redesign

/ˌridəˈzaɪn//ˌriːdɪˈzaɪn/

طراحی مجدد کردن، سر و صورت ظاهری دادن به

جمله های نمونه

1. He had a designer come in and redesign the uniforms.
[ترجمه گوگل]او از یک طراح خواست که وارد شود و لباس‌ها را دوباره طراحی کند
[ترجمه ترگمان]او یک طراح داشت که می آمد و یونیفرم را طراحی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The second step is to redesign the school system so that it produces a well-educated population.
[ترجمه گوگل]گام دوم بازطراحی سیستم مدرسه به گونه ای است که جمعیتی با تحصیلات خوب تولید کند
[ترجمه ترگمان]مرحله دوم طراحی مجدد سیستم مدارس به گونه ای است که جمعیت تحصیل کرده را تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She also decided to redesign the functions of the two administrative assistants in the office, to get the help she needed.
[ترجمه گوگل]او همچنین تصمیم گرفت که کارکردهای دو دستیار اداری در دفتر را دوباره طراحی کند تا کمک مورد نیاز خود را دریافت کند
[ترجمه ترگمان]او همچنین تصمیم گرفت که وظایف دو دستیار اجرایی در اداره را مجددا طراحی کند تا کمکی که به آن نیاز داشت را دریافت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In this evolving climate, work redesign techniques are finding new expressions in new applications.
[ترجمه گوگل]در این شرایط در حال تحول، تکنیک‌های طراحی مجدد کار در حال یافتن عبارات جدیدی در برنامه‌های جدید هستند
[ترجمه ترگمان]در این شرایط موجود در حال تحول، تکنیک های طراحی مجدد کار، حالت های جدیدی را در کاربردهای جدید پیدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In fact, the intention of product redesign may be partly cost reduction and partly product differentiation.
[ترجمه گوگل]در واقع، هدف از طراحی مجدد محصول ممکن است تا حدی کاهش هزینه و تا حدی تمایز محصول باشد
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، قصد طراحی مجدد محصول ممکن است تا حدودی کاهش هزینه و تا حدودی تمایز محصول باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They are consciously trying to redesign a new system for providing many of the necessities of life.
[ترجمه گوگل]آنها آگاهانه در تلاش هستند تا سیستم جدیدی را برای تامین بسیاری از ملزومات زندگی از نو طراحی کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها در تلاش برای طراحی مجدد یک سیستم جدید برای تامین بسیاری از ضروریات زندگی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Or should they redesign the organization to align with new and different performance realities?
[ترجمه گوگل]یا باید سازمان را به گونه ای طراحی کنند که با واقعیت های عملکردی جدید و متفاوت هماهنگ شود؟
[ترجمه ترگمان]یا باید سازمان را مجددا طراحی مجدد کند تا با واقعیت های عملکرد جدید و متفاوت همسو شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One of Mr Hammer's favourite examples is Ford's redesign of the procedures it uses to pay its thousands of suppliers.
[ترجمه گوگل]یکی از نمونه‌های مورد علاقه آقای همر، طراحی مجدد روش‌هایی است که فورد برای پرداخت به هزاران تامین‌کننده خود استفاده می‌کند
[ترجمه ترگمان]یکی از نمونه های مورد علاقه آقای همر طراحی مجدد رویه هایی است که برای پرداخت هزاران تامین کنندگان از آن استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The redesign is the most thorough ever for a Corvette, with nearly every part of the two-seat coupe rethought and re-engineered.
[ترجمه گوگل]بازطراحی کامل ترین تا به حال برای یک کوروت است، با تقریباً تمام قسمت های کوپه دو صندلی بازنگری و مهندسی مجدد شده است
[ترجمه ترگمان]طراحی مجدد کامل ترین روش برای یک Corvette است و تقریبا هر بخشی از این ماشین دارای بار تجدید شده و دوباره مهندسی مجدد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To redesign those three districts, the judges tinkered with the borders of 10 neighboring districts in August.
[ترجمه گوگل]برای بازطراحی این سه منطقه، داوران در ماه اوت مرزهای 10 منطقه همسایه را مورد بررسی قرار دادند
[ترجمه ترگمان]برای طراحی مجدد آن سه منطقه، قضات با مرزه ای ۱۰ ناحیه مجاور در ماه اوت رقابت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An outside facilitator could help them examine and redesign their actions just as a tennis coach might do.
[ترجمه گوگل]یک تسهیل کننده خارجی می تواند به آنها کمک کند تا اقدامات خود را بررسی و طراحی مجدد کنند، درست مانند یک مربی تنیس
[ترجمه ترگمان]یک تسهیل کننده خارجی می تواند به آن ها در بررسی و طراحی مجدد عملکرد آن ها به عنوان یک مربی تنیس کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is not beyond sitting down to redesign a housing project.
[ترجمه گوگل]او فراتر از نشستن برای طراحی مجدد یک پروژه مسکن نیست
[ترجمه ترگمان]او فراتر از نشستن برای طراحی مجدد یک پروژه مسکن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Could we redesign companies in a completely new light using the negotiation skills and information-filtering of intelligent agents?
[ترجمه گوگل]آیا می‌توانیم شرکت‌ها را با استفاده از مهارت‌های مذاکره و فیلتر کردن اطلاعات عوامل هوشمند، دوباره طراحی کنیم؟
[ترجمه ترگمان]آیا ما می توانیم شرکت ها را در یک نور کاملا جدید با استفاده از مهارت های مذاکره و فیلتر اطلاعات عوامل هوشمند طراحی کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Grille passed radiator to redesign, taller than before steeper.
[ترجمه گوگل]جلوپنجره رادیاتور را به طراحی مجدد رد کرد، بلندتر از قبل تندتر
[ترجمه ترگمان]در رستوران radiator با redesign تر از قبل تر از steeper تر گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] از نو طراحی کردن

انگلیسی به انگلیسی

• plan again, devise again; draft again, make a new preliminary sketch

پیشنهاد کاربران

یه دستی کشیدن به یه چیزی
نونوار کردن چیزی
بازطراحی

بپرس