پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٥,٦٢١)

بازدید
٢,٢٧١
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. بستر مرگ ۲. پیش از مرگ. دم مرگ. لحظات آخر زندگی مثال: He forgave them on his deathbed. او آنها را در بستر مرگ و در لحظات آخر زندگی اش بخشید.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بغلط، بطور نادرست، بطور ناصحیح مثال: she spelled my name incorrectly او اسمم را بطور نادرست هجی کرد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

نه تنها. . . . بلکه / نه فقط . . . بلکه مثال: Not only the Islamic world, but also free - thinking non - Muslims are mourning for the oppressed peopl ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. آزاد اندیشی. عدم تعصب ۲. آزاد اندیش. غیر متعصب. آزاده ۳. آزاداندیشانه مثال: Not only the Islamic world, but also free - thinking non - Muslims are ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. سختی. خشکی ۲. انعطاف ناپذیری. یکدندگی ۳. تغییرناپذیری. ثبات مثال: Joyce was irritated by the inflexibility of her colleagues. جوسی از یکدندگی و ا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بطور بهینه مثال: it only becomes optimally effective as we deal with all four dimensions in a wise and balanced way آن تنها وقتی که ما با تمام این چه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. تبلیغ کردن. تبلیغات به راه انداختن مثال: They sometimes even publicize something else آنها گاهی وقتها حتی چیز دیگری را تبلیغ می کردند.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تفوق. برتری. سلطه مثال: We have had ascendancy over the enemy in the battle. ما در جنگ بر دشمن برتری و سلطه داشتیم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

۱. نشان. عیار ۲. نشان. علامت. شاخص ۳. عیار زدن. عیار {چیزی را} مشخص کردن مثال: Durability and beauty are the hallmarks of Kashan rugs. دوام و زیبای ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. زور. زور بازو ۲. ارکان. منابع حیاتی. نقاط قوت مثال: Elections are the sinews of democratic government. انتخابات ها ارکان و نقاط قوت دولتهای برخ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سکسی. مستهجن مثال: Do you know that there are more than 25 million pornographic site in the internet? می دانستی بیش از ۲۵ میلیون سایت سکسی و مستهجن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. جریمه دادن. تاوان دادن. ۲. از دست دادن. محروم شدن از ۳. قربانی کردن. فدا کردن. چشم پوشیدن از ۴. جریمه. تاوان. غرامت ۵. بها. قیمت مثال: What forfe ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

تغییر ناپذیر. ثابت. ابدی مثال: the immutable laws on nature قوانین تغییر ناپذیر و ثابت در طبیعت

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. {دانشگاه} فرصت مطالعاتی ۲. {مربوط به} فرصت مطالعاتی مثال: He took a year's sabbatical from the Foreign Office. او یک سال فرصت مطالعاتی از وزارت ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. دوام. استحکام ۲. پایداری. ماندگاری مثال: Durability and beauty are the hallmarks of Kashan rugs. دوام و استحکام و زیبایی شاخص های فرشهای کاشان ه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. {پزشکی} مهاجم. پیش رونده ۲. تجاوزگرانه ۳. متجاوز. تجاوزگر مثال: They found invasive cancer during a routine examination. آنها در طی آزمایشهای عاد ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. رها کردن. ترک ۲. ول کردن. دست کشیدن. ناتمام گذاشتن مثال: This is the complaint of the Messenger of God ( pbuh ) to Almighty God about the people’s ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. غیر قابل دفاع ۲. غیر قابل توجیه. نابخشودنی مثال: I find such behavior indefensible. من چنین رفتاری را غیر قابل دفاع می بینم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. کاهش. افت. تنزل ۲. رکود. کسادی مثال: During an economic downturn, he had experienced serious financial difficulties, در طول یک رکود اقتصادی، او ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. حرمت. تکریم. تقدیس ۲. تحسین. تمجید ۳. حرمت گذاشتن. تکریم کردن ۴. تحسین کردن مثال: Even strangers showed reverence toward the old professor. حتی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

۱. مسائل پیش پا افتاده. جزئیات بی اهمیت. امور جزئی ۲. شر و ور. اراجیف مثال: Don’t stuff your head with trivia. مغز ت را با مسائل پیش پا افتاده و بی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. مجالست. همنشینی. مصاحبت ۲. دوستی. رفاقت مثال: He missed his mother's companionship and affection. او دلش برای همنشینی {و مصاحبت} و مهربانی مادرش ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میان نسلی مثال: intergenerational differences in values تفاوتهای میان نسلی در ارزشها

