rewire

/riˈwaɪər//ˌriːˈwaɪə/

دوباره تلگراف زدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rewires, rewiring, rewired
مشتقات: rewirable (adj.)
• : تعریف: to furnish with new wiring.

جمله های نمونه

1. Their first job was to rewire the whole house and install central heating.
[ترجمه دکتر علوی زاده] اولین کار آن ها این بود که تمام خانه را سیمکشی مجدد کرده و گرمایش مرکزی را نصب کنند.
|
[ترجمه گوگل]اولین کار آنها سیم کشی کل خانه و نصب گرمایش مرکزی بود
[ترجمه ترگمان]اولین کار آن ها این بود که کل خانه را تخلیه کرده و گرمایش مرکزی را نصب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The house has been completely rewired.
[ترجمه گوگل]خانه کاملاً بازسازی شده است
[ترجمه ترگمان] خونه کاملا rewired شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The replumbing and rewiring of the flat ran very smoothly.
[ترجمه گوگل]لوله کشی و سیم کشی مجدد آپارتمان بسیار روان انجام شد
[ترجمه ترگمان]The و rewiring آپارتمان بسیار نرم و روان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You really should have the whole house rewired - the existing wiring isn't safe.
[ترجمه گوگل]شما واقعاً باید کل خانه را دوباره سیم کشی کنید - سیم کشی موجود ایمن نیست
[ترجمه ترگمان]تو واقعا باید کل خونه رو داشته باشی - سیم کشی موجود در امان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was damp everywhere and the entire building was in need of rewiring.
[ترجمه گوگل]همه جا نم بود و کل ساختمان نیاز به سیم کشی داشت
[ترجمه ترگمان]همه جا مرطوب بود و تمام ساختمان به تجدید حیات نیاز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Supposing you want your house rewired.
[ترجمه گوگل]فرض کنید می خواهید خانه خود را دوباره سیم کشی کنید
[ترجمه ترگمان]به فرض این که you را بخواهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The house has been rewired.
[ترجمه گوگل]خانه دوباره سیم کشی شده است
[ترجمه ترگمان]خانه پر از rewired است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They told him that division progress required a complete rewiring of the decision-making process in order to push author-ity down the line.
[ترجمه گوگل]آنها به او گفتند که پیشرفت تقسیم نیاز به یک سیم کشی کامل در فرآیند تصمیم گیری دارد تا قدرت را به سمت پایین سوق دهد
[ترجمه ترگمان]آن ها به او گفتند که پیشرفت تقسیم نیاز به فرآیند تصمیم گیری کامل دارد تا مولف را تحت فشار قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That also has been restored, with modern climatic control, lighting and rewiring, but with its original decorative features.
[ترجمه گوگل]این نیز با کنترل آب و هوا، روشنایی و سیم کشی مدرن، اما با ویژگی های تزئینی اصلی خود بازسازی شده است
[ترجمه ترگمان]آن هم با کنترل آب و هوایی مدرن، نورپردازی و rewiring دوباره برقرار شده است، اما با ویژگی های تزیینی اصلی خود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And he approved the rewiring of decision-making and spending authorities.
[ترجمه گوگل]و او سیم کشی مجدد مراجع تصمیم گیری و هزینه کرد را تایید کرد
[ترجمه ترگمان]و او تایید صلاحیت تصمیم گیری و خرج کردن مقامات را تصویب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Recently, the electrical system burnt out and now requires rewiring.
[ترجمه گوگل]اخیراً سیستم برق سوخته و اکنون نیاز به سیم کشی مجدد دارد
[ترجمه ترگمان]اخیرا سیستم الکتریکی سوخته و حالا به rewiring نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In 1987 a survey concluded that the theatre should shut immediately, to allow structural repairs, rewiring, refitting and restoration.
[ترجمه گوگل]در سال 1987 یک بررسی به این نتیجه رسید که سالن تئاتر باید فورا تعطیل شود تا امکان تعمیرات سازه، سیم کشی مجدد، نصب مجدد و مرمت فراهم شود
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸۷، یک بررسی به این نتیجه رسید که تئاتر باید فورا بسته شود تا به تعمیرات اساسی، rewiring، refitting و restoration کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ideally lighting should be planned and installed before the walls and ceiling are decorated in case any re-wiring is necessary.
[ترجمه گوگل]در حالت ایده آل، نورپردازی باید قبل از تزئین دیوارها و سقف در صورت نیاز به سیم کشی مجدد، برنامه ریزی و نصب شود
[ترجمه ترگمان]به طور ایده آل، نورپردازی باید قبل از اینکه دیوارها و سقف در صورت لزوم نصب شوند، نصب و نصب شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Today they are being rewired and repainted in a new livery, giving them a handsome appearance which belies their fifty years.
[ترجمه گوگل]امروز آنها در حال سیم کشی و رنگ آمیزی مجدد در یک لیوان جدید هستند و ظاهری زیبا به آنها می بخشد که پنجاه سال عمر آنها را رد می کند
[ترجمه ترگمان]امروزه آن ها در لباس عوض رنگ و رنگ و رنگ و رنگ و رنگ و رنگ و رنگ و رنگ و رو به آن ها می دهند که پنجاه سال از belies را از خود منحرف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• install new electrical wires; resend a telegram
to rewire a building or electrical device means to put a new system of electrical wiring into it.

پیشنهاد کاربران

تنظیم مجدد
در روان درمانی معمولاً از این واژه استفاده می شه. درواقع گفتاردرمانی با روان درمانگر به �سیم کشی مجدد مغز� کمک می کنه.
Brain rewiring therapy
سیم کشی کردن
the existing wiring isn't safe
to make lasting and usually beneficial changes to the neurological or psychological functioning of ( a person or brain ) —not used technically
منبع : https://www. merriam - webster. com/dictionary/rewires
اصلاح پایدار
تثبیت

بپرس