پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٥,٦٢١)

بازدید
٢,٢٧٦
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوباره اجرا کردن. دوباره بازی کردن. {صحنه ای را} بازسازی کردن امثال: Police officers re - enacted the crime in an attempt to get witnesses to come fo ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. موتور وسپا ۲. روروک مثال: Then he rented a scooter. بعد او یک موتور وسپا کرایه کرد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هواپیمای دریایی. هواپیمای دریا نشین. هواپیمای اب نشین مثال: Tanner flew over both of them in the seaplane at about the same time. تنر هم تقریبا هم ز ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( اتومبیل و هواپیما و غیره ) کمربند ایمنی مثال: Despite the fact that she was wearing a seat - belt, she was thrown sharply forward. با وجود این حق ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پرتکاپو. پر تلاش. پر جنب و جوش مثال: London’s just not as hectic as New York. لندن دقیق مثل نیویورک پر جنب و جوش نیست.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١٠

۱. ناکام. شکست خورده ۲. مایوس. نومید. سرخورده. دلسرد. ۳. عاجز. ناتوان. درمانده ۴. ناراضی. ناخرسند. ۵. ازرده. رنجیده. عصبانی کننده مثال: I know my pi ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. چند زبانه ۲. شخص چند زبانه مثال: Well - educated and multilingual women from many different countries worked as international stewardesses. زنان ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

تحصیل کرده. فرهیخته. دارای تحصیلات بالا مثال: Well - educated and multilingual women from many different countries worked as international stewardess ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

فی البداهه. بدون برنامه ریزی {قبلی}. از قبل پیش بینی نشده مثال: This afternoon the Palestinians held an impromptu press conference. بعد از ظهر امروز ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

بلندگوی دستی مثال: Your phone is not a megaphone. You don’t have to shout. گوشی موبایل شما بلندگوی دستی نیست. شما نباید داد بزنید.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقت غذا // موقع صرف غذا مثال: Wherever possible, turn off your phone in social situations and at mealtimes, or put it on vibrate. هر کجا که ممکن اس ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هندزفری. هدفون مثال: If you must take a call in the car, use a hands - free set. اگر شما باید داخل ماشین تماس تلفنی داشته باشید از دستگاه هندزفری اس ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

{میان خانه و محل کار} مسافر هر روزه مثال: Sonya Baker was a frequent commuter from her home in the suburbs to New York City. �سونیا بیکر� یک مسافر ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. توالت. مستراح ۲. آرایش مثال: when the toilet is in use the light is red. وقتی که توالت اشغال باشد چراغ قرمز است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاغذ توالت. دستمال توالت کلمات مترادف: toilet tissue. Toilet roll

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

۱. به طور چشمگیری ۲. مخصوصا. بویژه مثال: he was notably impressed. او به طور چشمگیری تحت تاثیر قرار گرفته بود. The house had many drawbacks, most ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نخود مثال: Boil chickpeas for about 30 minutes until they are just tender, then drain. نخودها را برای مدت تقریبا ۳۰ دقیقه بجوشان تا آنها درست نرم بش ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. سامی ۲. یهودی. کلیمی مثال: It only speaks about one of the groups amongst humankind, the Semitic peoples. آن تنها درباره یک گروه در میان انسانها ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکتا پرستی. توحید مثال: Islam came into being in accordance with monotheism. پیدایش اسلام برطبق یکتاپرستی و توحید است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. یت پرستی ۲. پرستش. ستایش. ستایش گری مثال: The prophet Mohamad was born in an age when idolatry was common. حضرت محمد در دورانی که بت پرستی رایج ب ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داوطلبانه. با رضا و رغبت. با طیب خاطر مثال: a freewill offering of money and food یک اهدای داوطلبانه پول و غذا

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. غلغلک دادن ۲. خوردن. به خارش انداختن ۳. خشنود کردن. به نشاط آوردن ۴. احساس خارش کردن. خاریدن ۵. غلغلک 6. خارش مثال: I tickled her and she burst ou ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. روز کار. روز غیر تعطیل ۲. مدت کار روزانه مثال: Sunday is not a workday for me. یکشنبه برای من روز کار نیست.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

