خصوصی
روشن شده با نور لامپ
گذاشتن که چیزی بیفتد؛ ( مجازی ) [حرف، راز] از دهانِ کسی پریدن، گفتن، فاش کردن، رو کردن
بی تقصیر، بی ایراد، بی عیب، عاری از خطا
به طرزی غیر قابل سرزنش؛ به طرزی بی نقص، بدونِ ایراد، بدونِ خطا
1. اهلِ فکر، اهلِ اندیشه، متفکر 2. متفکرانه، اندیشمندانه
ماتم گرفتن
پای کَن
این ترکیب رو حین ترجمه یک متن زیست شناسی دیدم و فهم و ترجمه اش برام خیلی دشوار بود. آن چه که فهمیدم رو در اینجا می نویسم. اگر معادل ها یا تعریف های د ...
پروتئین کیناز فعال شده با میتوژن
کیناز چسبندگی موضعی
چسبندگی موضعی
لانه زنبور
قوزی، قوزدار
پر فراز و نشیب پر از بلندی و پستی
( ادبی ) هجویه، هجو
قسمت قسمت، بخش بخش؛ جزوه جزوه
به لهجه ای که کلمه ها و جمله ها در اون روشن و دقیق بیان می شن می گن: Cut - glass accent می شه گفت: لهجه خوش آهنگ لهجه بی عیب و نقص لهجه شفاف و شمرده
مسابقه ی هواپیمابری
ورزش های با وسایل چرخ دار
بازی های محوطه ای
این واژه با املای اشتباه ثبت شده. این کلمه رو سرچ کنید: Perdition
روش تحقیق
۱. ناهماهنگی، اختلاف ( میان حرف و عمل ) ۲. بی اعتباری، عدم اعتبار
پاسخ دادن جواب دادن
چیزی یا کسی گواه بر چیزی بودن مثال: The improved condition of economy of our country bears testimony to the successful labors of the goverment. ترج ...
۱. ( در روزنامه، مجله ) اهم مطالب، چکیده ی مقاله ۲. ( کتاب، لغت نامه ) سرصفحه؛ پاصفحه ۳. ( سیاسی ) شعار
جایگاه ارکستر جایگاه نوازندگان ( در فضای باز )
سردسته، رهبر باند، رئیس گروه
خودکارگردانی
شاهراه
کاسه و کوزه ی کسی را به هم زدن نقشه ی کسی را نقش بر آب کردن برنامه های کسی را خراب کردن
در شگفت ماندن
به انگلیسی: Dedollarization دلارزدایی، حذف دلار، کنار گذاشتن دلار اشاره به فرایندی داره که طی آن، برخی از کشورها در تلاشند وابستگی خود را به دلار ا ...
با قضا کارزار نتوان کرد.
دایرکتوری ریشه
( در کامپیوتر ) پوشه دان، دایرکتوری تو سایت های بزرگ برای مرتب سازی کُد، صفحات هر بخش متفاوت از سایت رو توی یه پوشه ی جدید قرار می دن. پوشه های یه ...
مکان یاب منبع یکسان
عنصر اچ تی ام ال
به آدمی گفته می شه که یه شریک زندگی داره. اما معلوم نیست کی ازدواج کنن. گاهی هم اصلاً هیچ قصد و نیتی برای ازدواج ندارن.
پَپه
در حالت قیدی هم میاد: زیرکانه
مردی به نام اُوِه کتابی از فردریک بکمن.
کیفیتِ به شدت پایین کیفیتِ افتضاح کیفیتِ فوق العاده بد
( غذا ) بی نمک، بی مزه، بدون چاشنی
سوخته
بدن پرستی، تن پرستی، تن ستایی
اختلال رفتار جنسی اجباری ( به اختصار CSBD )
کار عمیق کتابی هم به همین نام هست که کال نیوپورت نوشته. ایده ی اصلی کتاب اینه که ما دو نوع کار داریم؛ یکی کار عمیق و دیگری کار غیرعمیق. نویسنده در ا ...
