پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٥,٦٢١)

بازدید
٢,٢٦٧
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیژامه مثال: After Stephen put on his "jammies" and brushed his teeth, I lay down next to him to talk about the night out together. بعد از اینکه است ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. ژیمناستیک ۲. ورزش مثال: We don't do gymnastics at school. ما در مدرسه ژیمناستیک انجام نمی دهیم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شربت پرتقال مثال: There is orangeade in the glass, isn’t there? شربت پرتقال توی لیوان هست، نیست؟

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. {قدیمی} به، نسبت به، با، ( قدیمی ) ۲. تا. تا سر حد. مثال: The Golden Rule says to "Do unto others as you would have others do unto you. " قانون ط ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مشتاق. تشنه. بسیار علاقه مند مثال: As an avid fan of baseball, he watches every game. به عنوان یک تماشاچی مشتاق {و بسیار علاقه مند} بیسبال او هر باز ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوباره مرتکب شدن مثال: He recommitted an unforgivable error. او دوباره مرتکب یک خطای غیر قابل بخشش شد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

جزئیات {بی اهمیت} مثال: One person's mission is another person's minutiae. ماموریت یک نفر جزئیات بی اهمیت یک نفر دیگر است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{تخته} اسکیت. اسکیت بورد مثال: Suddenly she trips over a skateboard in front of a home and crashes to the ground. ناگهان او در جلوی یک خانه بر روی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ناخشنود کننده. ناخرسند کننده. نادلپسند ۲. ارضا ناکننده. قانع ناکننده ۳. نارضایت بخش مثال: It was an unsatisfying suggestion. آن یک پیشنهاد ناخشنو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{عامیانه} ما تحت. کفل مثال: After cycling for the whole day, my backside was very sore. بعد از دوچرخه سواری کردن در تمام روز، کفلم خیلی درد دارد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

یادداشت مثال: Did you get my memo about the meeting? یادداشت من را درباره جلسه دریافت کردی؟

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. {حساب بانکی} اضافه برداشت کردن ۲. کسر موجودی داشتن ۳. مبالغه کردن مثال: Do not overdraw your account! از حسابتان اضافه برداشت نکنید.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی ادبی. بی احترامی. بی نزاکتی مثال: I must apologize for my son's discourtesy. من باید از بی ادبی {و بی احترامی} پسرم عذرخواهی کنم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. {نظامی} شناسایی. اکتشاف ۲. گشت اکتشافی ۳. اکتشافی مثال: The aerial reconnaissance they conducted was vital to the war effort. شناسایی های هوایی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

وسیله ی انسداد جاده، راه بند، سدراه، ( مجازی ) مانع، مثال: This is the greatest roadblock to happiness and success. این بزرگترین مانع {سد راه} برای ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. به طور هندسی ۲. با اشکال هندسی. منظم ۳. از لحاظ هندسی مثال: The model and the prototype are geometrically similar. این نمونه و نمونه اولیه از لح ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. سر و ته {چیزی را} زدن ۲. مثله کردن مثال: Further discussion was truncated by the arrival of tea. با رسیدن چای سر و ته بیشتر بحث زده شده بود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با دستپاچگی. با حالت خجالت زده مثال: I guess she knows all the questions to ask, " he said a little sheepishly. او با کمی دستپاچگی گفت: من حدس می زن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. حساب دیفرانسیل و انتگرال. حسابان ۲. {ریاضیات، در ترکیب} حسابِ ۳. محاسبه ۴. {دندان} جرم ۵. {کلیه. کیسه صفرا و غیره} سنگ / مثال: renal calculus سنگ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قابل تمیز. قابل تشخیص مثال: Her face was barely discernible in the gloom. صورتش در تاریکی به سختی قابل تشخیص بود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شایستگی، لیاقت، صلاحیت مثال: Students are required to show competency in these skills in order to obtain a degree. از دانش آموزان خواسته شده که شای ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مانع شدن. جلوگیری کردن. غیر ممکن ساختن مثال: These events preclude the peace agreement from being signed. این حوادث مانع امضای قرارداد صلح می شود. ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. روکش {کتاب} ۲. لباس خانه مثال: He dropped a sweet wrapper. او کاغذ { روی} آب نبات رو انداخت.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. لثه ۲. صمغ ۳. چسب ۴. ادامس ۵. پاستیل 6. درخت اکالیپتوس. ۷. کائوچو. {چشم} قی 8. چسباندن 9. {عامیانه} به خدا. به خدا قسم مثال: He was reading the n ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. تقارن. ۲. تناسب مثال: the incredible beauty and symmetry of a snowflake. زیبایی و تقارن باور نکردنی دانه برف.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

