loquacious

/loˈkweɪʃəs//ləˈkweɪʃəs/

معنی: پر حرف، وراج، پرگو
معانی دیگر: پرچانه، پرسخن، روده دراز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: loquaciously (adv.), loquaciousness (n.)
(1) تعریف: given to talking much or excessively; garrulous.
مترادف: garrulous, talkative, voluble
متضاد: laconic, reticent, silent, taciturn
مشابه: chatty, gabby, gossipy, long-winded, prating, talky, verbose, wordy

- She found her date to be a loquacious bore.
[ترجمه گوگل] او پیدا کرد که قرار خود را یک بی‌حرفی بی‌حرف است
[ترجمه ترگمان] قرار بود دوست دخترش پر سر و صدا باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: containing more words or dialogue than desirable; wordy.
مترادف: garrulous, long-winded, wordy
متضاد: laconic
مشابه: diffuse, prolix, rambling, talky, verbose, windy

- The stories are wonderful, but I think his writing is somewhat loquacious.
[ترجمه شادی حامدی] این داستان ها معرکه اند، اما او در نویسندگی تا حدودی پرگو است. ( مطوّل می نویسد / پرگویی می کند ) .
|
[ترجمه گوگل] داستان‌ها فوق‌العاده هستند، اما به نظر من نوشته‌های او تا حدودی شیوا هستند
[ترجمه ترگمان] این داستان ها عالی هستند، اما من فکر می کنم که نوشتن او کمی پر حرف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The normally loquacious Mr O'Reilly has said little.
[ترجمه گوگل]آقای اوریلی که معمولاً خوش‌حرف است، کم گفته است
[ترجمه ترگمان]آقای ریلی که به طور معمول حرف می زد، کمی حرف زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Davis was never loquacious on the subject of his progeny.
[ترجمه گوگل]دیویس هرگز در مورد فرزندانش پرحرف نبود
[ترجمه ترگمان]دیویس هرگز راجع به فرزندان خود حرف نمی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The normally loquacious Simpson had nothing to say.
[ترجمه گوگل]سیمپسون معمولی خوش صحبت چیزی برای گفتن نداشت
[ترجمه ترگمان]سیمپسون ها معمولا حرفی برای گفتن نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Violette, dark-haired, vivacious, instantly installed herself as Katherine's loquacious elder sister.
[ترجمه گوگل]ویولت، موی تیره، سرزنده، فوراً خود را به عنوان خواهر بزرگتر خوش صحبت کاترین معرفی کرد
[ترجمه ترگمان]violette، مو تیره، چابک، فورا خود را به عنوان خواهر بزرگ تر کاترین نصب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mr Justice Kirkwood also banned the loquacious Kilshaws from discussing the matter with anyone outside the court.
[ترجمه گوگل]آقای قاضی کرکوود همچنین کیلشاوهای خوش صحبت را از گفتگو در مورد این موضوع با هر کسی خارج از دادگاه منع کرد
[ترجمه ترگمان]آقای قاضی Kirkwood همچنین the loquacious را از بحث در مورد این موضوع در خارج از دادگاه منع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was the overly loquacious Lord Macaulay who called him the Smith of Smiths.
[ترجمه گوگل]این لرد مکالی بیش از حد خوش بیان بود که او را اسمیت اسمیتز نامید
[ترجمه ترگمان]این لرد Lord پر سر و صدا بود که اسمش را اسمیت اسمیث گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Once an energetic and loquacious politician, he now makes few trips, rarely grants interviews and reads speeches from texts.
[ترجمه گوگل]زمانی سیاستمداری پرانرژی و خوش صحبت بود، اکنون سفرهای کمی انجام می دهد، به ندرت مصاحبه می کند و سخنرانی هایی را از روی متن می خواند
[ترجمه ترگمان]او که یک سیاست مدار پر انرژی و پر حرف است، اکنون به ندرت سفر می کند و به ندرت مصاحبه می کند و سخنرانی های خود را از متون می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Putnam, persuasively loquacious, was always on the lookout for new adventures and new stories to publish.
