jauntily


ازروی خودنمایی، از روی خودسازی یاجلفی

جمله های نمونه

1. He walked jauntily into the cafe.
[ترجمه گوگل]با ذوق وارد کافه شد
[ترجمه ترگمان]شادمانه به طرف کافه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He set off jauntily, whistling to himself.
[ترجمه گوگل]با شوق به راه افتاد و برای خودش سوت زد
[ترجمه ترگمان]چابک به راه افتاد و سوت زنان به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Close by, a willow warbler flicked jauntily from one overhanging twig to the next.
[ترجمه گوگل]در همان نزدیکی، یک گیلاس بید با نشاط از یک شاخه آویزان به شاخه دیگر می چرخید
[ترجمه ترگمان]از نزدیک، یک شاخه بید مجنون که خود را با شاخه های آویخته از یک شاخه آویزان به سوی دیگر تکان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And, if that sounded grim, Greene responded almost jauntily. No, not grim, but realistic.
[ترجمه گوگل]و اگر این به نظر بد می رسید، گرین تقریباً با نشاط پاسخ داد نه، نه تلخ، بلکه واقع بینانه
[ترجمه ترگمان]گرین با لحن jauntily جواب داد: و اگر این کار ترسناک به نظر می رسید نه، عبوس نیستم، اما واقع گرایانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was now jauntily in a corner of his mouth.
[ترجمه گوگل]حالا با شادی در گوشه ای از دهانش بود
[ترجمه ترگمان]اینک jauntily در گوشه دهانش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His straw hat stuck jauntily on the side of his head.
[ترجمه گوگل]کلاه حصیری اش به شکلی خوش روی کنار سرش چسبیده بود
[ترجمه ترگمان]کلاه حصیری سرش را شل به سر گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He returned frowning, his face obstinate but whistling jauntily.
[ترجمه گوگل]با اخم برگشت، چهره‌اش لجباز اما سوت می‌کشید
[ترجمه ترگمان]چهره درهم کشید و چهره درهم کشید، اما با شتاب سوت می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His big slouch hat even was cocked jauntily over the bed - post.
[ترجمه گوگل]کلاه کج بزرگ او حتی به شکلی پرخاشگر روی تخت خمیده شده بود
[ترجمه ترگمان]کلاه لبه پهن او حتی روی تخت خم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His hat sat jauntily on his full brown hair.
[ترجمه گوگل]کلاهش با نشاط روی موهای قهوه ای اش نشسته بود
[ترجمه ترگمان]کلاهش را روی موهای قهوه ای روشنش گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Arsenal striker remains jauntily confident.
[ترجمه گوگل]مهاجم آرسنال کاملاً مطمئن است
[ترجمه ترگمان]مهاجم آرسنال jauntily و بااعتماد به نفس باقی خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wife takes out roast duck in freezer, say jauntily: Big old 2!
[ترجمه گوگل]زن اردک کبابی را در فریزر بیرون می آورد، با نشاط بگویید: Big Old 2!
[ترجمه ترگمان]زنش یک اردک کباب را در فریزر می گیرد و با ذوق می گوید: دو سال دارد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mom stands upright, her skis over her shoulder, a pair of climbing skins wrapped jauntily about her waist.
[ترجمه گوگل]مامان راست می ایستد، چوب اسکی روی شانه اش، یک جفت پوست کوهنوردی که به شکلی شاداب دور کمرش پیچیده شده است
[ترجمه ترگمان]مامان راست می ایستد، با چوب اسکی روی شانه او، یک جفت پوست که چابک دور کمرش پیچیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Then he swatted himself across the nose with the 400, and walked out jauntily.
[ترجمه گوگل]سپس خود را با 400 به روی بینی کوبید و با نشاط بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]سپس با ۴۰۰ ضربه محکم به بینی خود ضربه زد و با چابکی بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They are like streetcars running contentedly on their rails and they despise the sprightly flivver that dashes in and out of the traffic and speeds so jauntily across the open country.
[ترجمه گوگل]آن‌ها مانند ترامواهایی هستند که با رضایت روی ریل‌هایشان می‌روند و از انبوهی که به داخل و خارج ترافیک می‌چرخد و با سرعت در سراسر کشور آزاد می‌رود، بیزارند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچون ترامواها کار می کنند که با رضایت بر روی ریل ها کار می کنند و آن ها the را که به سرعت به داخل و خارج از ترافیک و سرعت به سرعت در سراسر کشور باز می گردد، تحقیر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a lively manner, merrily; in a stylish manner

پیشنهاد کاربران

بپرس