به طور خوشایندی مثال: if we can't find a solution that would benefit us both, we agree to disagree agreeably. اگر ما نتوانیم یک راه حلی که برای هر ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. سنگ کنج ۲. سنگ سوک ۳. {نخستین} بنا ۴. پایه. بنیاد. شالوده. اساس مثال: education is the cornerstone of progress آموزش و پرورش پایه و اساس پیشرفت ا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

عجین شدن. ریشه دواندن مثال: His polite manners had been ingrained in him as a young boy. رفتارهای مودبانه او به عنوان یک پسر جوان در او عجین شده {و ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. سهام دار ۲. کسی که در شرط بندی پول را نزد او می سپارند ۳. کسی که در یک دعوای حقوقی تا تعیین تکلیف مال را به او می سپارند مثال: This paper analyze ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. وابستگی. ۲. عضویت ۳. رابطه. ارتباط مثال: He was suspected of having an affiliation with a terrorist group. او مضنون به داشتن وابستگی {و عضویت} د ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نافرمانی. سرکشی. سرپیچی مثال: After swearing at her boss, she was fired for insubordination. بعد از فحش دادن به رئیس اش، او برای نافرمانی و سرپیچی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. اصالت. صحت ۲. صداقت مثال: I have no doubt about their genuineness. من هیچ شکی درباره صداقت آنها ندارم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. الهام بخش ۲. رغبت برانگیز. روحیه بخش. مشوق ۳. دلگرم کننده. امیدوار کنند. مثال: She's an inspiring teacher who has changed the lives of many stude ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

تخته پرش مثال: He dived off the springboard and swam down to the shallow end. او {از} تخته پرش شیرجه زد و به سمت انتهای کم عمق شنا کرد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. اژدر ۲. اژدر انداختن به. با اژدر زدن ۳. بر هم زدن. مختل کردن. اختلال کردن در مثال: German submarines torpedoed two more of our ships. زیردریایی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. با همکاری. از روی حس همکاری ۲. بطور مشترک. جمعی . با تشریک مساعی مثال: I certainly have to work cooperatively with others at my job. من حتما باید ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. متناقض. متضاد. ضد و نقیض. مغایر {هم} ۲. مخالفت ورز. شیفته مخالفت. مخالف خوان. مخالف ۳. {منطق} نقیض مثال: The stories of the two witnesses were co ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. به صورت دلبخواه. دلبخواهی ۲. به طور اتفاقی. تصادفی ۳. به زور. خودسرانه مثال: he hired and fired employees arbitrarily او کارگرها را دلبخواهی {و ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. سر حال آمدن. شنگول شدن ۲. سرحال آوردن. حال {کسی را} جا آوردن ۳. رنگ و رو بخشیدن. جلوه دادن. قشنگ تر کردن ۴. شیک کردن. ژیگول کردن. ۵. {اسب سر یا گو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. {بازی} پرتاب حلقه ۲. تبلیغات دهن پر کن. تبلیغات پر سر و صدا. جار و جنجال ۳. تبلیغات سوء مثال: Why all the hoopla over such a terrible film? چرا ا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. فرهنگستان. آکادمی ۲. مدرسه. مدرسه عالی. هنرکده. دانشکده مثال: His fascination with flight led him to the air force academy. شیفتگی به پرواز او ر ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. {موسیقی} فانفار ۲. {مجازی} بوق و کرنا . هیاهو مثال: The entrance of the queen was announced with a splendid fanfare. ورود ملکه با بوق و کرنای باش ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فروشنده Salespeople فروشنده ها مثال: We just want you to provide some training for the salespeople. ما فقط می خواهیم شما برخی آموزش ها را برای فروشن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلیوی. {مربوط به} کلیه مثال: normal renal function عملکرد طبیعی کلیوی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. موضعی. مکانی. جایگاهی ۲. {مربوط به} آرایش تیمی. {مربوط به} جایگزینی مثال: The team has made some positional changes because two players are injur ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

عینک ساز مثال: Suppose you've been having trouble with your eyes and you decide to go to an optometrist for help. فرض کنید که شما مشکلی برای چشمهای ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با ناباوری. ناباورانه مثال: "What?" she respond incredulously. او با ناباوری پاسخ داد: چی؟

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. سوز آور. سوزان ۲. تلخ. نیشدار. گزنده مثال: Her caustic remarks offended many. اظهارات تلخ و نیشدار او خیلی ها را رنجاند.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تکرار کردن. از نو بیان کردن. دوباره اعلام کردن مثال: "Let me restate what you just said, " I replied. من جواب دادم: اجازه بده چیزی که همین الان گفت ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. برگزیده. منتخب. ۲. گزینشی. انتخابی ۳. خاص. اختصاصی. ویژه ۴. مشکل پسند. سختگیر ۵. انتخاب کننده مثال: Some colleges like Yale are more selective th ...