پیشنهادهای آرمان بدیعی (٥,٦٢١)
دوباره اجرا کردن. دوباره بازی کردن. {صحنه ای را} بازسازی کردن امثال: Police officers re - enacted the crime in an attempt to get witnesses to come fo ...
۱. موتور وسپا ۲. روروک مثال: Then he rented a scooter. بعد او یک موتور وسپا کرایه کرد.
هواپیمای دریایی. هواپیمای دریا نشین. هواپیمای اب نشین مثال: Tanner flew over both of them in the seaplane at about the same time. تنر هم تقریبا هم ز ...
( اتومبیل و هواپیما و غیره ) کمربند ایمنی مثال: Despite the fact that she was wearing a seat - belt, she was thrown sharply forward. با وجود این حق ...
پرتکاپو. پر تلاش. پر جنب و جوش مثال: London’s just not as hectic as New York. لندن دقیق مثل نیویورک پر جنب و جوش نیست.
۱. ناکام. شکست خورده ۲. مایوس. نومید. سرخورده. دلسرد. ۳. عاجز. ناتوان. درمانده ۴. ناراضی. ناخرسند. ۵. ازرده. رنجیده. عصبانی کننده مثال: I know my pi ...
۱. چند زبانه ۲. شخص چند زبانه مثال: Well - educated and multilingual women from many different countries worked as international stewardesses. زنان ...
تحصیل کرده. فرهیخته. دارای تحصیلات بالا مثال: Well - educated and multilingual women from many different countries worked as international stewardess ...
فی البداهه. بدون برنامه ریزی {قبلی}. از قبل پیش بینی نشده مثال: This afternoon the Palestinians held an impromptu press conference. بعد از ظهر امروز ...
بلندگوی دستی مثال: Your phone is not a megaphone. You don’t have to shout. گوشی موبایل شما بلندگوی دستی نیست. شما نباید داد بزنید.
وقت غذا // موقع صرف غذا مثال: Wherever possible, turn off your phone in social situations and at mealtimes, or put it on vibrate. هر کجا که ممکن اس ...
هندزفری. هدفون مثال: If you must take a call in the car, use a hands - free set. اگر شما باید داخل ماشین تماس تلفنی داشته باشید از دستگاه هندزفری اس ...
{میان خانه و محل کار} مسافر هر روزه مثال: Sonya Baker was a frequent commuter from her home in the suburbs to New York City. �سونیا بیکر� یک مسافر ...
۱. توالت. مستراح ۲. آرایش مثال: when the toilet is in use the light is red. وقتی که توالت اشغال باشد چراغ قرمز است.
کاغذ توالت. دستمال توالت کلمات مترادف: toilet tissue. Toilet roll
۱. به طور چشمگیری ۲. مخصوصا. بویژه مثال: he was notably impressed. او به طور چشمگیری تحت تاثیر قرار گرفته بود. The house had many drawbacks, most ...
نخود مثال: Boil chickpeas for about 30 minutes until they are just tender, then drain. نخودها را برای مدت تقریبا ۳۰ دقیقه بجوشان تا آنها درست نرم بش ...
۱. سامی ۲. یهودی. کلیمی مثال: It only speaks about one of the groups amongst humankind, the Semitic peoples. آن تنها درباره یک گروه در میان انسانها ...
یکتا پرستی. توحید مثال: Islam came into being in accordance with monotheism. پیدایش اسلام برطبق یکتاپرستی و توحید است.
۱. یت پرستی ۲. پرستش. ستایش. ستایش گری مثال: The prophet Mohamad was born in an age when idolatry was common. حضرت محمد در دورانی که بت پرستی رایج ب ...
داوطلبانه. با رضا و رغبت. با طیب خاطر مثال: a freewill offering of money and food یک اهدای داوطلبانه پول و غذا
۱. غلغلک دادن ۲. خوردن. به خارش انداختن ۳. خشنود کردن. به نشاط آوردن ۴. احساس خارش کردن. خاریدن ۵. غلغلک 6. خارش مثال: I tickled her and she burst ou ...
۱. روز کار. روز غیر تعطیل ۲. مدت کار روزانه مثال: Sunday is not a workday for me. یکشنبه برای من روز کار نیست.
جلوگیری کردن. بازداشتن. مانع شدن مثال: Such rebellion will inhibit our growth into the fullness of humanity. چنین سرکشی مانع از رشد ما به کمال انسا ...
دوره آموزشی فشرده // کلاس فشرده و کوتاه مدت مثال: I did a 15 - week crash course in typing. من یک دوره آموزشی فشرده ی ۱۵ هفته ای ماشین نویسی طی کردم.