کم، اندک، انگشت شمار
زبان ترکی استانبولی معنی: بلیت
زبان ترکی استانبولی معنی: لیوان
( زبان ترکی استانبولی ) معنی: ماهی
در زبان ترکی استانبولی "آرابا" تلقظ می شود. معنی: اوتوموبیل
در زبان ترکی استانبولی "آنه" تلفظ می شود با تشدید بر روی حرف نون. معنی: مادر، مامان، مامانی، مامی
دلارزدایی، حذف دلار، کنار گذاشتن دلار اشاره به کشورهایی داره که در تلاشند وابستگی خود را به دلار ایالات متحده به عنوان اندوخته ارزی، واسطه تبادل یا ...
هنردرمانیِ انتزاعی
هنر کانکریت
هنر غیرعینی
فکر می کنم بهترین معادل برای این واژه این باشه: غیرعینی
Internal control
The Board of Directors
The Statement of Changes in Equity
جریان های نقدی
من جایی به این صورت هم دیدم: تغییرات در حقوق مالکانه
کوچ گردی دیجیتالی
صورت سود و زیان
The Statement of Profit and Loss
صورت وضعیت مالی
Balance Sheet
Financial Statement
Independent Auditor's Report
۱. [قابل شمارش، غیر قابل شمارش] ۲۶امین و آخرین حرف از الفبای انگلیسی ۲. [جمع] ( انگلیسی آمریکای شمالی، غیر رسمی، طنزآمیز ) خواب
جوخهٔ ناشی جوخهٔ بی عرضه
( کسی ) غیبش زدن
صفت: ۱. نامرتب، به هم ریخته، آشفته، ژولیده ۲. غلط، برخطا قید: ۳. خطا، غلط
خطا رفتن، بد از آب درآمدن
شکاندان قیمت، شکستن قیمت، پایین آوردن قیمت
بدیهی، متعارف، آشکار، معلوم
۱. اصل اولیه؛ اصل بدیهی ۲. اصل متعارف ۳. ( منطق ) اصل موضوع پ. ن: متوجه نمی شم آخه چرا یه عده اصرار دارن به جای اصل متعارف یا اصل بدیهی بگن بن داشت! ...
خط تقارن
محورِ میان دو چرخ اتومبیل، اکسل
( در هند و پاکستان ) دایه؛ لَلِه
آرای موافق، موافقان
( در اسکاتلند و شهرستان ها ) بله، آری؛ ( در جواب فرمان ) بله قربان
( شهر ) ایرشایر واقع در اسکاتلند ( نوعی گاو ) گاوِ ایرشایر
طب آیورودا نوعی طب باستانی و کهن هندی که برای درمان بیماری ها از غذا، گیاهان و تمرین های تنفسی استفاده می کند.
( گیاه ) آزاله؛ بوتهٔ آزاله
آبی رنگی، رنگِ آبی، رنگِ لاجوردی
صفت: ۱. لاجوردی، نیاگون، نیلی، کبود اسم: ۲. آسمانِ آبی ۳. آبیِ آسمانی
ساعت آخرالزمان، ساعت روز قیامت ساعت آخرالزمان نمادی است که هرساله نشان می دهد چقدر تا فجایع آخرالزمانی زمان مانده است. این ساعت در سال ۲۰۲۳ پیرو خطر ...
روان شاد، شادروان، مرحوم
تأسف آمیز، اسف بار، حاکی از پشیمانی، حاکی از تأسف
خلنگ زار، بوته زار
مَغربی؛ عربِ مَغربی
کمک حافظه، یادآورنده
۱. کنفِ مانیل ۲. سیگارِ برگِ مانیل ۳. ( با حرف کوچک ) کاغذِ پاکتی، کاغذِ بسته بندی، کاغذِ مانیل
کاغذ پاکتی، کاغذ بسته بندی، کاغذ مانیل
قابلیت کنترل، کنترل پذیری؛ اداره پذیری
مقدم بر همه چیز بودن، بیشترین اهمیت را داشتن
اولین بار نیست و آخرین بار هم نخواهد بود.
