پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٣٦٢)

بازدید
٦,٩٩٤
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. کاذب ۲. جعلی. قلابی ۳. متظاهرانه. ساختگی مثال: String theory is bogus. نظریه ی ریسمان {نظریه ای} جعلی و ساختگی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. طنین انداختن. طنین انداز شدن ۲. ( از صدای چیزی ) به لرزه درآمدن ۳. ( صدا ) تشدید کردن مثال: The sound resonated within the high walls of the cave. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱. مهارت. تخصص ۲. گزارش کارشناس. نظر کارشناس مثال: That is what it is to have a domain of expertise. آن چیزی است که باید برایش حوزه ی تخصص و مهارت و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. از منبع موثقی. به طور موثقی ۲. با اعتماد. با اطمینان. چنان که انتظار می رفت مثال: I have been reliably informed that the couple will marry next ye ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آشکارا. به وضوح. به طور آشکار مثال: He made his displeasure patently obvious. او نارضایتی خودش را به وضوح آشکار کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. گذرنامه. پاسپورت ۲. رمز. کلید. وسیله رسیدن به مثال: They must get passport and visa. آنها باید گذرنامه و روادید بگیرند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱. به هم رسیدن. تلاقی کردن. همدیگر را قطع کردن ۲. به هم نزدیک شدن ۳. جمع شدن. گرد آمدن ۴. متمرکز شدن ۵. یکی شدن. یکسان شدن ۶. همگرا بودن مثال: We sim ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. قابل اشتعال ۲. سوختنی. قابل احتراق ۳. تند. آتشی. عصبی. تحریک پذیر ۴. ( بصورت جمع ) مواد سوختنی. مواد محترقه مثال: So, Some combustible material th ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ویژه بودن. خصوصیات برجسته مثال: They would say, no, you know this is a celebration of female specialness آنها خواهند گفت: نه، می دانید این {حجاب} یک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

احتمالا. به احتمال قوی. به ظن قوی مثال: This is arguably a sophisticated psychological view این به احتمال قوی یک دیدگاه روان شناختی پیچیده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. امپریالیست ۲. امپریالیستی مثال: I mean can you engage in a conversation with that kind of woman without seeming kind of cultural imperialist. من ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. تیک تیک ۲. لحظه. آن، دقیقه ۳. تیک = ( نام علامت تیک ) ۴. تیک تیک کردن ۵. ( وقت ) سپری کردن. گذراندن ۶. لِک و لِک کردن ۷. تیک زدن. با علامت تیک مشخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( بطری ) باز کردن ۲. ( بشکه ) شیر گذاشتن. سوراخ کردن ۳. مطرح کردن. عنوان کردن. در میان گذاشتن با مثال: Well, I think I tried to broach this in a s ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. به خواست خود. به میل خود. داوطلبانه ۲. به طور رایگان. به طور خیریه مثال: I think we should be free to voluntarily do whatever we want من فکر می کن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برقه. پوشیه. حجاب مثال: Especially when it’s 50 degree out and you are wearing a full burqa. بخصوص وقتی بیرون ۵۰ درجه {گرم} است و شما یک پوشیه و حجا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. غنا. پری. پر مایگی ۲. حاصلخیزی. باروری ۳. ثروت. ثروتمندی مثال: How you would like to think of the world, balancing moral progress with richness چ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به طور اجتناب ناپذیری. الزاما. ناگزیر. ناچار مثال: We are inevitably going to converge on that fact space. ما بطور اجتناب ناپذیری داریم می رویم {به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. بازجویی کردن. بازپرسی کردن ۲. سوال کردن مثال: We can interrogate them. ما می توانیم از آنها بازجویی کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. از روی محبت. با مهربانی ۲. از روی عشق مثال: I hugged him lovingly each time when he asked me the same question again and again. من هر بار که او س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. وجد. شور. شعف. سرخوشی. سرمستی ۲. خلسه. جذبه. از خود بیخود شدگی ۳. ( مجازی ) جنون مثال: Not one man feeling ecstasy and then blowing himself up on ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. خارش ۲. بیماری پوستی خارشی {مخصوصا گری} ۳. میل وافر. بی قراری. بی تابی ۴. خاریدن. احساس خارش کردن. ۵. بی تاب بودن. بی قرار بودن مثال: My wool swea ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با فصاحت. روان. به راحتی. با سهولت مثال: Can you use all of them fluently? آیا می توانید از همه آنها با سهولت و روان استفاده کنید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اسم مفعول فعل speak ۱. گفتاری ۲. ( در ترکیب ) – زبان مثال: Language is a system of communication. It uses written and spoken forms زبان یک سیستم ارت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوآموز و مبتدی. کارآموز. دانش آموز. شاگرد مثال: Interestingly, English has fewer native speakers than Chinese, but there are about one billion learne ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. آرایش. ترتیب ۲. ( زبان شناسی ) هم نشینی ۳. ( کلمات ) ترکیب مثال: A collocation is two or more words that often go together. Collocations tell us w ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( دستور زبان ) بند موصولی مثال: Tell your teacher how ‘relative clauses’ are made به معلم خودتان بگویید بندهای موصولی چگونه درست شده اند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توربین مثال: One wind turbine can produce enough electricity to power 300 homes. یک توربین بادی می تواند الکتریسیته کافی برای بکار انداختن ۳۰۰ خانه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. متعهد ۲. ( کامپیوتر ) اختصاصی مثال: Not surprisingly, he was regarded as a dedicated physician. جای شگفتی نیست که به او به عنوان یک پزشک متعهد نگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. که با آن. که از طریق آن ۲. که به استناد آن ۳. به موجب آن مثال: Question generation is a reading comprehension strategy whereby readers ask and ans ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بعد از میلاد. میلادی. Anno Domini: Used after a date to show that it is after the birth of Christ. بعد از یک تاریخ استفاده می شود برای نشان دادن زم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. ریز موج. مایکروویو ۲. ( اجاق ) مایکروویو مثال: Microwave oven also was invented during a scientist’s experiment on energy. اجاق مایکروویو هم در خ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. نقطه مقابل. ضد. عکس. ۲. تقابل. تضاد ۳. برابرنهاد. برابرنهاده. آنتی تز مثال: She is slim and shy - the very antithesis of her sister. او لاغر و خج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