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٥

۱. پشت و رو. وارونه ۲. کاملا، تمام و کمال مثال: You're wearing your sweater inside out. داری ژاکتت را وارونه {و پشت و رو} می پوشی. He knows the pl ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. متعالی ۲. فرارونده. فراگیر ۳. غیر تجربی // مافوق. افضل. ( الهیات ) متعال، برین، فرازگر، فرازگرای، غیر تجربی، اثیری، برتر، فائق، ماورای مقولات، دهگ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. مفید. سودمند. موثر. مثمر ثمر. موفقیت آمیز ۲. پر بار. بارور. پر ثمر مثال: . and God made the earth fruitful. و خداوند زمین را بارور و پر ثمر قرار ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ارزنده. ارزشمند. مفید ۲. ارضا کننده. رضایت بخش. خرسند کننده مثال: That trip was a rewarding experience for me. آن سفر برای من یک تجربه ارزشمند و ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. جذبه. جاذبه. کشش. گیرایی. فریبندگی ۲. شیفتگی. دلبستگی مثال: His fascination with flight led him to the air force academy. شیفتگی و دلبستگی به پر ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. غیر ارادی. ۲. غیر عمدی ۳. اجباری. اضطراری مثال: an involuntary muscle contraction یک انقباض غیر ارادی عضله.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عدم اتحاد. اختلاف. تفرقه. نفاق. چند دستگی مثال: we have also tasted the bitter fruit of disunity. ما همچنین میوه تلخ اختلاف {و تفرقه و عدم اتحاد} ر ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. ویترین ۲. اینه تمام نما. نمونه بارز ۳. به نمایش گذاشتن مثال: The festival remains a valuable showcase for new talent. جشنواره یک ویترین ارزشمند ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنوبگان. ناحیه قطب جنوب ۲. {مربوط به} قطب جنوب یا جنوبگان مثال: Did you see the film about Antarctica? The photography was superb! فیلمی {که} درباره ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

تخته سواری بر روی برف. تخته اسکی مثال: They ski and snowboard in the mountains, and they go ice skating. آنها در کوهستانها اسکی و تخته سواری روی برف ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. {کالا} دوباره سفارش دادن. از نو درخواست کردن ۲. {به چیزی} آرایش تازه دادن. دوباره مرتب کردن ۳. سفارش جدید. درخواست مجدد مثال: Reorder the words t ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. بنابر عادت. از روی عادت ۲. طبق معمول مثال: Type this up for me, will you, Sara?’ he’d say habitually. او طبق معمول خواهد گفت: این را برای من تای ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قرآنی. {مربوط به} قران مثال: So, these are the Quranic teachings. How do we obtain them? بنابراین اینها آموزه های قرانی هستند. ما چطور آنها را بدست ب ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. بازیگر. هنرپیشه ۲. آدم باوفا ۳. آدم کاری. آدم سخت کوش مثال: I worked like a real trouper and was very quick to learn. من شبیه یک آدم سخت کوشِ وا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژگان ( کلیه ی واژه های یک زبان یا یک رشته ی علمی و غیره ) مثال: Lexis in context واژگان {موجود} در متن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

محاوره ای. گفتاری مثال: Some people disapprove of the President using colloquial expressions in a formal speech. برخی از مردم از استفاده رئیس جهمور ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. به لحاظ آماری. از نظر آماری ۲. به طور آماری. به شیوه آماری مثال: Statistically there are more happy people at work than unhappy people. از لحاظ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسموتی {ترکیب یک یا چند میوه که بوسیله مخلوط کن به صورت مایعی نرم جهت نوشیدن تبدیل شده است} مثال: They started off making smoothies, a drink made wit ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تعیین کننده، مهم، اساسی، نقش پرداز - مشخص کننده، معلوم کننده، تصمیم گیرنده مثال: Having a good teacher is a determining factor to be successful. داش ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. مهمات ۲. {مربوط به} مهمات سازی ۳. زرادخانه مثال: The rebels bombed the munitions factory. شورشیان کارخانه ی مهمات سازی را بمباران کردند.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. تسلیحات ۲. سلاح سنگین ۳. نیروهای مسلح ۴. مسلح ساختن. تدارک نظامی ۵. نظامی. تسلیحاتی مثال: I was qualified as an armaments instructor من به عنوان ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{شیمی} کلرات پتاسیم مثال: I was going to add potassium chlorate and a little TNT to give a louder and stronger explosion. من قصد داشتم برای ایجاد یک ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تی ان تی {ماده منفجره ای قوی} مثال: I was going to add potassium chlorate and a little TNT to give a louder and stronger explosion. من قصد داشتم برا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناسازگاری. مغایرت مثال: their incompatibility was obvious ناسازگاری آنها واضح بود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ندانسته. ناخواسته. از روی بی اطلاعی. با بی خبری مثال: 'Forgive me my God, forgive me my sins, those I remember and those I do not, those I committed ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( برای انتقال بیماران در بیمارستان و غیره ) تخت خواب چرخ دار، تخت روان مثال: We got to the base hospital and I got out of the car, holding my stomac ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در هوا. در وسط هوا مثال: He sent Angels who fired sorts of arrows of love, destroying evil, smashing it in mid - air. او فرشتگانی فرستاد که نوعی تی ...