برای اولین و آخرین بار
همان بارِ اول
در نظر اول، در بادی امر، با نگاه اول، با نظر اول، در همان نظر اول، در نخستین نگاه
در نظر اول، در بادی امر، با نگاه اول، با نظر اول، در همان نظر اول، در نخستین نگاه
( بیشتر به صورت جمع می آید ) اصولِ اولیه
در اولین فرصت، هر چه زودتر
به عنوان صفت: اول، نخست، یکم؛ اولین، نخستین، یکمین، یِکُمی به عنوان قید: ۱. اول، نخست، پیش از همه ۲. ( برای ) اولین بار، نخستین بار به عنوان اسم: ۱ ...
( محاوره ) ۱. [شخص] کشتن، از پا درآوردن؛ دخل . . . را آوردن؛ مورد حمله قرار دادن، زدن؛ بیهوش کردن ۲. از بین بردن، نابود کردن، داغون کردن ۳. ( تلویزی ...
۱. ( محاوره ) مسخره، مضحک؛ عجیب و غریب، خُل ۲. دلقک، لوده، آدمِ مضحک؛ آدم عجیب و غریب
زامبیایی
۱. حساب کردنی، شمارپذیر، برآوردکردنی، قابل اندازه گیری، قابل محاسبه ۲. قابل اطمینان، باورکردنی، باورپذیر
۱. [سنگ آهک] پختن، آهک کردن ۲. ( شیمی ) تکلیس کردن؛ اکسیدن ۳. سوزاندن و خاکستر کردن ۴. [سنگ آهک] پخته شدن، آهک شدن ۵. ( شیمی ) تکلیس شدن؛ اکسیده شدن
۱. آهک پزی، آهک سازی ۲. ( شیمی ) تکلیس؛ تشویه ۳. احراق، سوزاندن و خاکستر کردن
۱. آهکی کردن ۲. آهکی شدن؛ تصلب پیدا کردن؛ سفت شدن
آهکی شدگی، تصلب پیداکردگی، تصلب، سفت شدگی
[واقعه، تصمیم] مصیبت بار، پربلا، فاجعه انگیز؛ [شخص] مصیبت زده، فلاکت زده؛ بدبخت، بیچاره
۱. ( شیمی ) کالامین، سنگ توتیا ۲. لوسیونِ کالامین
( گیاه ) کدوی قلیانی
۱. کیک؛ شیرینی؛ کلوچه ۲. کتلت، شامی ۳. [صابون، یخ، شکلات و غیره] قالب ۴. با لایه ای از . . . پوشاندن ۵. سفت کردن، خشک کردن؛ [خون] لخته کردن، دلمه کرد ...
تملق، چاپلوسی، مداهنه؛ زبان بازی
با زبان بازی . . . را راضی کردن، با چرب زبانی . . . را متقاعد کردن؛ زیر پای . . . نشستن؛ هندوانه زیر بغل . . . گذاشتن؛ گول زدن
( کاربرد قدیمی ) پست، زبون؛ بزدل، جبون
۱. ( نظامی ) صندوق مهمات؛ ارابه مهمات ۲. ( معماری زیرآبی ) صندوقه هوا
( به عنوان نشانه در راه و غیره ) سنگ چین؛ ( روی قبر ) سنگ نشانه
۱. زیرکی، موذی گری؛ کم حرفی، توداری، رازداری ۲. احتیاط کاری، احتیاط
۱. زیرکی، موذی گری؛ کم حرفی، توداری، رازداری ۲. احتیاط کاری، احتیاط