جلوگیری کردن. بازداشتن. مانع شدن مثال: Such rebellion will inhibit our growth into the fullness of humanity. چنین سرکشی مانع از رشد ما به کمال انسا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوره آموزشی فشرده // کلاس فشرده و کوتاه مدت مثال: I did a 15 - week crash course in typing. من یک دوره آموزشی فشرده ی ۱۵ هفته ای ماشین نویسی طی کردم.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لا ینحل. حل نشدنی مثال: These two factors combined to make the problem insolvable. این دو تا عامل با هم ترکیب شده اند تا مشکل را لاینحل کنند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. از پیش تعیین شده. از پیش مشخص شده ۲. مقدر مثال: Some Muslim scholars emphasis the pre - determined nature of human freedom but would say that noth ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دندان مصنوعی مثال: Should I have taken the false teeth? آیا من باید دندان مصنوعی بگذارم؟

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فراماسون مثال: People relate to each other secretly, like Freemasons. مردم مثل فراماسون ها به طور مخفیانه با همدیگر ارتباط دارند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٥

۱. سری ۲. غیبی ۳. مرموز. اسرارآمیز ۴. رازورزانه. عرفانی. عارفانه ۵. عارف. صوفی مثال: the mystic words of a man called Shams Tabrizi. سخنان عرفانی م ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. {گیاه شناسی و جراحی} پیوند ۲. پیوند زدن ۳. {مجازی} وصله کردن با. وصله زدن به ۴. پارتی بازی ۵. رشوه خواری. رشوه 6. پارتی بازی کردن. رشوه دادن. حق و ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. به طور باورنکردنی. به طرز غریبی ۲. به طور غیر قابل تحملی مثال: Impossibly, she lifted up the front of the car to free her daughter. او به طور با ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

نائب السلطنه مثال: We are the regents of God and a regent is one who obeys and puts into practice the will of the one who sent him. ما نائب السلطنه ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. صرف کردن ۲. مصرف کردن. تمام کردن ۳. خرج کردن. هزینه کردن مثال: A lot of money was expended in building the new bridge. پول زیادی برای ساخت یک پل ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. فسقلی. ریزه میزه. کوچولو ۲. ضعیف. نحیف. لاغر مردنی ۳. {تلاش} مذبوحانه مثال: He'd eaten little while in the hospital, and his arms had become pun ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. از نو تفسیر کردن. از نو تعبیر کردن. برداشت تازه ای ارائه کردن از. // دوباره تفسیر کردن مثال: we have to go back and reinterpret our scriptures to ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنین. رویان مثال: They inform her that the fetus is not at risk from the medication. آنها به او گفتند که جنین در تجویز دارو در خطر نیست.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( هر یک از چهار کتاب مقدس هندوها ) ودا، ودا، کتاب مقدس باستانی هند مثال: When the Mughals ruled in India, they encountered those people who followed ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

زبان آرامی مثال: The same kalam allah was sent down to Jesus in Aramaic and is called by the Qur'an, the Injil. کلام الله مشابهی بر عیسی در زبان آر ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. عربی. {مربوط به} عرب یا عراب ۲. زبان عربی. عربی مثال: Finally, the Kalam Allah is sent down in Arabic to Muhammad and that is the Qur'an. و در پا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. بی درد. بدون درد ۲. به راحتی. به سهولت. بی زحمت. بی دردسر

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{در چهارپایان به معنی:} سم شکافته - صورت جمع آن می شود {cloven hooves} مثال: Jews were taught that acceptable animals had to have cloven hooves and c ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشخوار مثال: Jews were taught that acceptable animals had to have cloven hooves and chew the cud, which ruled out the pig amongst other animals, that ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنای با محارم مثال: We can think of Lot ( Arabic: Lut ) becoming drunk and committing incest with his two daughters as an example ( Genesis ) . ما ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٧

۱. {عمل} گنجاندن. وارد کردن ۲. شمول مثال: we know that many gospels existed at this time and that the Church collectively decided that only these fo ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. امانت ۲. امانت داری . / نگهداری، حفظ، حفاظت، توجه مثال: I left my watch with Helen for safekeeping while I swam. من زمانی که رفتم شنا ساعتم را ب ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ناگفته. بیان نشده ۲. بی حد و حصر. بی حساب. بی شمار مثال: Amongst the untold billions of human beings who have lived upon the earth در میان میلیار ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حضرت محمد ( ص ) Mohammed is the prophet of the Muslims. حضرت محمد ( ص ) پیامبر مسلمانان است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. الفبایی. حرفی ۲. دقیق. مو به مو ۳. لفظ به لفظ. تحت الفظی ۴. حقیقی {در مقابل مجازی} لفظی. لقوی ۵. خشک. بی روح. فاقد قوه تخیل مثال: They do not rec ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. باکره. تمیز. پاک Jesus was born through a virginal conception. حضرت عیسی از یک لقاح پاک به دنیا آمد.