لا ینحل. حل نشدنی مثال: These two factors combined to make the problem insolvable. این دو تا عامل با هم ترکیب شده اند تا مشکل را لاینحل کنند.
۱. از پیش تعیین شده. از پیش مشخص شده ۲. مقدر مثال: Some Muslim scholars emphasis the pre - determined nature of human freedom but would say that noth ...
دندان مصنوعی مثال: Should I have taken the false teeth? آیا من باید دندان مصنوعی بگذارم؟
فراماسون مثال: People relate to each other secretly, like Freemasons. مردم مثل فراماسون ها به طور مخفیانه با همدیگر ارتباط دارند.
۱. سری ۲. غیبی ۳. مرموز. اسرارآمیز ۴. رازورزانه. عرفانی. عارفانه ۵. عارف. صوفی مثال: the mystic words of a man called Shams Tabrizi. سخنان عرفانی م ...
۱. {گیاه شناسی و جراحی} پیوند ۲. پیوند زدن ۳. {مجازی} وصله کردن با. وصله زدن به ۴. پارتی بازی ۵. رشوه خواری. رشوه 6. پارتی بازی کردن. رشوه دادن. حق و ...
۱. به طور باورنکردنی. به طرز غریبی ۲. به طور غیر قابل تحملی مثال: Impossibly, she lifted up the front of the car to free her daughter. او به طور با ...
نائب السلطنه مثال: We are the regents of God and a regent is one who obeys and puts into practice the will of the one who sent him. ما نائب السلطنه ...
۱. صرف کردن ۲. مصرف کردن. تمام کردن ۳. خرج کردن. هزینه کردن مثال: A lot of money was expended in building the new bridge. پول زیادی برای ساخت یک پل ...
۱. فسقلی. ریزه میزه. کوچولو ۲. ضعیف. نحیف. لاغر مردنی ۳. {تلاش} مذبوحانه مثال: He'd eaten little while in the hospital, and his arms had become pun ...
۱. از نو تفسیر کردن. از نو تعبیر کردن. برداشت تازه ای ارائه کردن از. // دوباره تفسیر کردن مثال: we have to go back and reinterpret our scriptures to ...
جنین. رویان مثال: They inform her that the fetus is not at risk from the medication. آنها به او گفتند که جنین در تجویز دارو در خطر نیست.
( هر یک از چهار کتاب مقدس هندوها ) ودا، ودا، کتاب مقدس باستانی هند مثال: When the Mughals ruled in India, they encountered those people who followed ...
زبان آرامی مثال: The same kalam allah was sent down to Jesus in Aramaic and is called by the Qur'an, the Injil. کلام الله مشابهی بر عیسی در زبان آر ...
۱. عربی. {مربوط به} عرب یا عراب ۲. زبان عربی. عربی مثال: Finally, the Kalam Allah is sent down in Arabic to Muhammad and that is the Qur'an. و در پا ...
۱. بی درد. بدون درد ۲. به راحتی. به سهولت. بی زحمت. بی دردسر
{در چهارپایان به معنی:} سم شکافته - صورت جمع آن می شود {cloven hooves} مثال: Jews were taught that acceptable animals had to have cloven hooves and c ...
نشخوار مثال: Jews were taught that acceptable animals had to have cloven hooves and chew the cud, which ruled out the pig amongst other animals, that ...
زنای با محارم مثال: We can think of Lot ( Arabic: Lut ) becoming drunk and committing incest with his two daughters as an example ( Genesis ) . ما ...
۱. {عمل} گنجاندن. وارد کردن ۲. شمول مثال: we know that many gospels existed at this time and that the Church collectively decided that only these fo ...
۱. امانت ۲. امانت داری . / نگهداری، حفظ، حفاظت، توجه مثال: I left my watch with Helen for safekeeping while I swam. من زمانی که رفتم شنا ساعتم را ب ...
۱. ناگفته. بیان نشده ۲. بی حد و حصر. بی حساب. بی شمار مثال: Amongst the untold billions of human beings who have lived upon the earth در میان میلیار ...
حضرت محمد ( ص ) Mohammed is the prophet of the Muslims. حضرت محمد ( ص ) پیامبر مسلمانان است.
۱. الفبایی. حرفی ۲. دقیق. مو به مو ۳. لفظ به لفظ. تحت الفظی ۴. حقیقی {در مقابل مجازی} لفظی. لقوی ۵. خشک. بی روح. فاقد قوه تخیل مثال: They do not rec ...
۱. باکره. تمیز. پاک Jesus was born through a virginal conception. حضرت عیسی از یک لقاح پاک به دنیا آمد.