( محاوره ) ۱. تودار، آب زیر کاه؛ کم حرف؛ مرموز، موذی ۲. محتاط، محافظه کار؛ دست به عصا
جبّه، قبا، قفتان؛ پیراهن ( زنانه ) ، کفتان، پیراهن عربی
( ادبیات، در میانِ مصراع ) سکته ملیح، درنگ
۱. چهارچوب، کادر، استخوان بندی ۲. ( حقوق ) ( افسران ) کادر ۳. کادر رهبری
طفیلی، انگل، گدا
گدایی کردن؛ تلکه کردن
۱. دانشجوی دانشکده افسری ۲. کارآموز، شاگرد ۳. ( در خانواده ) پسر کوچک، برادر کوچک
[صدا، گفتار] وزن؛ آهنگ؛ افت و خیز، فراز و فرود؛ ( موسیقی ) کادانس، فرود
( گلف ) ۱. کوله کش ۲. وسایلِ بازی را حمل کردن، کوله کشی کردن
[شخص] نانجیب، نالوطی، نامرد؛ [رفتار] بی شرمانه، پست
مردنی، تکیده، وارفته؛ مثل میت؛ رنگ پریده
آدم پست؛ آدم بی سر و پا؛ ولگرد
جسد، نعش، میت
۱. ( در گفتار و گفتگو ) تنافرِ آواها، تنافرِ الفاظ، ناهمگونی؛ بدآوایی؛ ( موسیقی ) ناموزونی، ناهماهنگی
۱. [صداها، الفاظ] متنافر، ناهمگون؛ بدآوا؛ ( موسیقی ) ناموزون، ناهماهنگ
۱. [مرغ] قُدقُد؛ [شخص] قاه قاه؛ [سخن] پرت و پلا ۲. [مرغ] قدقد کردن؛ [شخص] قهقه زدن، پرت و پلا گفتن
۱. [سند، نامه] مُهر؛ مُهرِ تأیید ۲. نشان اصالت؛ علامت مرغوبیت ۳. ( در داروسازی ) کاشه
۱. ( برای اسلحه، آذوقه ) مخفیگاه، نهانگاه؛ ( در مخفیگاه ) آذوقه؛ اسلحه
۱. ( در کشتی ) آشپزخانه ۲. ( در آمریکا، در قطار باری ) واگن خدمه
( عامیانه ) همگی، همه اشان، همه
راننده تاکسی، تاکسیران؛ درشکه چی
قطار کابلی
( دریانوردی ) کابل = واحد اندازه گیری مسافت
کابل کشی، کابل گذاری
۱. کابل؛ سیم؛ طناب؛ مفتول، طناب فلزی؛ [لنگر] زنجیر ۲. تلگراف، تلگرام ۳. تلگراف زدن
۱. قفسه، کابینت ۲. ( در رادیو، دستگاه های صوتی ) جعبه ۳. هیئت دولت، هیئت وزرا، کابینه ۴. ( کاربرد قدیمی ) اتاق خلوت
قایقِ تفریحی
مستخدم کشتی خدمتکار کشتی
۱. [کشتی، هواپیما] کابین ۲. کلبه ( چوبی ) ؛ ( در راه آهن ) اتاقکِ سوزنبان، سوزنبانی
ورزش میل
( محاوره ) تاکسیران، راننده تاکسی؛ درشکه چی
۱. کلم پیچ، کلم برگ؛ کلم قرمز ۲. ( در بریتانیا، محاوره، به طعنه ) آدم بی بو و خاصیت، آدم منفعل؛ ( آدمِ ) عقب مانده
۱. کاباره ۲. برنامه؛ بَزم
۱. دسیسه، توطئه؛ تبانی ۲. ( سیاست، مذهب و غیره ) دار و دسته، باند، فرقه، دسته ۳. دار و دسته تشکیل دادن، فرقه تشکیل دادن ۴. دسیسه کردن، توطئه چیدن؛ تب ...
