دیکشنری
جدیدترین پیشنهادها
۱. به تردید افتادن. تزلزل نشان دادن. مردد بودن ۲. به لکنت افتادن. به تته پته افتادن. بریده بریده گفتن ۳. {صدا} لرزیدن ۴. لرزان لرزان رفتن. با قدمهای ...
۱. چرخیدن ۲. چرخاندن ۳. به نوبت امدن. نوبتی بودن. گشتن ۴. به نوبت آوردن. نوبتی کردن مثال: And we make such vicissitudes rotate among mankind. ما د ...
فراز و نشیب {زندگی}. پستی و بلندی مثال: And we make such vicissitudes rotate among mankind. ما در میان بشر این چنین فراز و نشیب {زندگی} را می چرخان ...
۱. سابقه ۲. سنت. رسم. روال ۳. {حقوقی} رویه قضایی مثال: Certain [Divine] precedents have passed before you بی شک قبل از شما سنتهای الهی گذشته است. �ق ...
۱. قدر نشناخته. ارج ننهاده ۲. {سرمایه گذاری و غیره} بدون سود. بدون سود دهی. ناسوداور مثال: Whatever good they do, they will not go unappreciated for ...