استراق سمع کردن. گوش ایستادن مثال: Be careful! He is eavesdropping. مراقب باش! او دارد استراق سمع می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غیر قابل تصور. باور نکردنی. ناممکن مثال: It would be unthinkable to ask him to do that. این غیر قابل تصور و ناممکن است که از او بخواهید که این کار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پایداری مثال: Have I underestimated the importance of sustainability? آیا من اهمیت پایداری را دست کم گرفتم؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. از لحاظ بالینی. به طور بالینی ۲. با سردی. با خونسردی. بدون احساس مثال: It has been clinically proved that it is better to stretch the tight muscle ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. اتفاقی. تصادفی. شانسی ۲. مبارک. میمون. خوب ۳. حُسن اتفاق مثال: It was simply fortuitous that the two scientists were seated next to each other. و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مولکولی مثال: Molecular biology زیست شناسی مولکولی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

( دستور زبان ) قید تاکیدی مثال: Much and many are both intensifiers. �much� و �many� هر دو قیدهای تاکیدی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواهرانه مثال: Sisterly love عشق خواهرانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. پدرانه ۲. مهربان مثال: I'd like to give you some fatherly advice. من دوست دارم چند تا توصیه پدرانه بهت بکنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. مادی ۲. دنیوی ۳. نفسانی. ۴ دنیا دوست ۵. پخته. با تجربه. دنیا دیده ۶. جهانی ( موردی برای آن یافت نشد ) worldly wealth ثروت دنیوی worldly fame شه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. شاهانه. شاهوار ۲. سلطنتی مثال: The boy was not fit for his kingly office. آن پسر برای دفتر شاهانه اش مناسب نبود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( حشرات و غیره ) بی بال مثال: ants are usually wingless but they develop wings when they reproduce. مورچه ها معمولا بی بال هستند اما آنها بالهایشان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. نی ( قلم خوشنویسی ) ۲. حصیر ۳. عصا. چوب دستی ۴. ترکه. چوب ۵. چوب بست. پایه ۶. تنبیه. کتک ۷. حصیری ۸. زدن. کتک زدن. تنبیه کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فوق انسانی. ابر انسانی. ابر انسان مثال: Have you ever thought of superhuman? تا به حال به یک ابر انسان فکر کرده اید؟ What abilities would you like to ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابوعلی سینا مثال: Avicenna is a famous Iranian scientist. ابوعلی سینا یک دانشمند معروف ایرانی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. ارتعاش. لرزش ۲. نوسان ۳. ( بصورت جمع، عامیانه ) احساس. حال و هوا مثال: Like other aids, it converts sounds into vibrations and transmits them dire ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( در رایانه ) مرورگر مثال: An online dictionary is one that is available on the Internet or World Wide Web and is accessed through a Web browser usi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تپه ی مورچه مثال: Ants are found everywhere in the world. They make their home in buildings, gardens, etc. They live in anthills. مورچه ها در همه جا ...