۱. تاکسی ۲. درشکه ۳. [در اتوبوس و قطار] جایگاه راننده ۴. [در کامیون] اتاقِ جلو
ظهر شدنِ تدریجی، پدید آمدنِ تدریجی؛ روشن شدنِ تدریجی
۱. دو هفته یک بار، پانزده روز یک بار، هر از پانزده روز ۲. دو هفتگی، پانزده روزه
دو هفته، پانزده روز
طالع بینانه
متکبرانه، نخوت آمیز
"بازار کرایست کیندلز" یا "بازار فرزندان مسیح" نوعی بازار کریسمس که سالانه در نورنبرگ آلمان برپا می شود. زمان برگزاری آن معمولاً در حین جشن ظهور مسیح ...
"دوستدار زبان" یا "شیفته ی زبان" این واژه برای کسی استفاده می شود که به "زبان" علاقه ی بسیاری دارد. گاه گمان می شود این اصطلاح فقط به کسانی اطلاق می ...
"بین المللی گرایی لیبرال" یک دکترین سیاست خارجه که بر دو نکته تأکید دارد. اول آنکه سازمان های بین المللی باید توافق هایی چندجانبه ( multilateral ) ب ...
"نازی زدایی کردن" پاکسازی ایدئولوژی نازیسم از حوزه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی یک کشور. این ابتکاری بود که نخستین بار متفقین در جنگ جهانی برای از بی ...
"نازی زدایی" به زبان آلمانی: Entnazifizierung این عبارت توصیف کننده ی ابتکار متفقین برای از بین بردن ایدئولوژی نازی از جامعه، فرهنگ، سیاست، اقتصاد و ...
"فنلاندسازی" یا "فنلاندیزاسیون" به فرایندی گفته می شود که در آن کشوری قدرتمند، کشور کوچک تر همسایه ای را مجبور می سازد تا از سیاست خارجه ی پیشین خود ...
"گفت وگوی چهارجانبه ی امنیتی" گفت وگویی استراتژیک میان کشورهای ایالات متحده، ژاپن، استرالیا و هند که باعث حفظ و تداوم مذاکرات کشورهای عضو می شود.
"وادی شهبانوان" ناحیه ای در مصر که همسران فراعنه در آن جا به خاک سپرده می شدند. به آن "تا - ست - نفرو" هم می گفتند که یعنی "جایگاه زیبایی".
"ایزتنوفرت" به معنای "ایزیس زیبا" یکی از همسران سلطنتی رامسس کبیر، فرعون مصری، بود. او همچنین مادر "مرنپتاه" بود که وارث تاج و تخت رامسس می شود.
"نفرتاری" ملکه ی مصر و نخستین همسر از همسران سلطنتی رامسس کبیر. او یکی از شناخته شده ترین ملکه های مصری است.
"پر - رامسس" به معنای "خانه ی رامسس" پایتخت جدیدی که فرعون دودمان نوزدهم مصر، رامسس کبیر، در قنتیر شهری در نزدیکی اواریس تأسیس کرد.
"معبد رامسیوم" این معبد، معبدِ وداعِ رامسس کبیر است. در شهر مردگان تبای واقع در مصر عُلیا قرار گرفته است، در غرب رود نیل و آن سوی شهر امروزی الاقصر. ...
"دلتای نیل" ناحیه ای است در مصر که رود نیل در آن جا به دریای مدیترانه می ریزد. این ناحیه یکی از وسیع ترین دلتاهای جهان به شمار می رود؛ از اسکندریه د ...
"رامسس دوم" یا "رامسس کبیر" رامسس یعنی "رَع او را زاییده است". این فرعون مصری از ۱۳۰۳ تا ۱۲۱۳ ق. م زیست. او سومین فرعون از دودمان نوزدهم مصر بود. از ...
"شبدر سیاه" یا "بلک کلوور" نام ژاپنی: ブラッククローバー نویسنده: یوکی تاباتا ژانر: ماجراجویی، فانتزی دسته: شونن ( سبکی از مانگا و انیمه که مخاطب آن معمولاً پ ...
"دُواج کتاب مقدس" یا "لحاف کتاب مقدس" اثر هنری پارچه ای که توسط "هریت پاورز"، زنی آمریکایی - آفریقایی، خلق شده است و نشان دهنده ی صحنه ها و طرح هایی ...
