cabal

/kəˈbɑːl//kəˈbæl/

معنی: دوز و کلک، دسیسه و توطئه، دسیسه کردن
معانی دیگر: دسته ی کوچک و سری و سیاسی، گروهک توطئه گرای، گروهی که محرمانه و به منظور تبانی گردهم می آیند، دسیسه، توطئه، ساخت و پاخت، روایت، راز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small group of people engaged in a secret plot, usu. of a political nature.
مترادف: camarilla, conspiracy
مشابه: accomplices, band, crew, junta, league, party, ring

- The lieutenant colonel was a member of the cabal who plotted against Hitler.
[ترجمه گوگل] سرهنگ دوم یکی از اعضای گروهی بود که علیه هیتلر توطئه می کرد
[ترجمه ترگمان] سرهنگ دوم یکی از اعضای انجمن و توطئه علیه هیتلر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the plot or scheme of such a group.
مترادف: connivance, conspiracy, plot, scheme
مشابه: design, intrigue, plan, program, racket
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: cabals, caballing, caballed
• : تعریف: to form a cabal.
مترادف: connive, conspire, plot

جمله های نمونه

1. He had been chosen by a cabal of fellow senators.
[ترجمه گوگل]او توسط گروهی از سناتورهای دیگر انتخاب شده بود
[ترجمه ترگمان]یک توطئه از جانب سناتور انتخاب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was assassinated by a cabal of aides within his own regime.
[ترجمه گوگل]او توسط گروهی از دستیاران درون رژیم خود ترور شد
[ترجمه ترگمان]او توسط گروهی از دستیاران در رژیم خودش ترور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. People who imagine that some small cabal of powerful investors move the market often talk about the gnomes of Zurich.
[ترجمه گوگل]افرادی که تصور می‌کنند گروه کوچکی از سرمایه‌گذاران قدرتمند بازار را به حرکت در می‌آورند، اغلب در مورد آدم‌های بزرگ زوریخ صحبت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]افرادی که تصور می کنند یکی از cabal کوچک سرمایه گذاران قدرتمند بازار را به حرکت در می آورند اغلب در مورد جن های کوتوله زوریخ صحبت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Thus leaving the descendants of the cabal in charge of the Imperium?
[ترجمه گوگل]به این ترتیب فرزندان کابال مسئولیت Imperium را واگذار می کنند؟
[ترجمه ترگمان]از این رو نوادگان the را به عهده امپراتوری رم گذاشت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The process of removing the cabal that has controlled most of the world for the past 300 years is almost complete, according to sources directly involved in the takedown.
[ترجمه گوگل]به گفته منابعی که مستقیماً در این سرنگونی دخیل بودند، روند حذف کابال که در 300 سال گذشته بیشتر جهان را تحت کنترل داشته است، تقریباً کامل شده است
[ترجمه ترگمان]با توجه به منابع مستقیم درگیر در the، فرآیند حذف the که اغلب جهان را برای ۳۰۰ سال گذشته کنترل کرده است، تقریبا کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. How loyal are you to your fellow cabal members?
[ترجمه گوگل]چقدر به همتایان خود وفادار هستید؟
[ترجمه ترگمان]تا چه حد وفادار به عضو حزب و عضو حزب خود هستید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. No, it is not a cabal. It's Team Obama.
[ترجمه گوگل]نه، کابال نیست این تیم اوباما است
[ترجمه ترگمان]نه، it نیست این تیم اوباما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Furthermore, the older they gotbuy cabal alz, the bigger the mortality gap became.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، هر چه سن آنها بالاتر می رفت آلز cabal را می خریدند، شکاف مرگ و میر بیشتر می شد
[ترجمه ترگمان]از این گذشته، هرچه آن ها older (cabal alz)را gotbuy، شکاف مرگ و میر بزرگ تر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We are pleased to announce that CABAL Online will soon cease charging a monthly subscription fee.
[ترجمه گوگل]ما خوشحالیم که اعلام کنیم که CABAL Online به زودی دریافت هزینه اشتراک ماهانه را متوقف می کند
[ترجمه ترگمان]ما خوشحالیم که اعلام می کنیم که cabal آنلاین به زودی یک هزینه اشتراک ماهانه را متوقف خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Can you organize a cabal in three and a half minutes?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید یک کابال را در سه دقیقه و نیم سازماندهی کنید؟
[ترجمه ترگمان]میشه ظرف سه و نیم دقیقه یه توطئه رو تشکیل بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. CABAL : No, generals, I will not alow that. My survival is paramount.
[ترجمه گوگل]کابال: نه، ژنرال ها، من این اجازه را نمی دهم بقای من مهم است
[ترجمه ترگمان]نه، ژنرال ها، من این کار را انجام نخواهم داد بقای من خیلی مهمتره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A cabal of Appalachian district directors will undertake a palace revolution.
[ترجمه گوگل]گروهی از مدیران ناحیه آپالاچی انقلابی در کاخ را انجام خواهند داد
[ترجمه ترگمان]یکی از cabal \"آپالاچیان تریل\" انقلاب کاخ را به عهده خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. CABAL : The Tacitus is necesarry, the extermination of Tratos was necesarry.
[ترجمه گوگل]کابال: تاسیتوس ضروری است، نابودی تراتوس ضروری بود
[ترجمه ترگمان]cabal: تاسیت necesarry است، نابودی of necesarry است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Is there a rival in your cabal ( for power, affection or leadership )?
[ترجمه گوگل]آیا در گروه شما رقیبی (برای قدرت، محبت یا رهبری) وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا در cabal رقیب تان (برای قدرت، محبت یا رهبری)رقیب تان وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The last dark cabal is in full panic mode.
[ترجمه گوگل]آخرین کابال تاریک در حالت وحشت کامل است
[ترجمه ترگمان]آخرین cabal سیاه در حالت وحشت کامل قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوز و کلک (اسم)
complot, cabal, underplot, frame-up

دسیسه و توطئه (اسم)
cabal

دسیسه کردن (فعل)
angle, cabal, intrigue, machinate

انگلیسی به انگلیسی

• group of people interested in the arts; group of conspirators
conspire, plot against
a cabal is a small group of people who meet secretly, especially for political purposes.

پیشنهاد کاربران

/kəˈbl/
disapproving
a small group of people who plan secretly to take action, especially political action
ناپسند/ گروه کوچکی از مردم که به طور مخفیانه برای انجام اقدامات، به ویژه اقدامات سیاسی برنامه ریزی می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

گروهک
He was assassinated by a cabal of aides within his own regime
But it’s perfectly in line with the QAnon - adjacent worldview that Democrats are a cabal of Satanists who murder people regularly, and always get away with it

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/cabal
باند، دسته، دار و دسته
۱. دسیسه، توطئه؛ تبانی
۲. ( سیاست، مذهب و غیره ) دار و دسته، باند، فرقه، دسته
۳. دار و دسته تشکیل دادن، فرقه تشکیل دادن
۴. دسیسه کردن، توطئه چیدن؛ تبانی کردن
گروهک کوچک سری با مقاصد سیاسی و توطئه گری
فرقه

بپرس