[ترجمه گوگل]پاتنام که به طرز متقاعدکننده‌ای متقاعدکننده بود، همیشه به دنبال ماجراهای جدید و داستان‌های جدید برای انتشار بود
[ترجمه ترگمان]Putnam پر سر و صدا بود و همیشه مراقب ماجراها و داستان های جدیدی بود که آن را چاپ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Colonel was getting loquacious, relating his part in the anti-criminal campaign in malai-land two years back.
[ترجمه گوگل]سرهنگ داشت پرحرف می شد و نقش خود را در کمپین ضد جنایت دو سال پیش در مالائیلند می گفت
[ترجمه ترگمان]سرهنگ پر حرف بود و در دو سال گذشته در مبارزه با بزهکاری شرکت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If they are sufficiently loquacious, all is well.
[ترجمه گوگل]اگر آنها به اندازه کافی پرحرف باشند، همه چیز خوب است
[ترجمه ترگمان]اگر به قدر کافی وراج است، همه چیز روبه راه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fishes in a public aquarium grow loquacious, oblivious of their lack of privacy.
[ترجمه گوگل]ماهی‌ها در یک آکواریوم عمومی بی‌حساب می‌شوند و از فقدان حریم خصوصی خود غافل می‌شوند
[ترجمه ترگمان]Fishes در یک آکواریوم عمومی پر حرف هستند و از فقدان حریم خصوصی خود بی خبر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For example, you could describe someone as"Tautologically loquacious".
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، می توانید فردی را به عنوان "از نظر توتولوژیک بی زبان" توصیف کنید
[ترجمه ترگمان]برای مثال، می توانید یک نفر را به عنوان \"loquacious Tautologically\" توصیف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A loquacious middle manager ignored such warning signals after spending 15 minutes telling a West Coast recruiter about several extraneous issues, including her husband's problems with his boss.
[ترجمه گوگل]یک مدیر میانی پرحرف پس از اینکه 15 دقیقه به یک کارمند در ساحل غربی در مورد چندین موضوع اضافی از جمله مشکلات شوهرش با رئیسش گفت: این سیگنال های هشدار را نادیده گرفت
[ترجمه ترگمان]مدیر میانی پرگو چنین علائم هشدار را پس از ۱۵ دقیقه سپری کردن چند مشکل بزرگ، از جمله مشکلات شوهرش با رئیسش، نادیده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Sister Mary Loquacious has been a devout Satanist since birth.
[ترجمه گوگل]خواهر مری لوکواسیوس از بدو تولد یک شیطان پرست مومن بوده است
[ترجمه ترگمان]خواهر ماری loquacious از زمان تولد یک Satanist مذهبی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پر حرف (صفت)
babbling, talkative, talky, chatty, loquacious, flippant, outspoken, mouthy, voluble

وراج (صفت)
talkative, chatty, loquacious, loud-mouthed

پرگو (صفت)
prolix, talkative, loquacious, verbose, long-winded

انگلیسی به انگلیسی

• talkative, tending to talk too much; wordy
people who are loquacious talk a lot; a formal word.

پیشنهاد کاربران

حراف
پرسر و صدا هم میشه
Loquacious
loquacious
مِکثار
🔴 معنی
◀️ مثال
به معنی Very talkative هست
adjective
🔴 liking to talk and talking smoothly and easily
◀️ a loquacious and glib politician
◀️ the loquacious host of a radio talk show
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ a politician known for her loquacity
◀️ a politician known for her loquaciousness
🔴 What It Means
Someone described as loquacious might also be called wordy ( prone to using more words than considered necessary when talking ) or garrulous ( tending to talking a lot ) .
◀️ She's the loquacious host of a weekly news podcast.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : loquacity
✅️ صفت ( adjective ) : loquacious
✅️ قید ( adverb ) : loquaciously

بپرس