"دُواج مصور" یا "لَحاف مصور" "دُواج مصور" یک اثر هنری پارچه ای است که از سال ۱۸۹۵ تا ۱۸۹۸ توسط "هَریِت پاورز" خلق شد. این اثر هنری در موزه ی هنرهای ...
"غلط رسانی" یا "دروغ رسانی" اطلاعات نادرستی که ساختن آن ها عمدی نبوده است و نمی توان شخصی را مسئول ایجاد این نوع اطلاعات دانست. برای مثال، بسیاری از ...
"جزیره ی بورنئو" سومین عضو از بزرگ ترین جزایر دنیا و هم چنین بزرگ ترین جزیره در آسیا. در مرکز جغرافیاییِ ناحیه ی دریایی شرق آسیا قرار دارد. در شمال ...
سه گانه "کودکی، نوجوانی، جوانی" ( ۱۸۵۲ - ۱۸۵۶ ) نخستین اثر لئو تولستوی است که به گونه ای خودزندگی نامه محسوب می شود. تولستوی این سه گانه را در سن ۲ ...
"بازی جمع جبری صفر" نوعی تئوری بازی که مطابق آن، در یک بازی ( اندرکنش اجتماعی ) ، هر اندازه یک طرف به دست آورد، طرف دیگر به همان اندازه از دست می د ...
"لا کامپانِلا" این عبارت در ایتالیایی یعنی "زنگ کوچک" و نامی است که فرانتس لیست به موومان سوم از ویولن کنسرتوی شماره ۲ نیکولو پاگانینی، ویولن نواز ا ...
"دیپلماسی گرگِ جنگجو" گونه ای از دیپلماسی قهری است که توسط دیپلمات های چینی در دولت" شی جین پینگ" اتخاذ شده است. این اصطلاح از فیلم اکشنی به همین ن ...
شورای دولتی ( در چین )
نیروی پلیس مسلح خلق چین
ارتش آزادی بخش خلق ( در چین )
فلسفه ورزی
مارکسیسم نظریه ای اقتصادی و سیاسی است که به بررسی معایب ذاتی کاپیتالیسم ( یا سرمایه داری ) پرداخته و به دنبال یافتن جایگزینی برای آن است که به آن "سو ...
گریم دارک به داستان فانتزی آخرالزمانی ای گفته می شه که دارای فضاهایی ترسناک، حوادث خشونت بار و چشم اندازی تاریک به سرنوشت بشریت است. این واژه معادل ...
یک گروه یا تیمِ اثرگذار و کارآمد
بدون هدف، فقدان یک مسیر مشخص در زندگی
برهان هستی شناختی این برهان نخستین بار توسط قدیس اَنسِلم در راستای اثبات وجود خدا بیان شد. برهان های هستی شناختی عبارتند از این استدلال که چون چیزی ب ...
برهان علامت تجاری این برهان توسط رنه دکارت در باب اثبات وجود خدا ابداع شد. این برهان بیان می کنه که ما می دونیم خدا وجود داره چون او از قبل مثل صنعت ...
فیکتوسکشوآل یا فیکشن گرایی به کسی می گویند که به شخصیت های داستانی یا فیکشن ها گرایش جنسی و عاطفی دارد و در اواسط سال ۲۰۱۰ باب شد.
آندروسکشوآل یا مردگرایی یا مردانه گرایی این اصطلاح در سال ۱۹۹۷ درست شد و به کسانی اشاره دارد که فارغ از هویت جنسی شان، به مَردانگی یا نَرینگی گرایش ج ...
نوواسکشوآل یا تجدیدگرایی این اصطلاح به کسانی اطلاق می شه که گرایش و هویت جنسی شون مدام تغییر می کنه و ثبات نداره. این اصطلاح در اواخر سال ۲۰۱۴ باب شد.
آتوسکشوآل یا خودگرایی یا خویش گرایی یعنی داشتن گرایش جنسی به خود.
اسکولیوسکشوآل یا غیردوگانه گرایی گرایش جنسی به کسانی که به عنوان جنسیت غیرباینری یا غیردوگانه یا کوئیر شناخته می شوند.
ایموجی برج حوت ♓ این ایموجی به برج حوت، دوازدهمین برج فلکی از دایرةالبروج اشاره دارد و معمولاً این ایموجی رو زمانی می بینید که اشخاص تولد خودشون رو ج ...
ضد ماسک به کسانی گفته می شه که در دوره شیوع کرونا از مساک زدن خودداری کردند.
دُوج کوین یا دوژکوین یک ارز دیجیتال از گونه رمزارز است که برای نخستین بار در سال ۲۰۱۳ معرفی شد. برای این رمزارز از تصویر یک سگ ژاپنی از نژاد شیبا این ...
میم سازی فرایند ساختن میم
مومیایی کننده حنوط کننده
کاملاً مطابق با نسخه اصلی واو به واو مشابه نسخه اصلی یک اثر
۱. ( مربوط به ) کشیش، ( مربوط به ) کشیشان، کشیشی ۲. کشیش مانند، کشیش وار، کشیش گونه، کشیش مآبانه ۳. راهبانه
"حیوانِ درمانی" یا "حیوانِ روان درمانی" به حیوانی گفته می شود که در پروسه روان درمانی به عنوان عاملی کمک کننده از لحاظ فیزیکی و عاطفی به کار برده می ...
سفرهراسی
ژرموفوب یا میکروب هراسی
هنر "زَردوزی" الگوهای زردوزی شده بر روی لباس
حشره کش
معادل فارسی: "خشک سالی بزرگ" یا "مِگاخشک سالی" به خشک سالی ای گفته می شه که تا دو دهه یا بیشتر طول می کشه.
به اشخاصی گفته می شه که مخالف واکسینه شدن هستن. خصوصاً والدینی که نمی خوان بچه هاشون واکسینه شن. معادل فارسی: "ضدواکسن"
به کسانی گفته می شه که به واکسن ها اعتماد دارن و طرفدارشون هستن. معادل فارسی: "طرفدار واکسن" یا "حامی واکسن"
معادل فارسی: "حمام جنگل"
میم کردن چیزی میم کردن موضوعی
نظریه "شکاف دانایی"
معادل فارسی: "روان درمانی مجازی" نام دیگر روان درمانی آنلاین است.
چرت زدن
معادل فارسی: "فکرگویی" در مطالعات ترجمه یکی از شیوه های تجربی جمع آوری اطلاعات درباره جنبه های روان شناختی عمل ترجمه است که در آن از مترجم خواسته می ...
معادل فارسی: "ترجمه پرحاشیه" ترجمه ای است که در آن مترجم می کوشد با حاشیه پردازی، بافت فرهنگی و زبانی متن مبدأ را در فرهنگ مقصد، حفظ کند.
این اصطلاح برای فرایند آماده سازی متن مبدأ برای ترجمه ماشینی استفاده می شود. معادل فارسی: "پیش ویرایش"
در مطالعات ترجمه این اصطلاح در مورد ویرایش ترجمه های ماشینی به کار می رود. معادل فارسی: "پس ویرایش"
در روان درمانی درواقع تمرینی است که در آن افکار، احساسات و اتفاقات زندگی مان را می نویسیم. بهترین معادل آن در این زمینه می تواند هم "گزارش نویسی" و ه ...
در نظریه هنجارهای ترجمه، به معنای رعایت هنجارهای فرهنگ مقصد است و معادل فارسی آن "پذیرفتگی" است.
در رشته مطالعات ترجمه به معنای "امانت داری هنجارشکن/وفاداری افراطی" می باشد و شیوه ای برای ترجمه است که برای متن های شعر، فلسفه و ادبی به کار می رود ...
در روان درمانی معمولاً از این واژه استفاده می شه. درواقع گفتاردرمانی با روان درمانگر به �سیم کشی مجدد مغز� کمک می کنه. Brain rewiring therapy